کیسه های گندم، روی هم انباشته می شد و کارگری آن ها را روی پشتش می گذاشت و در اتاق کوچکی که از آن به عنوان انباری استفاده می کردند، جا می داد تا وقتش برسد و با کمک استاد کار خود آن ها را به آرد تبدیل کند.
آن روزها علاوه بر آن که نان درآوردن سخت بود، نان درست کردن و آرد به عمل آوردن هم سخت و دشوار بود.
روز های گرم تابستان که از راه می رسید فصل برداشت گندم می شد، کشاورزان با زحمت فراوان گندم هایی را که با هزار مشقت در دل زمین خشک کاشته بودند، برداشت وخوشه خوشه می کردند و آن ها را درون کیسه می ریختند، بار چهارپایان می کردند و از راه های دور و نزدیک به شهر می آوردند و به مردم می فروختند. یکی از شهروندان کهنسال که هنوز خاطرات آن دوران سخت را به یاد دارد، بیان می کند: برخی از خانه ها آسیاب های کوچک دستی داشت به طوری که دو سنگ به شکل گرد روی هم قرار می گرفت و گندم را که از خوشه جدا کرده بودند، مشت مشت میان آن دو سنگ می ریختند و آن را با دسته چوبی که داشت چندین بار می چرخاندند تا گندم ها را خوب له و به آرد تبدیل کند.
بانو «صداقتی» ادامه می دهد: خانواده هایی که جمعیت بیشتری داشتند یا چندین خانواده با هم زندگی می کردند، ترجیح می دادند گندم های خود را به آسیابان های قدیمی بدهند تا آن را برای شان به آرد تبدیل کنند، برای این کار چندین آسیاب در بجنورد وجود داشت که به آن جا می رفتند و کیسه گندم خود را در نوبت می گذاشتند تا به آرد تبدیل شود.
شهروندی دیگر هم درباره آسیاب های آبی قدیمی عنوان می کند: آسیاب آبی وسیله ای بود که از آن برای آسیاب و خردکردن گندم و یا غلات دیگر استفاده می کردند که با سرعت و فشار آب کار می کرد. به گفته «مهجوری» در زمان قدیم در بیشتر شهرهای کشور آسیاب قدیمی وجود داشت.
وی اظهارمی کند: به طور معمول در کنار آبادیها و سر راه قنات ها و چشمه ها و هر جایی که فشار آب زیاد بود، آسیابی بنا می شد تا بتوان با به کار گیری فشار و سرعت آب، سنگ سخت آسیاب را چرخاند و گندم را به آرد و قوت روزانه مردم تبدیل کرد. آسیاب از قسمتی به نام «تنوره» تشکیل شده بود که به صورت مخروطی ناقص و وارونه طراحی و ساخته میشد به طوری که آب ذخیره شده در آن، از روزنه ای کوچک با فشار، پرههای سنگآسیاب را به حرکت در میآورد.
وی درباره اساس کار آسیاب ها هم عنوان می کند: سنگهای آسیاب از نوع مقاوم و به شکل مدور که یکی ثابت و دیگری متحرک بود. گندم یا جو، از روزنه ای به مرکز آن هدایت میشد و بر اثر سایش و حرکت سنگ بالایی بر سنگ پایینی، گندم به آرد تبدیل میشد. وی ادامه می دهد: قسمت اصلی آسیاب به طور معمول در زمین و مسیر آب قرار می گرفت، محلهایی برای نگهداری از جوال گندم، آرد و همچنین مکانی برای استراحت آسیابان در کنار آسیاب ها وجود داشت.
یکی از بانوان کهنسال بجنوردی هم که کم و بیش از آسیاب های زمان قدیم خاطراتی به یاد دارد، بیان می کند: در زمان قدیم هر خانواده ای بسته به تعداد اعضای خانواده اش چند کیسه گندم را ماهانه به آسیاب های مختلفی که در اطراف شهر وجود داشت می برد که پدر من برای این کار، کیسه های گندم را به آسیابی که در نزدیکی حلقه سنگ قرار داشت، می برد و آن را در نوبت می گذاشت تا به آرد تبدیل کنند.
بانو «ثریا سلطانی» ادامه می دهد: خانواده هایی که جمعیت کمتری یا نیاز کمتری به آرد داشتند، از آسیاب های سنگی کوچک خانگی استفاده می کردند، این آسیاب های کوچک از دو سنگ روی هم تشکیل می شد که از روزنه ای که در بالای آن وجود داشت، گندم را کم کم داخل آن می ریختند و با دسته آن را می چرخاندند، تا گندم ها به آرد تبدیل شود.
یکی دیگر از شهروندان سرد و گرم چشیده روزگار هم درباره آسیاب های قدیمی بجنورد عنوان می کند: زمان قدیم مردم به سختی کار می کردند و هر آن چه را که نیاز داشتند با دسترنج و فکر خود به دلیل نبود امکانات درست می کردند، آرد کردن گندم نیز یکی از همین کارها بود که آن را توسط وسیله ای به نام آسیاب به دست می آوردند.
«قاسم مهرنیا» ادامه می دهد: آن زمان در اطراف بجنورد چندین آسیاب آبی مانند «حصار شیر علی»، «حلقه سنگ»، «مهنان» و «خداقلی» وجود داشت. وی قدمت این آسیاب های آبی قدیمی را حدود 50 سال می داند و می گوید: آسیاب های آبی با فشار آب کار می کردند و بیشتر در مکان هایی مستقر بودند که زمین مزروعی نباشد که آب را به خود جذب کند، آب از یک سو وارد و دوباره به سمت آسیاب روانه می شد و پره های آسیاب را به چرخش درمی آورد و با این کار، گندمی را که بین دو سنگ بزرگ آسیاب قرار می گرفت، به آرد تبدیل می کرد. وی نام آسیابان های قدیمی را در اصطلاح بومی«کلوان چی» ذکر می کند و می گوید: «کلوان چی» فردی بود که آسیاب را مدیریت می کرد و از افرادی که گندم را برای آرد کردن می آوردند، بسته به مقدار گندم، درصد می گرفت و از آرد آنان برای خود سهم برمی داشت که به این سهم «توزه» می گفتند.
وی ادامه می دهد: اگر زمانی آب به هر دلیلی به آسیاب نمی رسید یا به علت تعمیرات آسیاب، ناچار می شدند مسیرآب را منحرف کنند، می گفتند که آسیاب «پرچو» شده است.
این شهروند می گوید: هنوز هم در اطراف بجنورد روستاهایی وجود دارد که آسیاب های آبی آن ها به همان شکل باقی مانده است و بارها به میراث فرهنگی اعلام کرده ایم که این آسیاب ها را حمل کنند و در آن جا در معرض دید عموم بگذارند اما متاسفانه هیچ اقدامی تاکنون انجام نشده است.وی با اشاره به کارکرد آسیاب های آتشی هم عنوان می کند: سال ها پس از به کار گیری آسیاب های آبی، آسیاب های آتشی که با گازوئیل و نفت کار می کرد، مورد استفاده قرار گرفت . به گفته وی، استفاده از این آسیاب ها سرعت عمل را بیشتر و کار آسیابان ها را راحت تر کرده بود علاوه بر آن چون زحمت کمتری داشت، کم کم استفاده از آسیاب های آبی از رونق افتاد.
«مهرنیا» با بیان این که آسیاب های مختلفی در شهرهای اطراف بجنورد وجودداشت، اظهارمی کند: در زبان کرمانجی به آسیاب « آش» گفته می شد و از آن جایی که در زمان قدیم در شهر آشخانه 8 آسیاب وجود داشت، به نام «آشخانه» معروف شد که دارای آسیاب های زیادی بود.
وی می افزاید: برای آسیاب کردن گندم، هر فردی کیسه های گندمش را به هر مقداری که بود به یکی از آسیاب های قدیمی می برد و آن را در نوبت می گذاشت، عده ای هفته ای یک بار و برخی ماهانه یک تا دو بار به آرد نیاز پیدا می کردند و گندم خود را به آسیاب می بردند، کیسه های گندم هر فردی مشخص بود و اگر فرد می خواست گندمش زودتر به آرد تبدیل شود به او می گفتند «آسیا به نوبت» و آن فرد باید در نوبت می ماند.