صدیقی-سن و سال زیادی دارد و دیگر نه توانی در وجودش مانده و نه انگیزه ای ، گرد سپیدی سر و صورتش را پوشانده است. هر کدام از چین و چروک و زخم های عمیق صورتش ماجرایی دارند، ماجراهایی که هر بار زخمی بر جا گذاشت اما عبرتی برایش نشد. عمر و جوانی اش و از همه مهمتر خانواده اش را به پای بیراهه رفتن و سوداگری گذاشت و حاصلش جز ندامت و زندان چیزی برایش نداشت. با این وجود بعد از آزادی از زندان از این اتفاق ناگوار و سخت پند نگرفت و دوباره قدم در گمراهی و تباهی گذاشت و به سر خط همان داستان تکراری و همنشینی با میله های سرد و بی روح زندان رسید. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با مرد زندانی از نظر می گذرانید.
I به چه جرمی و چند وقت است که در حبس هستی؟
به جرم قاچاق مواد مخدر از نوع شیشه زندانی هستم و 2سال است که در زندان خواب آزادی را می بینم.
I چند سال برایت حبس بریده شد؟
5سال حکم زندانی برایم صادر شد.
I متاهل هستی؟
بله 3فرزند هم دارم.
I قبل از این سابقه کیفری هم داشتی؟
بله .قبل از این یک بار دستگیرشدم و15سال حبس کشیدم و10میلیون تومان هم جریمه شدم.
I جرمت چه بود که این همه مدت حبس کشیدی؟
قاچاق مواد ، 130کیلو تریاک از من گرفتند.
I چرا از بار اول زندانی شدنت عبرت نگرفتی و دوباره به سراغ قاچاق رفتی؟
به خاطر یک سری مسائل دوباره وارد قاچاق مواد شدم.آخر چه کسی به یک قاچاقچی و سابقه دار کار می دهد .بعد از آزاد شدن از زندان اصلا کسی من را آدم حساب نمی کرد و دوستانم مدام من را مسخره می کردند و بیکار بودم .
I کمی بیشتر درباره ماجرایت تعریف کن؟
زمانی که بار اول از زندان آزاد شدم به من گفتند که به زندانی های آزاد شده وام می دهند. من هم که قبلا دامداری داشتم خواستم دوباره یک دامداری راه بیندازم. بعد از کلی دوندگی و پول خرج کردن به خاطر جانمایی نامناسب محل احداث دامداری، وامی به من تعلق نگرفت و بابت این کار بدهی بالا آوردم. بعد از این ماجرا طلبکاران من را تحت فشار قرار دادند تا هر چه زودتر پولهایشان را به آنها برگردانم. من هم که بیکار بودم و توان پرداخت طلب آنها را نداشتم مجبور شدم دوباره وارد کار قاچاق شوم و بعد از مدتی هم دستگیر شدم .
I شغلت قبل از زندانی شدنت چه بود؟
قبل از این که وارد کار خلاف و قاچاق شوم دامداری داشتم و به خاطر خشکسالی و مشکلات مالی که برایم پیش آمد دامداری ام را فروختم و برای کارگری به تهران رفتم . مدتی کارگری کردم که از این طریق هم به جایی نرسیدم و روز به روز قرض و بدهی بالا آوردم.
I ماجرای وجود این همه خراش و جای بریدگی در ناحیه صورت و گلویت چیست؟
زمانی که به مرخصی رفتم و در خانه در حال استراحت بودم نیمه های شب بود که چند نفر وارد خانه شدند، من را تاحد مرگ و به قصد کشتن کتک زدند و با چاقو به شدت من را مجروح کردند و این بلا را سرم آوردند. 20روز در بیمارستان بستری شدم تا اینکه بعد از بهبودی و مرخص شدن از بیمارستان دوباره به زندان برگشتم.
I به چه دلیلی آن چند نفر ناشناس این بلا را سر تو آوردند؟
ماجرا از این قراربود که یکی از دوستانم از یک نفر کتک خورده بود و از من خواست که در قبال گرفتن پول به او کمک کنم تا او بتواند انتقامش را از او بگیرد و فرد ضارب را تنبیه کنیم .
من هم به خاطر بیکاری و بدهکار بودن به شرط گرفتن مبلغی با دوستم همراه شدم و فرد مورد نظر را حسابی تنبیه کردیم و گوشمالی دادیم.مدتی از این اتفاق گذشت تا اینکه دوستم زیر قولش زد و از دادن پول خودداری کرد و من هم به تلافی این کار او را پیش شخصی که کتکش زده بودیم لو دادم . بعد از این ماجرا بود که به خاطر لو دادنم چند نفر شبانه سرم ریختند و این بلا را سرم آوردند.
I آیا بعد از این اتفاق از ضاربان شکایت کردی؟
بله .بعد از اینکه ضاربان را شناختم از آن ها شکایت کردم و در حال حاضر هم اثری از آن ها نیست و فراری هستند.
I اعتیاد داری؟
بله به خاطر شرایط سخت به دامان مواد پناه بردم وخودم را در لجنزار انداختم.
I خانواده ات بعد از زندانی شدنت چکار کردند؟
در به در و بیچاره تر از گذشته شدند. یکی از دخترهایم که ازدواج کرده بود به خاطر شرایط من زندگی اش به هم خورد و از شوهرش جدا شد.همسرم هم فعلا آبروداری کرده و تا اینجا به پای من ایستاده است و بار مشکلات زندگی را به تنهایی به دوش می کشد.
کسی را هم بیرون از زندان ندارم که به داد من برسد و گره ای از مشکلاتم باز کند.
I حرف آخر؟
فقط این برای من مشخص شد که پول حرام و قاچاق اصلا برکت ندارد و آدم را به تباهی می کشد و اگر برکت و آمد داشت وضعیت و روزگار من الان این گونه نبود و به فلاکت و بدبختی نمیافتادم.