printlogo


گفت و گو با «شیوا خنیاگر» بازیگر سریال «ماه و پلنگ»
کم کاری 5 ساله بازیگران

ضیغمی- وقتی با «شیوا خنیاگر» تماس می گیرم بیش از هر چیز فن بیان و صدای خوب و تاثیر گذارش جلب توجه می کند. این بازیگر 49 ساله که لیسانس ادبیات فارسی دارد، دوره فیلمنامه نویسی را  در سال ۱۳۶۹ گذراند. خنیاگر اواخر دهه 60 با بازی در  فیلم «عبور از غبار» بازی مقابل دوربین را تجربه کرد. «پرواز در غبار»، «اغما»، «مرگ تدریجی یک رویا» و «ستایش» از جمله سریال هایی است که این بازیگر در آن ها نقش آفرینی کرده است. خنیاگر هم مانند خیلی از بازیگران مدتی کم کار بود و البته این روزها با سریال «ماه و پلنگ» در نقش مادر کتایون میهمان شبکه سوم سیماست. بازی در این سریال بهانه گفت وگوی ما با او شد.
فکر می کنم بعد از سریال «ستایش» در هیچ مجموعه ای حضور نداشتید تا به «ماه و پلنگ» پیوستید.
همین طور است. بعد از بازی در سریال «ستایش» در فیلمی سینمایی با موضوع دفاع مقدس بازی کردم و سپس هیچ کاری نداشتم تا برای بازی در سریال «ماه و پلنگ» دعوت شدم. البته در 5 سال اخیر موضوع کم کاری و کمتر ساخته شدن سریال های تلویزیونی گریبانگیر خیلی از بازیگران است. تلویزیون خیلی روی سریال سازی تمرکز نداشت. بیکاری فقط شامل حال من نیست و خیلی از همکارانم بیکار بوده و هستند.
این  موضوع خطر فراموش شدن را به همراه دارد.
متاسفانه این گونه است. چون به تازه کارها بازی می دهند و قصه ها بیشتر روی جوانان می چرخد. در چنین شرایطی از تجربیات و توانایی های پیشکسوتان و کاربلد ها استفاده نمی شود.
همکاری با احمد امینی چطور رقم خورد و چگونه نقش مادر کتایون به شما پیشنهاد داده شد؟
از دفتر آقای زرین پور با من تماس گرفتند. البته سیناپس بود و نویسنده در حین کار فیلم نامه را می نوشت. برای من نقش را تعریف کردند. بازی در این سریال به دلیل نبودنم بابی بود تا شروع کنم. اما شاید کار آن گونه که انتظار داشتم از آب در نیامد. روز های پایانی هم تلویزیون اصرار داشت که کار را زود به اتمام برسانیم و ضیق وقت داشتیم. ما مادر کتایون را زنی می خواستیم که سرخوش و سبک سر باشد. او به دنبال کارهای شخصی خودش است و دخترش خیلی برایش اهمیت ندارد. مادر کتی زنی خود محور است.
با توجه به محدودیت های گریم، برای متفاوت درآمدن نقش های زنانه از چه حربه ای استفاده می کنید؟
 خودم تکیه به نگاه ها دارم و غم، اندوه و خشم را در نگاه ها خلاصه می کنم. ترفند و هوشمندی کارگردان هاست که چگونه بیشتر از استعداد ها استفاده کنند تا بتوانند آن چه از بازیگر می خواهند بگیرند.
قبول دارید که صدا یکی از مهمترین فاکتور های بازیگری است و شما از جنس خاص و خوب آن بهره مندید؟
صدا مبحث مهمی در سینما و تلویزیون است. اول صدا و بعد تصویر. می گویند مخاطب اول گوش خود را درگیر می کند و بعد چشمش را. برای بازیگر صدا یکی از شروط و ارکان اصلی است. یعنی وقتی بازیگری را می بینید شنیداری و بینایی تان با او در گیر است بنابراین گفتار و نحوه گفتار خیلی می تواند تاثیرگذار باشد.
کار در کدام قاب (تلویزیون یا سینما) را ترجیح می دهید؟
مسلم است که کار درسینما را ترجیح می دهم. من از سینما وارد این حرفه شدم. نخستین کارم «عبور در غبار» پوران درخشنده بود. بعد از آن نقش اصلی به من پیشنهاد داده شد و بنا به دلایلی نپذیرفتم و نقش دوم را بازی کردم. پذیرش نقش دوم سبب شد که من در همان قالب نقش دوم بمانم.
 از چه زمانی متوجه شدید عاشق حرفه بازیگری هستید؟
حقیقتش را بخواهید علاقه اصلی و مهم من به حرفه گویندگی بود. من از 10 سالگی به گویندگی علاقه داشتم و هر جا قرار بود نریشن، سرود یا مطلبی خوانده شود از من استفاده می کردند. از سن 18 سالگی وارد رادیو شدم و متاسفانه رادیو قوی و مستمر در گویندگی کار نکرد یعنی یک آدم باید به دلیل عشق و علاقه اش به شهرت و گویندگی همه زندگی اش را کنار می گذاشت که این کار نشدنی بود و هیچ گروه و صنفی از گوینده حمایت نمی کرد.  تمام این ها سبب می شد تا آدم پا پس بکشد. ناگفته نماند که همیشه در گروه های تئاتر مدرسه حضور پر رنگی داشتم.
چگونه نخستین بازی تان را تجربه کردید؟
به دلایلی که توضیح دادم یکی از بچه های رادیو من را به پوران درخشنده معرفی کرد. معتقدم آن گونه که باید و شاید حقم ادا نشده است یعنی شاید آن استعدادهایی که در این زمینه دارم هنوز در اثری شکوفا نشده است یعنی نقشی باشد که همه توانایی هایم را نشان دهد. این نقش هم بستگی به سناریو  دارد و باید به گونه ای نوشته شود  تا مرکزیت پیدا کند. اکنون بیشتر نقش هایم حاشیه ای است.
مردم شیوا خنیاگر را با چه اثری شناختند؟
با سریال «راه شب» داریوش فرهنگ به بینندگان معرفی شدم. البته قبل تر از این سریال من برای بازی در سریال «همسران» قرارداد بستم ماهی 200 هزار تومان و هنوز قرارداد را دارم اما به دلایلی که توضیح می دهم فسخ کردم. من به جای مهرانه مهین ترابی بازی می کردم. 10 روز هم بازی کردم منتها چون آقای لطفی هم کارگردانی می کرد  و هم بازی، کار خیلی خسته کننده شده بود و آن تسلط کامل را روی همه چیز نداشت. دلیل دیگر انصرافم این بود که هر روز صبح باید سر صحنه می رفتیم و ساعت 12شب باز می گشتیم. من آدم تنبلی نیستم اما این گونه کار کردن من را آزرده می کند. بعد از پایان فیلم برداری مهرانه مهین ترابی با 3 عینک در خیابان نمی توانست راه برود اما من هم چنان ناشناخته ماندم.
اکنون پشیمان نیستید؟
خیر آن لحظه فکر می کردم کار درستی انجام می دهم.
این که برخی می گویند بازیگری با رسیدن به دوره پیری به پایان می رسد صحت دارد؟
خیر قبول ندارم چون بازیگران به خاطر جذابیت صورت که مقابل دوربین نمی روند. بازیگران زیادی هستند که در سن 80 سالگی با دیدن بازی شان حیرت می کنید. بازیگری تنها شغلی است که تا زنده هستی می توانی جلوی دوربین ایفای نقش کنی.
 رابطه چهره با سینما چیست؟
خیلی ها تصور می کنند داشتن چهره خوب کافی است اما اصلا این گونه نیست بلکه باید بازیگر استعداد و توانایی درک مفاهیم و تمرین بدن و خیلی موارد دیگر را داشته باشد. البته در سینمای ما افراد را به دلیل داشتن صورت زیبا بازیگر می کنند. اکنون مد شده که پول می دهند تا بازیگر شوند. مهم ترین اشکال این جاست که هیچ صنف و گروهی موجودیت این شرایط را نمی پذیرد. ما مکانی به نام خانه سینما داریم اما هیچ کاری انجام نمی دهند در صورتی که کارشان باید مدیریت این مسائل باشد.
 اهل مطالعه هستید؟
به شدت اهل مطالعه هستم. من در منزلم کتابخانه دارم. خیلی علاقمند به شعر هستم، یعنی با سعدی، حافظ، مولانا و عطار زندگی می کنم. رمان های زیادی در طول زندگی ام خوانده ام.
بزرگ ترین آرزوی تان چیست؟
زندگی کردن انسان ها در صلح بزرگ ترین آرزویم است. برای حرفه خودم هم آرزو می کنم که این همه حق کشی و تبعیض نباشد و در سلامت و پاکی کار کنند و افراد توانمند هم بتوانند توانایی های خود را نشان دهند.