ماه رمضان در بجنورد قدیم؛ از ختم قرآن تا افطاری های ساده

شب های احیای آن سال ها

علوی
 «سبحانک یا لا اله الا انت، الغوث، الغوث، الغوث، خلصنا من النار یا رب» ، بانگ راز و نیاز با خداوند متعال دوباره در پهنای آسمان طنین انداز می شود و عاشقان با دستانی پر از نیاز و چشمانی گریان از پروردگار خود می خواهند گناهان شان را ببخشد و توفیق کسب روزی حلال را دوباره نصیب آن ها کند. کم کم وقت قرآن به سر گذاشتن در ماه مبارک رمضان و شب های قدر از راه می رسد.
باران اشک بر پهنای صورت پیر و جوان می ریزد و آن ها از پروردگار بخشنده و مهربان از صمیم قلب درخواست می کنند سرنوشت خوبی را برای آن ها در سال پیش رو رقم بزند. نعمت های خداوند متعال را بر می شمرند و با سپاسگزاری از داده هایش، به خاطر گناهان و خطاهای خود می گریند و طلب مغفرت می کنند.
در شب های قدر روزگاران قدیم روزه داران همچون اکنون در مساجد، تکیه ها و حسینیه ها حضور می یافتند. یکی از جوانانی که از شب های قدر 30 سال پیش خاطره دارد، می گوید: زمانی که دختربچه ای کوچک بودم، به توصیه مادربزرگم روزه کله گنجشکی می گرفتم تا به گفته او با آداب روزه گرفتن کم کم آشنا شوم و بدنم بتواند گرسنگی و تشنگی را تحمل کند تا زمانی که بتوانم روزه ام را کامل بگیرم.
«دبیری» ادامه می دهد: زمانی که شب قدر فرا می رسید از مادرم می خواستم آن شب در خانه مادربزرگم بمانیم و همراه او و بقیه خاله ها و دختران شان به مسجد محله برویم و شب زنده داری کنیم. وی بیان می کند: مسجد قدیمی «دروازه گرگان» حیاط کوچکی داشت اما بیشتر مردم از مناطق مختلف و محله های اطراف حتی مناطق دورتر به این مسجد می آمدند، طبقه دوم آن مخصوص بانوان بود که در آن زمان با تیرهای چوبی پوشیده شده بود و بانوان در صف های منظم و کنار هم می نشستند و مشغول خواندن قرآن و سوره های دخان و عنکبوت می شدند تا موذن بیاید و ابتدا نمازهای صد رکعتی را به جماعت بخوانند و بعد مراسم احیا آغاز شود. این شهروند 39 ساله اظهارمی کند: چادرهای کوچک به سختی بر سرمان جای می گرفت و مدام از سرمان می افتاد و می دیدم دست مهربانی به سوی مان دراز شده است تا با گرهی کوچک این چادرها را روی سرمان محکم کند. وی می افزاید: آن موقع نیز مراسم احیا تا پاسی از شب ادامه داشت و ما سعی می کردیم با هر ترفندی که شده بیدار بمانیم و مانند بزرگ ترهای مان شب زنده داری کنیم.
یکی از شهروندان کهن سال و پژوهشگر فرهنگ عامه هم بیان می کند: در شب های احیای زمان قدیم مردم به مسجد می رفتند و واعظانی که از شهرهای مختلف مانند قم و مشهد دعوت شده بودند، برای مردم سخنرانی می کردند و بعد از آن  نمازهای مستحبی خوانده می شد.
 «قاسم مهرنیا» ادامه می دهد: در آن موقع نیز در  بسیاری از مساجد مراسم احیا برگزار می شد و قرآن به سر می گرفتند و دعاهای مخصوص این شب را می خواندند. وی اظهارمی کند: در برخی قهوه خانه های قدیم هم دیگر نقال ها شاهنامه خوانی و اسکندرنامه خوانی نمی کردند و کار خود را تعطیل می کردند و اگر هم می خواستند فعالیت کنند در مورد ائمه اطهار(ع) به خصوص مولا علی(ع)، صحنه های کربلا و دلاوری های حضرت ابوالفضل(ع) صحبت می کردند تا مردم سوگواری کنند. 
وی خاطرنشان می کند: در بیست و یکم ماه مبارک رمضان نیز هیئت های عزاداری به سمت معصوم زاده می رفتند و شبیه خوانی «فتاح» یا «قنبر» را انجام می دادند. 
وی خاطرنشان می کند: این مراسم در معصوم زاده برگزار می شد و به طور معمول دست یا گنبدی در بالای چوب پرچم ها بود که آن را به نماد این که عزادار هستند و سرشان پایین افتاده است، سرنگون می کردند و با حالت حزن به حسینیه ها می آمدند و در همان شب افطاری داده می شد. این شهروند اضافه می کند: به طور معمول میزان افطاری ها در شب های احیا زیاد و سفره های مختلفی پهن می شد زیرا مردم عقیده داشتند اگر به فرد روزه داری در شب های احیا افطاری بدهند ثوابش بیشتر از شب های دیگر است. 
به گفته وی، خانم ها نیز در ایام ماه مبارک رمضان در دوره قرآن شرکت و سعی می کردند یک دور قرآن را ختم کنند و فعالیت های آن ها در روزها و شب های احیا نمود بیشتری داشت و سخنران هایی نیز به وعظ درباره این شب ها می پرداختند.شهروندی دیگر هم درباره شب های قدر می گوید: پدر و مادرم به شب زنده داری در شب های قدر اعتقاد قلبی داشتند و ما هم از ابتدای ماه مبارک رمضان با این که بچه بودیم اما با عشق و علاقه قرآن می خواندیم. 
«ضیغمی» ادامه می دهد: اولین باری که روزه گرفتم ماه رمضان در تابستان و هوا بسیار داغ بود و پدر و مادرم برای این که بچه ها را سرگرم و به روزه داری تشویق کنند هدیه های کوچکی مانند گل سر و جوراب برای شان می خریدند. وی می افزاید: برای آن که ما را به اقامه نماز و روزه داری تشویق کنند بدون هیچ اجباری فقط در مقابل ما نماز می خواندند تا به این کار تشویق شویم. 
همچنین آن زمان پدرم رادیو را روشن می کرد تا همزمان با آن از روی قرآن خط ببریم. وی خاطرنشان می کند: زن عمویم از زمان قدیم تاکنون که 90 ساله است دوره های قرآن را در  ماه رمضان برگزار می کند و از همان زمان تا الان به خانم هایی که وارد این روضه می شوند یک روسری سفید هدیه می دهد تا بانوان مومن و روزه دار با جامه سفید کلام الهی را در آن روز تلاوت کنند. 
به گفته وی، در شب های احیا نیز چادر به سر می کردیم و به دنبال پدر و مادر خود به مسجد محل می رفتیم و سعی می کردیم مراسم شب زنده داری را مانند بزرگ ترها برپا کنیم. وی بیان می کند: پیش نماز مسجد محله مان و همسرش نیز با کمک مردم افطاری ساده ای تدارک می دیدند و این رسم سال ها پابرجا بود.