داستان مرده ای که رگ دستش تکان می خورد
از مرکز شهر که به سمت آرامستان جاوید بجنورد به راه می افتید انگار جاده باریکتر می شود تا به شما بفهماند که به نوعی به آخر خط نزدیک می شوید. در میان جمعیتی که گذرشان به چنین جایی میافتد، هستند آدمهایی که حکایتشان تفاوت زیادی با بقیه دارد.مصاحبه شونده ما هیچ تفاوتی با دیگر افراد جامعه ندارد اما به خاطر انتخاب شغل «غسالی» یا همان «مرده شوری» از نگاه جامعه به آن کمی دلگیر است و میگوید: جامعه باید پذیرش بهتری درباره این شغل داشته باشد. گفت و گوی خبرنگار ما را با «نعمت باغچقی» غسالی که 18سال از عمرش را در این شغل سپری کرده و الان مدتی است که به مقام بازنشستگی نائل شده در ادامه میخوانید.
چه شد که این شغل را انتخاب کردید؟ از دیدن مرده نمی ترسیدید؟
قبل از این که وارد شغل غسالی بشوم جسته و گریخته در روستاها مرده ها را غسل می دادم و کفن می کردم و از همان دوران جوانی با این کار آشنایی داشتم. من آن زمان به دلیل ثواب داشتن این کار را انجام می دادم. با معرفی یکی از آشنایانم وارد این کار به صورت دایمی شدم . کلا دیدن مرده خواه ، ناخواه خوف دارد یک نفر بیشتر و یک نفر کمتر می ترسد اما من چون از دوران جوانی غسالی می کردم ترسی به دلم راه نمی یافت.
روزی چند ساعت کاری می کردید و چند مرده را شست و شو می دادید؟
ساعت کاری مان مشخص نبود، ما مدام در حال آماده باش بودیم. زمانی که در خانه در حال استراحت بودم در مواقع نیاز به غسالخانه برمی گشتم.
معمولا هر روز یک یا دو نفر شیفتی بعد از پایان ساعت کاری در غسالخانه حضور داشتند، کار غسالی شب و روز نمی شناسد و تعطیلی ندارد. معمولا روزی بین 7 تا 8 مرده را غسل می دادیم.
آیا اتفاق افتاده که هنگام شستن مرده ای احساس کنید زنده شده است؟
نه چنین چیزی اتفاق نیفتاد. اما روزی جوانی را که خیلی از زمان مرگش نمی گذشت برای شست و شو به غسالخانه آوردند. ما در حال غسل متوفی بودیم که یک لحظه رگ دستش تکان خورد و بستگان وی با دیدن این صحنه فکر کردند که او زنده شده و با سر و صدا سریع دکتر را به محل آوردند تا با شوک دادن او را به هوش آورند اما هر چقدر تلاش کردند فایده ای نداشت، چرا که تکان خوردن رگ دست بعد از گذشت مدتی از فوت شخص امر طبیعی است و بعضی از مردم با دیدن این صحنه فکر می کنند طرف زنده شده و هیجان زده می شوند.
آیا اتفاق افتاده که با دیدن مرده ای گریه کرده باشید؟
بله زیاد اتفاق می افتاد، غسل فوت شدگان زلزله سال 75 خیلی من را متاثر کرد. روز بعد از زلزله یک وانت نیسان پر از جنازه را به غسالخانه آوردند که از همه قشر پیر، جوان و کودک بودند. با دیدن این صحنه خیلی آشفته شدم و از صبح تا غروب همزمان با غسل دادن گریه می کردم چون صحنه خیلی دلخراشی بود، دیدن اعضای یک خانواده در کنار هم که زیر آوار فوت کرده بودند دل هر کسی را به درد می آورد.
آیاپیش آمده بود که هنگام غسل یک مرده از خانواده متوفی ناسزا بشنوید یا با او درگیر شوید؟
خیلی اتفاق نیفتاد اما روزی مردی یک جنین سقط شده را آورد و از من خواست که او را غسل بدهم. چون مجوز غسل و کفن از دکتر نداشت از او خواستم مجوز بگیرد تا این کار انجام شود. مرد با شنیدن این حرف من خیلی عصبانی شد، ناسزا گفت و با من درگیر شد. زمانی که کمی آرام شد از من عذرخواهی کرد و گفت به خاطر این که سال ها صاحب فرزند نمی شد با سقط شدن جنین کنترلش را از دست داد و با من درگیر شد.
دیدن مرده ترس دارد؟ آیا شده کسی از دیدن جنازه اقوامش بترسد؟
بستگی به شخص دارد. یکی از همکارانم از دیدن متوفی می ترسید و هیچ وقت تنهایی در غسالخانه نمی ماند و بعضی از شب ها زمانی که در اتاق کناری غسالخانه می خوابیدیم با کوچکترین صدایی از خواب می پرید و شروع به سر و صدا می کرد و رنگ به رخسارش نمی ماند. بعضی از اقوام متوفیان هم زمانی که مرده را تحویل می دادند از ترس سریع غسالخانه را ترک می کردند و گاهی اوقات به خاطر شرایط جسمی متوفی به خاطر تصادفات شدید از دیدنش وحشت داشتند. شبی دو پسر جوان به دنبال من آمدند و از من خواستند که سر بالین مادرشان که رو به موت بود حاضر شوم و دعا و قرآن بخوانم، بعد از این که چند ساعت بر بالین مادرشان بودم او فوت کرد. زمانی که از آن ها خواستم تا صبح صبر کنند تا کارهای قانونی دفن و کفن مادرشان انجام شود از من خواستند که جنازه مادرشان را تا صبح بیرون از خانه بگذارم چون از میت وحشت داشتند، من با شنیدن این حرف ها با ناراحتی محل را ترک کردم.
آیا اتفاق افتاده که کسی از دست شما چیزی نخورد؟
بله روزی بعد از غسل چند میت، زمان استراحت با همکارانم مشغول خوردن چای بودیم و چند نفر از همراهان متوفیان هم آن جا بودند. وقتی به آن ها چای تعارف کردم با حالت خیلی بدی به من نگاه کردند و گفتند: چای شما آلوده است و از دست تان چیزی نمی گیریم.
آیا شده که خواب مرده ها را ببینید؟
بله بارها خواب می دیدم که در حال غسل دادن مرده ها هستم و با آنها حرف می زنم.
الان هم که بازنشسته شده ام دست از غسالی بر نداشته ام و مرده های بعضی از روستاها را غسل می دهم و کفن می کنم.