30 سال از روزی که برای آینده ای بهتر از روستایشان به حاشیه شهر بجنورد پناه آوردند می گذرد اما با گذر زمان همچنان در برزخ شهر و روستا زندگی می کنند درست جایی وسط ناکجاآباد. شرایط آن ها با 25 سکونتگاه غیر رسمی بجنورد تفاوتی ندارد اما از 10 سال گذشته ساماندهی این سکونتگاه ها انجام و یکی یکی تکلیف مردم هر یک از این محله ها مشخص شد، اما «باغ نجاتی» تنها محله ای است که همچنان هزاران نفر از اهالی آن در بلاتکلیفی به سر می برند و امروز حتی روستاهای دور افتاده استان نیز شرایطی بهتر از این محله حاشیه نشین دارند. باغ نجاتی دور از بجنورد نیست و بیخ گوش این شهر قرار گرفته است جایی که به گفته یکی از ساکنان آن معاون عمرانی استاندار خراسان شمالی از پشت شیشه اتاقش می تواند آن را ببیند. باغ نجاتی از 4 گوشه اش تا محدوده خدماتی شهر تنها چند قدم بیشتر فاصله ندارد اما به لحاظ خدمات و امکانات از برخی روستاهای دور بجنورد نیز عقب افتاده تر است. 250 خانوار ساکن این محله از تمام خدمات محرومند و هر بار که برای دریافت خدمتی حتی آب شرب بخواهند به اداره ای مراجعه کنند در پاسخ تنها می شنوند که به دلیل قرار نداشتن در محدوده خدماتی شهر و یا روستا نمی توانند به آن ها خدمات رسانی کنند.
پاسکاری ادارات
از باغ نجاتی امروز خبری نیست اما محله ای که به خاطر قرار گرفتن در جوار این باغ به این نام شناخته شد حالا به گفته اهالی این محل شاید چوب نامش را می خورد و به خاطر این نام شاید مسئولان هنوز گمان می کنند این محله منطقه ای کشاورزی و یا باغی است و نباید به این محله امکانات داده شود تا مردم با تخریب نکردن مزارع به آن ها خدمات دهند اما سال های زیادی است که دور تا دور این محله را ساختمان های بلند و چند طبقه فرا گرفته است و مردم این محله پیر شدند و هنوز بین ادارات مختلف پاسکاری می شوند. البته ساکنان قدیمی این محل همچون دیگر محله های حاشیه نشین در گذشته امکان استفاده از خدمات شهری را داشتند و هم اکنون عوارض شهری هم پرداخت می کنند اما حالا که جوانان آنان می خواهند خانه شان را از نو در چند طبقه بسازند و یا آن که منازل تخریب شده به علت زلزله و یا در حال تخریب بر اثر فرسودگی را بازسازی کنند خبری از هیچ یک از خدمات شهری نیست. امروز باغ نجاتی به مکانی پر از زباله تبدیل شده است. ساکن منزلی که 6 خانواده در آن زندگی می کنند در این باره می گوید: ما به اندازه ای کم بضاعت هستیم که توان کوچ کردن نداریم و دوست داریم منزلمان را بازسازی کنیم تا بتوانیم با ساخت یک آپارتمان هر یک از ما در طبقه ای ساکن شویم اما سال هاست که در برزخ گیر کرده ایم و داریم با بدبختی تمام در یک منزل زندگی می کنیم.
قهر طبیعت، قهر مسئولان
یکی از اهالی نیز که منزلش در زلزله اردیبهشت امسال به ویرانه ای تبدیل شده است و به ناچار در آن زندگی می کنند می گوید: پس از وقوع زلزله مردم آسیب دیده این منطقه از دیگر زلزله زده ها درمانده تر شدند زیرا مردم زلزله زده این محله نمی توانند از هیچ یک از خدماتی که قرار است به دیگر زلزله زده ها داده شود بهره مند شوند، علاوه بر آن اگر خودشان هم بخواهند خانه شان را از نو بسازند اجازه ندارند. وی ادامه می دهد: کارگری ساده هستم و توان کوچ کردن و یا حتی اجاره نشینی در جای دیگری را ندارم و حالا شب ها خودم و خانواده ام با ترس و اضطراب از آوار شدن خانه بر سرمان زندگی می کنیم.
به دلیل جمع آوری نشدن زباله های باغ نجاتی دور تا دور این محله را زباله فرا گرفته است و هر چند دیدن بازی خردسالان داخل زباله های آلوده و منبع بیماری برای ما خوشایند نیست اما پدران و مادران باغ نجاتی هر روز با دیدن این صحنه با خود می گویند کاش در روستایشان مانده بودند و بچه هایشان به جای بازی در باغ ها و مزارع، امروز در میان انبوه زباله ها بازی نمی کردند. کودکان باغ نجاتی نه تنها از کوچکترین پارک و یا وسیله بازی محروم هستند بلکه از تمام امکانات آموزشی، ورزشی و فرهنگی نیز محروم هستند و خانواده ها برای فرستادن فرزندانشان به مدرسه نیز آنان را راهی مکان دیگری می کنند. باغ نجاتی ها حتی از داشتن یک نانوایی هم محروم هستند و اگر یکی از اهالی بخواهد نانوایی احداث کند اجازه آن داده نمی شود.
100 قدم تا شهر
ساجدی یکی از اهالی باغ نجاتی که پیگیر خارج شدن این محله از بلاتکلیفی است می گوید: به هر اداره ای که مراجعه می کنیم ما را به اداره دیگری پاس می دهند و هر بار که مراجعه می کنیم پاسخ روشنی به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: بیش از 5 سال گذشته تکلیف اغلب محله های حاشیه نشین مشخص شد و ما ماندیم و محله احمد آباد اما 2 سال گذشته تکلیف این محله هم روشن شد ولی هزاران نفر جمعیت باغ نجاتی مشخص نیست تا کی باید بیخ گوش شهر از تمام امکانات، چه شهری و چه روستایی، محروم باشند. وی به کوچه ای در سمت شرق باغ نجاتی اشاره می کند و می گوید: این کوچه نزدیک ترین نقطه اتصال اهالی باغ نجاتی با محدوده خدمات شهری است که 100 قدم بیشتر نمی شود اما شب ها به دلیل تاریکی برای تردد دختران ما ناامن است ولی مسئولان حتی حاضر نیستند اجازه نصب تیر چراغ برق را در این کوچه بدهند تا زنان ما با خیال آسوده تری از آن عبور کنند.
پرسش بی پاسخ
کوچه های خاکی باغ نجاتی را برای بازگشت دوباره طی می کنیم. کوچه هایی که در زمستان گل آلود و در تابستان پر از گرد و خاک است. خردسالان همچنان با سنگ و کلوخ و یا تایر دوچرخه و موتورسیکلت در کوچه هایی سنگلاخ و پر از زباله مشغول بازی کودکانه خودشان هستند. ساختمان های چند طبقه و نوساز نیز دور تا دور باغ نجاتی قد علم کرده اند اما همچنان مردم ساکن در چاردیواری های زهوار دررفته بر اثر فرسودگی و زلزله هر بار که از منزل خارج می شوند و ساختمان های بلند را کمی آن طرف تر می بینند از خود می پرسند به کدامین دلیل باید از دیگر محله های حاشیه نشین حتی محله های اطراف خود جدا باشند.