بر بال خیال
گل سرخ
ندانم کار، دیگرگون چرا بود؟
ز شرح و وصف ما بیرون چرا بود؟
گل سرخ ار ز بی آبی شود زرد
رخ او در عطش گلگون چرا بود؟
قیصر امین پور
کربلای سوخته
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند با یاد رهای سوخته
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته
در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهای
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته
چهارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
چشم زینب را به خاک کربلای سوخته
محمود اکرامی فر
ماهی کوچک
از شدت تشنگی دلت شور افتاد
از چشم تو قطره قطره انگور افتاد
ای کاش که صیاد مدارا می کرد
با ماهی کوچکی که در تور افتاد
مرضیه براتی
گریز
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد و این یعنی
روضهخوان گفت از شب آخر
گفت: این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است
خشک میشد گلوی او کمکم
روضهخوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان
استکان را بلند کرد، ولی
عکس یک مشک روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کمکم
اشک سید که توی آب افتاد
نفس ات گرم روضهخوان! آن شب
دل به دریای آن نگاه زدی
دم گرفتی میان خون خودت
چه گریزی به قتلگاه زدی
سید حمیدرضا برقعی