گفت و گو با «مهوش وقاری»، بازیگرپیشکسوت سینما و تلویزیون
تعداد بازدید : 294
نقش های متفاوت نصیبم نمی شود
نویسنده : مریم ضیغمی
با اخلاق و در حرفه بازیگری توانمند است.او در سال 1351 عضو انجمن سینمای جوان شد و بعدها با بازی در فیلم سینمایی «نارونی» ، با همکاری سعید ابراهیمیفر به صورت حرفهای کار خود را آغاز کرد. وقاری در سال 1333 در تهران متولد شد و در 20 شهریور 1359 در سن 26 سالگی با "محسن قاضی مرادی" ازدواج کرد. او فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و بازنشسته آموزش و پرورش است. وقاری روزهای کم کاری را سپری می کند و البته برای تلویزیون هم در دو سریال "تاریکی شب، روشنایی روز" به کارگردانی قاسم زاده اصل و " خانه ما" اثر سامان مقدم بازی کرده است. گفت و گوی ما را با این هنرمند پیشکسوت بخوانید.
چگونه با همسرتان «محسن قاضی مرادی» آشنا شدید؟
ما همکار و کارشناس اداره کل تربیت معلم وزارت آموزش و پرورش بودیم و با هم آن جا آشنا شدیم.
به یاد دارید چگونه به خواستگاری تان آمد؟!
ما با هم همکار بودیم و حدود یک سال و نیم در دو واحد متفاوت کار می کردیم. محسن در واحد انتشارات و من در واحد ارزشیابی کار می کردم و اتاق های مان با هم فرق داشت. در این مدت با خصوصیات اخلاقی یکدیگر آشنا شدیم و مستقیم از خودم خواستگاری کرد.
خاطره ای از آن زمان دارید؟
در آن زمان خانواده دختر سختگیری بیشتری در ازدواج داشتند. منظورم داشتن ماشین یا خانه از سوی پسر نیست. مثلا مادر من مهریه من را مبلغی بالا تعیین کرد که آن موقع خیلی زیاد بود. البته وقتی مادرم در مراسم خواستگاری آن مبلغ را عنوان کرد من ناراحت شدم. حتی به خاطر دارم به محسن گفتم که اگر پرداخت این مبلغ برایت مشکل است من در منزل می نویسم که مهریه ام دریافت شد. البته این کار را انجام ندادم. آن موقع به این مسئله فکر نمی کردم که مهریه پشتوانه دختر است و اکنون هم اعتقادی ندارم. چون اگر انسان از زندگی مشترک خود ناراضی باشد از خیلی چیزها می گذرد و جدا می شود. بنابراین مهریه را به عنوان اصل نپذیرفتم و نمی تواند به زندگی ما تداوم بخشد یا آن را تثبیت کند.
نقاط ضعف و مثبت همسرتان چیست؟
اختلاف نظر زیادی وجود دارد و نمی توانم نقطه ضعف یا قوت هایش را بگویم. چون هر کدام از ما به گونه ای فکر می کنیم و نقطه ضعف یا قوت محسوب نمی شود.
پس این حرفه را به دلیل علاقه انتخاب کردید و معتقد هستید که هنرمندان باید شغل دیگری هم داشته باشند؟
معتقدم که هنرمندان باید در کنار بازیگری شغل دیگری هم داشته باشند چون اصلا نمی توان روی حرفه ما حساب کرد. ما به لحاظ روحی نیاز داریم تا کار کنیم به خصوص این که یک ویترین داریم که جلوی چشمان مان است و یک سری بازیگر را می بینیم که کار می کنند. وقتی تلویزیون را روشن می کنم یک سری بازیگر را می بینم که در مقطعی جزو افرادی بودند که التماس می کردند تا از جلوی دوربین رد شوند و من به هر دلیلی فعال بودم و متاسف هستم. سریال های مناسبتی بیننده دارند و می بینیم نقاط ضعف کار را افرادی دارند که این کاره و حرفه ای نیستند و معلوم است که چون نقش کوتاه بوده یا از نظر اقتصادی به نفع تهیه کننده بوده از آن ها استفاده شده است و آن ها بزرگ ترین لطمه را زده اند.
شما هم شغل دوم دارید؟
من و محسن چون آموزش و پرورشی بودیم تصور می کردیم که دو شغل داریم. یک زمانی فکر می کردم کاش شغل آزاد داشتم تا از محیط خانه دور باشم و آن دور بودن از روزمرگی و تکراری بودن، انسان را دور می کند. وقتی من دو شغل داشتم مرتب تر و برنامه ریزی شده کار می کردم اما اکنون به روزمرگی رسیده ام. در حرفه ما یک سری محدودیت ها وجود دارد مثلا اگر در خیابان قدم می زنم سوال می پرسند چرا سر کار نیستم؟ چرا در خیابان قدم می زنم؟ منظورم این است که شهرت خیلی از فرصت ها را از ما گرفته است. خیلی از خانم ها و آقایان در پارک مینشینند اما من محال است این کار را انجام دهم.
چون باید مدام پاسخ گوی سوالات مردم باشید یا با آن ها عکس بگیرید؟
دقیقا همین طور است. متاسفانه فقط درباره خودمان سوال نمی پرسند و این خیلی من را اذیت می کند. مثلا در مغازه ای فروشنده ای می پرسد فلان بازیگر چرا این قدر مغرور است؟! چرا فلان بازیگر چند مرتبه ازدواج کرده است؟! نمی دانم در پاسخ به این سوالات چه بگویم! چون باید مردم دار باشم و مراعات کنم. علاوه بر آن درباره همکارم چیزی نگویم و مودب باشم. توضیح این که وارد زندگی خصوصی آدم ها نشوند خیلی سخت است.
فلاش بکی به گذشته بزنیم؛ زمانی که علوم سیاسی می خواندید. چرا بازیگری را انتخاب کردید؟
من ازدوران کودکی به کارهای اجتماعی گرایش داشتم. به یاد دارم وقتی که 12 ساله بودم در سازمان جوانان به طور جدی فعالیت داشتم و عضو تیم فوتبال دختران بودم . دوران دبیرستان هم عضو تیم پینگ پنگ بودم. همچنین با گروه های تئاتری همکاری می کردم اما هیچ زمان فکرش را نمی کردم به طور حرفه ای بخواهم کار کنم و بازیگر شوم. در دوران دانشجویی تئاتر کار کردم و سپس وارد سینمای آزاد شدم.
از طریق چه فردی به حرفه بازیگری معرفی شدید؟
هیچ فردی من و محسن را به این حرفه معرفی نکرده است. من در سینمای آزاد آن مقطع آماتور کار می کردم و همه بچه های دست اندر کار به تلویزیون کوچ کردند و همان بچه ها از من دعوت به کار کردند و بازی در فیلمی تلویزیونی نخستین تجربه ام بود.
در سینما و تلویزیون نقش برای زنان محدود و اغلب کلیشه ای است. دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟
نمی توانم نقش خاصی را نام ببرم اما دوست دارم در نقشی اثر گذار بازی کنم.
اغلب نقش های زنان تکراری است فقط تعداد معدودی نقش متفاوت نوشته می شود که نصیب من نمی شود. چون جزو هیچ باندی نیستم و از جایی هم حمایت نمی شوم و معرفی هم ندارم.
کار با کدام کارگردان برای شما بهتر بود؟
بستگی دارد که با کدام بیشتر راحت بودم. من از کیانوش عیاری خیلی چیزها یاد گرفتم.
جزو کارگردان هایی است که همکاری با او مانند کلاس درس است.
ویژگی های بازیگری تان را در چه می بینید؟
ما در ایران به آن مرحله نرسیدیم که ویژگی خاصی در بازیگری داشته باشیم. چون ویژگی هایی که ادعا می کنند وجود ندارد و در حد شعار است. اما همیشه برای خودم حس واقعی مهم است که بتوانم نقش را باور کنم که معمولا این حس را از طریق نگاه منتقل می کنم.
بزرگ ترین دغدغه تان چیست؟
بیشتر برای دیگران آرزو می کنم که در زندگی آرامش داشته و سلامت باشند تا من هم آرام باشم.