محله شیب های سرگردان

نویسنده : اسدی
اینجا محله خانه های نیمه ویران و کوچه های نیمه آسفالت است، محله ای برای شیب نوردی نه بهتر بگویم کوهنوردی است، کافی است فقط یک بار از سربالایی یکی از کوچه های این محله بالا بروی تا از نفس بیفتی و پاهایت توان رفتن را از دست بدهند، در این شیب های غیر استاندارد می مانی که مردمان این محله چگونه هر روز و هر ساعت از این مسیر ها رفت و آمد می کنند و در زمستان ها و روزهای برفی و یخبندان چگونه در این کوچه ها تردد می کنند. «سروان محله» محله ای در وسط شهر است؛ محله ای مشرف به خیابان «شهید بهشتی شمالی» که همانند خیلی دیگر از محله هایی با این شرایط با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می کند و خم به ابرو نمی آورد، مردمانش از قدیمی های شهر هستند از آن پیرهایی که سال هاست با این محله خاطره دارند و خانه هایش هم از آن قدیمی هایی  است که امروزه بر آن نام فرسوده گذاشته اند، فرسوده و خسته از درد نداری.
کوچه ها با شیب های تند آغاز می شوند و به شیب های تند هم ختم می شوند، آخرش را بگویم گاهی عبور از آن ها ختم بخیر نمی شود، عبور از این کوچه های پر فراز و نشیب می شود آغاز گرفتاری و درد و رنج، بیشتر خانه ها فرسوده هستند و یا خانه هایی با بلوک های سیمانی اما بدقواره که حاصل زایش مسکن های بدون مجوز است. فقط بنا شده اند تا سرپناهی باشند اما گاهی پناه هم نیستند کافی است حادثه ای رخ دهد  تا زخم چرکین خانه های ناامن سر باز کند و بوی تعفن تمام محله را پر کند.
آسفالت کوچه و محله نیمه جان تر از خانه هاست، پر از وصله و پینه هایی که سال هاست تار و پودشان از هم گسیخته و تبدیل به دست انداز و گاهی چاله هایی عمیق شده، مثل دیگر محله های مبتلا به این درد،  آب ناشی از فاضلاب های خانگی در آن جا جمع شده اند و دلیلی شده اند برای حضور مگس های سمج که تا چند صد متر دورتر هم دنبالت می کنند و دست از سرت بر نمی دارند.
اینجا محله ای در انتهای خیابان شهید بهشتی شمالی است محله ای که از قدیم سروان محله بوده و هنوز ساکنانش آن را با این نام می خوانند از مشکلات محله شان که می پرسی، کمی نگاهت می کنند و شگفت زده می شوند از این که بالاخره کسی آمده تا از درد محله بنویسد هر کدام از اهالی حرفی برای گفتن دارد، دردی و زخمی برای نشان دادن یکی از خانه های فرسوده و رها شده در محله می گوید از خانه هایی با عمری طولانی که حال آن ها را دگرگون کرده است. این ساکن محله اظهارمی دارد: بسیاری از خانه های این محله فرسوده هستند اما برخی تمایلی به نوسازی ندارند وبرخی دیگر توانایی مالی برای استفاده از تسهیلات را ندارند.
وی ادامه می دهد: از کنار برخی خانه ها که عبور می کنی هراس ریزش خانه به سراغت می آید و همیشه نگران بازی فرزندانمان در کوچه و میان این خانه های فرسوده هستیم.
یکی دیگر از اهالی از زباله های رها شده در زمین های رها شده و تخریب شده می گوید، از بوی بد زباله های تلنبار شده که در تابستان همنشین همیشگی خانه های آنان است.
این شهروند عنوان می کند: نخاله های ساختمانی دیگر محله ها هم در این زمین ها رها می شوند و در کنار انبوهی از زباله های رها شده امان مردم را بریده اند.وی ادامه می دهد: بسیاری از ساکنان محله هم زباله های خود را در گوشه ای از محله رها می کنند و این مزید بر  علت شده است.فرهنگ بیمار همدم مشکلات شهری محله که می شود به قول معروف قوز بالای قوز می شود آنقدر که حتی خدمات رسانی شهری هم دردی از آن ها درمان نمی کند زیرا جمع آوری زباله ها در ساعات و روزهای مشخصی انجام می شود و قرار دادن زباله ها در محله در ساعاتی غیر از ساعت های مشخص شده باعث   هجوم حشرات و جانوران موزی و تبعات بعدی آن می شود.
حضور افراد معتاد هم  بیش از هر چیزی موجب نگرانی اهالی محله شده است.
تیرهای چراغ برق رها شده در کوچه ها هم یکی از مسائلی است که به وضوح و به کرات در کوچه های سروان محله دیده می شود. یکی از اهالی  از تپه ای خاکی که مشرف به تعداد زیادی از خانه های محله است گلایه می کند و می گوید: با این که سال های پیش باید این مکان تخریب می شده اما شهرداری تنها به کشیدن دیواری کوتاه بسنده کرده  و این مکان اکنون به جایی برای ریختن زباله و بازی بچه ها تبدیل شده است.
وی ادامه می دهد: فاصله این تپه خاکی با کف زمین 12 متر است و هر لحظه ممکن است حادثه‌ای رخ دهد.
  وی به آسفالت خراب کوچه های این محله هم اشاره و عنوان می کند: بعد از ظهر ها و صبح های زود آب رها شده از خانه ها در کوچه ها جاری و در دست اندازها جمع می شود و مقدار زیادی از این آب از شیب کوچه به سمت پیاده روها روان می شود و کسی به آن رسیدگی نمی کند و اهمیتی هم نمی دهد.
وی ادامه می دهد: در کنار دیوارها و مساکن نخاله های ساختمانی رها شده است که عامل ایجاد بیماری هستند.
وی با بیان این که در برخی از مسیرها برای تردد راحت تر پله ایجاد شده است، می افزاید: اما این پله ها به مکانی برای ریختن زباله ها تبدیل شده است و برخی از آن ها در تغییرات آب و هوا از بین رفته و تخریب شده اند اما تاکنون بازسازی و بهسازی نشده اند و به حال خود رها شده اند.
وی به آسفالت نبودن بخش بزرگی از کوچه ها هم اشاره می کند، مسیرهای خاکی که گویا در گذشته کمی شن ریزی شده بودند اما اکنون شبیه مسیرهای روستایی است و تو را یاد روستاهای اطراف شهر می اندازد. اینجا سروان محله است محله کوچه های باریک و ضایعات فروشی های سرگردان و خانه هایی که انبار ضایعات هم هستند، اینجا سروان محله است محله شیب های سرگردان.تصور کنید محله ای در کانون مرکزی شهر مشرف به خیابانی پر رفت و آمد و در مکانی راحت برای دسترسی اما مغلوب بافت های فرسوده، آسفالت های نیمه جان، تلنبار زباله و نخاله های ساختمانی و بوی بد اعتیاد  و تصور کنید زندگی در چنین محله ای چه رنگی است.
 
نام عکاس : بهمنیار