بر بال خیال

جای تو خالی
عمری است که باریده به طور متوالی
خاکستری از ابر تو، بر چشم اهالی
جز شعر چه دارد که بریزد سر راهت
این شاعر غمگین خراسان شمالی
اندیشه پرواز و رهایی به سرم هست
اما چه کنم با ستم بی پر و بالی
رویای قشنگی است جهان با غزل و تو
رو کرده ام از درد، به دنیای خیالی
در حال فروپاشی ام از غصه خدایا
نگذار که ویران شود این کوه سفالی
من هستم و تنهایی یک چتر پر اندوه
 ای گمشده در خاطره ها، جای تو خالی
منیژه درتومیان


جهان
 جهان
 از چشم‌های تو شروع می‌شود
 و جایی در امتداد آشفتگی موهایت
 به باد می‌رود...
  کامران رسول زاده


اکنون
دیروزها را
باد برده است
و فرداها
آمیزه ای است
از امید
و تصور مبهم یک خوشبختی
کاش
در این دایره
ابر
بطالت
نقطه روشن اکنون را
پنهان نکند
ناهید عباسی