پشت میله های اقساط عقب مانده
صدیقی- آرام و بی صدا در گوشه ای از حیاط زندان کز کرده و اشک در چشمانش حلقه زده است. 4ماهی بیش نیست که زندانی شده است. چند ورق کاغذ اخطاریه و شکایت بانک را به خاطر بازپرداخت نکردن وام در دستش گرفته و با هر نگاهی به آن ها آهی می کشد و اشک هایش از گوشه چشمش سرازیر می شوند و صورتش را نمناک می کنند. او که می خواست با گرفتن مبلغی وام هر چند اندک زخمی از زندگی اش را مداوا کند اما روزگار با او همراه نشد و به علت ناتوانی در انجام تعهدش، حالا خود وام زندگی اش را پر از غصه کرده و بر سرش آوار شده است. او دقایقی با ما به گفت و گو می نشیند.
چرا به زندان افتادی؟
به بانک بدهکار بودم.
مبلغ وامت چقدر بود؟
5میلیون تومان است.
شغلت چه بود؟
کارگری می کردم.
چرا وام برداشتی؟
می خواستم با گرفتن وام زخمی از زندگی ام را درمان کنم.
چرا نتوانستی اقساط وامت را پرداخت کنی؟
من یک کارگر ساده بودم و با کساد شدن بازار کار ساختمانی اوضاع زندگی ام هم دگرگون شد و بیکار شدم.
متاهل هستی ؟
بله متاهلم و 5 فرزند قد و نیم قد دارم.
بعد از این که نتوانستی اقساط وام را پرداخت کنی چه اتفاقی افتاد؟
بعد از آن که بیکار شدم تعدادی از اقساط وامم عقب افتاد و رفته رفته تعداد شان زیاد شد و از بانک هم مدام اخطاریه برایم می آمد تا این که بانک از دست من شکایت کرد و به زندان افتادم.
کسی را بیرون از زندان داری که به دنبال کارت باشد؟
نه چه کسی به یک آدم بدهکار توجه می کند و به دنبال کارش می افتد؟ تنها همسرم به دنبال کارم است که او هم اگر بتواند به زور شکم بچه ها را سیر کند کلی کار کرده است.
تا حالا اقدام به گرفتن رضایت از بانک کرده ای؟
بله چند بار از بانک خواسته ام که مدتی به من مهلت بدهد ولی به هیچ عنوان بانک قبول نمی کند و فقط پولش را می خواهد.
تا کی باید در زندان بمانی؟
معلوم نیست تا زمانی که مبلغ وام را پرداخت نکنم باید در زندان بمانم.
کمی از خودت و خانواده ات بگو؟
روستا زاده ام و سر زمین های مردم کارگری می کردم تا لقمه نان حلالی سر سفره خانواده ام ببرم. خانواده نسبتا پر جمعیتی داشتم و با قد کشیدن بچه ها آرزوهای دور و درازشان هم قد می کشید و هزینه زندگی مان بالا رفته بود. با کم شدن کار در روستا مجبور شدم به اتفاق همسر و 5 فرزندم به شهر کوچ کنم و در حاشیه شهر ساکن و در کار ساختمانی مشغول شدم.
هم اکنون خانواده ات چکار می کنند؟
همسرم با کمک یک نهاد حمایتی و یارانه به زور چرخ زندگی را می چرخاند و معلوم نیست تا کی میتواند سنگینی این بار را تحمل کند و پا بر جا بماند.
مستاجر هستی؟
بله خانواده ام زیر سقف یک خانه کلنگی در حاشیه شهر زندگی می کنند.
حرف آخر
من کلاهبردار نیستم و قصد هم نداشتم که اقساط وام را پرداخت نکنم. خواستم با مبلغ ناچیز وام یک زخمی از زندگی ام را خوب کنم اما با بحران اقتصادی و کاری مواجه و بیکار شدم و نتوانستم به موقع به تعهداتم عمل کنم. اگر بانک به من کمی مهلت بدهد تا بتوانم با کار کردن بیرون از زندان ملبغ وام را کم کم پرداخت کنم همسر و فرزندانم از این فلاکت بیرون می آیند.