6 سال است که به واسطه قدم در بیراهه گذاشتن دفتر زندگی اش خط خطی شده و کنترل اوضاع از دستش خارج شده است. روزگاری خطاطی می کرد و در حرفه تابلوسازی بود اما با بیراهه رفتن در اصطلاح در بین دیگران تابلو شد. راهی را پیمود که جز ناامیدی و سرافکندگی چیزی برایش به ارمغان نیاورد و دچار خسران شد. حالا گوشه ای از زندان به کردار سیاه گذشته اش می اندیشد.
به گفته خودش اگر پایش را بیشتر از گلیمش دراز نمی کرد شاید چنین روزی در انتظارش نبود و چنین تاوانی با از دست دادن جوانی اش در زندان پس نمی داد.
در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با این مرد زندانی می خوانید.
چه شد سر از زندان در آوردی؟
6سال است که به جرم نگهداری از مواد مخدر از نوع کراک در زندان به سر می برم.
سابقه کیفری و اعتیاد هم داری؟
نه. اولین بارم بود، اعتیاد نداشتم البته گاهی اوقات به صورت تفننی تریاک مصرف می کردم.
شغلت چیست و چقدر سواد داری؟
تا مقطع دیپلم بیشتر درس نخواندم. خطاطی می کردم و تابلو ساز بودم و از بچگی در این حرفه مشغول بودم.
چه شد سر از قاچاق مواد در آوردی؟
برای خودم مغازه داشتم و کاسبی می کردم. از بچگی به خاطر علاقه ای که به خطاطی داشتم در کنار درس و مدرسه این کار را هم انجام می دادم. بعد از تشکیل خانواده بلند پروازی های خانواده و خودم باعث شد کم کم بدهی بالا بیاورم. به قول معروف پایم را بیشتر از گلیمم دراز کردم و روز به روز قرض و بدهی ام بیشتر شد و ورشکست شدم و مغازه ام را جمع کردم و مانده بودم چکار کنم. گاهی اوقات از استرس و فکر و خیال زیاد به پارک نزدیک محل زندگی مان می رفتم تا کمی آرام شوم. بعد از مدتی رفت و آمد به پارک با چند خلافکار و قاچاقچی مواد سابقه دار آشنا شدم و به خاطر وسوسه و البته فشار بیکاری و بدهی پیشنهاد آنها را در قبال گرفتن دستمزد پذیرفتم و قبول کردم که در ازای گرفتن مبلغی موادشان را در خانه ام پنهان و از آن مراقبت کنم.
این ماجرا ادامه داشت تا این که روزی حین جابه جایی و تحویل مواد، گیر افتادم و پایم به زندان باز شد.
چند وقت در این کار بودی و هر بار چقدر دستمزد می گرفتی؟
چند ماهی بیشتر نمی شد که وارد این کار پر اضطراب و دلهره آور شده بودم و هر مرتبه که مواد را برای مدتی نگهداری می کردم نزدیک به 200هزار تومان گیرم می آمد. در واقع پول وسوسه کننده ای بود چرا که بدون زحمت زیاد این مبلغ در چند روز گیرم می آمد البته خیلی استرس داشتم و می ترسیدم.
خانواده ات با این کارت مشکلی نداشتند؟
خانواده ام اصلا از موضوع خبر نداشتند و در این باره چیزی به آن ها نگفته بودم اگر همسرم از این ماجرا باخبر می شد هیچ وقت حاضر نمی شد مواد را به خانه ببرم.
به همسرم گفته بودم که کار سیار انجام می دهم و با دوستانم در کار خرید و فروش اجناس دست دوم و ضایعات هستم تا پیگیر پول هایی که می گرفتم نباشد.
چند فرزند داری و چه حکمی برای نگهداری از مواد برایت صادر شد؟
یک فرزند دارم.
حکم اولیه ام اعدام بود اما به خاطر نداشتن سابقه حکمم تخفیف خورد و به حبس ابد تبدیل شد.خطاطی و کارهای فرهنگی می کنم و البته در کنار این کارها مشغول ادامه تحصیل هستم تا بعد از آزادی از زندان دوباره سر شغل اولم خطاطی و تابلوسازی برگردم. کاش طمع نمی کردم و به حق خودم قانع بودم و پایم را بیشتر از گلیمم دراز نمی کردم تا چنین روزهای تلخی را تجربه کنم و این چنین به خاک سیاه بنشینم.
خانواده ات بعد از زندانی شدنت چکار کردند؟
خانواده ام مثل خانواده بقیه زندانی ها با مشکلات زیادی روبه رو هستند.
وقتی مرد بالای سر خانواده نباشد اعضای خانواده دچار دردسرهای زیادی می شوند چرا که نه در آمدی دارند و نه پشتوانه ای. خانواده ام در حال حاضر آه در بساط ندارند و آن آب باریکه ای که از کار خطاطی داشتم هم با ندانم کاری، خودخواهی و بیراهه رفتن از آنها گرفتم و این گونه آنها را دچار سختی و مشقت کردم.