
تعداد بازدید : 51
رازداری همسران


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 119
فقط حرف بزرگ ترها

حرمتی که از بین رفت
آن روزها با آن که مادر پیر همسرش هم در تنها اتاق کوچکشان با آن ها زندگی می کرد اما حرمت داشت، جایش، همیشه بالای اتاق بود، پشتی مخصوص به خود را داشت، زیر پایش مخده ای رنگی و نرم پهن می شد، همیشه حرف اول و آخر را او می زد، در هر کاری با او مشورت می شد و بدون نظرخواهی از او کاری انجام نمی گرفت. آن روزها فکر می کرد که اگر او هم روزی پیر شود آن قدر نزد فرزندانش قرب و منزلت دارد که از او هم برای کارها نظر می خواهند یا حداقل او را نادیده نمی گیرند. اما همه این افسوس ها بدجوری در دلش سنگینی می کند. هر آن چه را که فکر می کرد، بر باد رفت و حالا دیگر فقط یک بغل تنهایی برایش باقی مانده است.
آن هایی که اضافی نیستند
پیری است و هزار درد و ناراحتی. هر روز با خودش فکر می کند که در این خانه اضافی است و ماندن دیگر به صلاح نیست اما باز هم به خودش قوت قلب می دهد، همین که فرزندان و نوه هایش زنده و سلامت هستند به یک دنیا می ارزد و باز با همین فکر از جایش برمی خیزد. دستش را به زانوهایش می زند، «یا علی (ع)» می گوید و روزش را آغاز می کند. با این که فرزندانش او را دوست دارند اما بی مهری ها و بی توجهی های گاه و بیگاه آن ها خواسته یا ناخواسته، دل نازک مادر را می رنجاند. هنوز از فکر ماجرای چند روز پیش درنیامده است. در اتاقش بود که زنگ خانه دخترش به صدا درآمد و دقایقی بعد چند غریبه وارد خانه شدند. او به تصور آن که اقوام یا دوستانشان به دیدن او و دخترش آمده اند، چارقد سفید ململ قدیمی اش را از کنج کمدش درآورد و سرش کرد و به گوشه آن سنجاق زد. عصا را از گوشه اتاق برداشت و کم کم خودش را برای رفتن به اتاق پذیرایی آماده کرد که در باز شد و دخترش گفت از اتاقش بیرون نیاید تا مهمان ها بروند. او همان طور که برای رفتن آماده بود، در جا خشکش زد، نگران شد و علت را پرسید که پاسخ شنید «این ها برای خواستگاری دخترم آمده اند، هنوز حرف های اولیه است و نیازی به حضور شما نیست، پس در اتاق خود بمانید.» مادر خم به ابرو نیاورد و قبول کرد. اما در دلش چیزی فرو ریخت. همه شادی ها، امیدها و آرزوهایش را بر باد رفته می دید. آن روز را به خاطر آورد که برای دختر خودش خواستگار می آمد، مادر و مادرشوهرش و یکی، 2 نفر از اقوام نزدیک هم حضور داشتند تا نظری بدهند و شرایط را خوب بسنجند اما حالا تنها دخترش، بهترین روز زندگی اش را که آرزو داشت روزی در جلسه خواستگاری نوه اش بنشیند، خراب کرد و به او حتی اجازه نداد که در جمع آن ها حضور یابد. گویی قلب دخترش هم مانند هوای این روزها سرد سرد است.
حرمت بزرگ ترها
«قدیمی های آن دوره و زمانه در بالای مجلس جا داشتند. عزت و احترام داشتند و همیشه راهنمای کوچکترها بودند»؛ این ها را یکی از شهروندان میانسال می گوید و با حسرت از گذشته های دور یاد می کند و می گوید: زمانی که بچه بودم در منزل پدربزرگم زندگی می کردیم، پدربزرگ و مادربزرگم در یک سمت حیاط زندگی می کردند و ما در سمت دیگر آن. زمانی که سفره صبحانه پهن می شد و صدای غلغل سماور ما را از خواب بیدار می کرد می دیدم تا وقتی که پدربزرگ و مادربزرگ بر سر سفره نیامده اند، هیچ فردی دست به سفره نمی برد و لقمه ای در دهان نمی گذاشت. چای را باید حتماً مادربزرگ می ریخت و به دست بقیه می داد. «جلالی» به دعایی که سر سفره خوانده می شد هم اشاره ای می کند که پس از اتمام غذا، یکی از بزرگترها دعای سفره را می خواند و همه خدا را سپاس می گفتند و تا زمانی که بزرگ تر از سر سفره بلند نشده بود، آن جا را ترک نمی کردند. وی در عین حال به برخی اخلاق های خشک و سخت گیرانه برخی از سالمندان آن دوره اشاره می کند که به گفته وی، برخی سالمندهای آن دوره یک سری باورهای نادرست نیز داشتند که می خواستند به زور به دیگران تحمیل کنند به ویژه آن که به نظر می رسد مادرشوهر های آن دوره بسیار سخت گیر بودند و روزگار را برای عروس و پسر جوان خود بسیار سخت می گرفتند. اما با این که بسیاری از جوانان در همان زمان می دانستند که این سخت گیری ها بی مورد است اما هیچ یک پاسخ ناراحت کننده ای به آن ها نمی دادند و به اصطلاح رو در روی خانواده شان نمی ایستادند اما امروزه بسیار شاهد این هستیم که جوانان با کوچکترین حرف پدر و مادرهای خود، واکنش منفی نشان می دهند چه برسد به آن که بخواهند نظر پدربزرگ یا مادربزرگ خود را جویا شوند.
وی علاقه به سالمندان را در هیچ فردی منکر نمی شود اما عقیده دارد که رفتارهای ما در بیشتر مواقع این را نشان نمی دهد که به سالمند خود علاقه داریم و به او احترام می گذاریم.
بانو «زهرا سلطان مستوفیان» یکی از شهروندان سرد و گرم چشیده روزگار هم در این زمینه عنوان می کند که در زمان قدیم، برخی احترام گذاشتن ها اگرچه از سر ترس بود اما از دوره کودکی در ذهن بسیاری از ما ملکه شده بود که نباید به بزرگتر خود بی احترامی کنیم یا هنگامی که بزرگتری در اتاق نشسته نباید با صدای بلند حرف بزنیم، بخندیم یا پای خود را جلوی او دراز کنیم.
به گفته وی، والدین در آن زمان به این گونه مسائل اهمیت زیادی می دادند و مدام در گوش فرزندان خود می خواندند که باید احترام بزرگتر را نگه دارند و روی حرف آن ها حرف نزنند اگرچه گاهی اوقات یا در بیشتر مواقع این گونه حرف ها با تمایلات بچه ها و جوان ها سازگار نبود اما باز هم به گونه ای عمل نمی کردند که باعث بی حرمتی شود به همین دلیل کانون خانواده ها همیشه گرم بود. وی بزرگترها را چراغ هر خانه ای می داند که از همه اعضای یک خانواده و فامیل حمایت می کردند. به عقیده او بزرگ ترها و افراد مسن در زمان قدیم به دلیل همان حس حامی گری، بیشتر دوست داشتند که زمام امور را در دست خود بگیرند، بر چگونگی زندگی فرزندانشان نظارت داشته باشند و آن ها را راهنمایی کنند که البته گاهی این راهنمایی به دلیل نوع زندگی های آن زمان بیشتر از حد نیز می شد و حکم دخالت کردن را پیدا می کرد اما با این حال کمتر دلخوری پیش می آمد چون همه می دانستند که این موارد از سر دلسوزی است اما امروزه از نظر سالمندان کمتر استفاده می شود. به گفته وی، حتی برخی از بچه های امروزی پدر و مادر خود را نادیده می گیرند چه برسد به این که بخواهند به پدر و مادربزرگ خود احترام بگذارند.
بانو« شرفی» که او نیز سن و سالی دارد و دهه 70 عمرش را سپری می کند، می گوید: هر پدر و مادری دوست دارد خوشبختی بچه هایش را ببیند و به همین دلیل گاهی حتی اگر نظرش را در موردی جویا نشوند، باز هم نظر می دهد که برخی مواقع به مذاق جوان ترها خوش نمی آید و با بی اعتنایی یا بی احترامی از کنار آن می گذرند. وی نیز که زندگی دسته جمعی در کنار اعضای خانواده همسر خود را تجربه کرده است، عنوان می کند: در زمان قدیم مادرها به فرزندان خود یاد می دادند که هرگز جلوتر از بزرگ تر راه نروند، صدایشان را نزد او بلند نکنند و هر چه بزرگتر گفت، انجام دهند اما امروزه بزرگ ترها گاهی در برخی خانه ها اضافی به نظر می رسند به طوری که فردی حوصله شنیدن حرف های آنان را ندارد.
وی با یادآوری مراسم خواستگاری اش، اظهارمی دارد: زمانی که برای دختری خواستگار می آمد، قبل از آمدنش باید از پدربزرگ یا مادربزرگش اجازه گرفته می شد و سپس خواستگار به خانه راه پیدا می کرد، همچنین در شبی که قول و قرارها گذاشته می شد به چند نفر از ریش سفیدها و بزرگترهای فامیل خبر می دادند تا بیایند و همه موارد را سبک، سنگین کنند اما امروزه جوان ها خودشان به اصطلاح می برند و می دوزند و حتی پدر و مادرهایشان نیز کمتر از نظر بزرگترها بهره مند می شوند. به عقیده او استفاده نکردن از نظر دیگران و مشورت نخواستن از بزرگترها شاید دلیل این همه تنهایی امروز هر فردی باشد. در روزگاری که همه چیز مهیاست اما همه، خلائی را در خود حس می کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 40
علت شوره سر


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 12
مننژیت چرکی


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 0

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 48
کرم کارامل

مواد لازم: شکر یک پیمانه، خامه 2 پیمانه، شیر 2 پیمانه، تخم مرغ 8 عدد، نمک یک قاشق چای خوری، وانیل یک قاشق چای خوری ، آب جوش به مقدار لازم.
طرز تهیه: فر را با دمای 325 درجه فارنهایت می گذاریم تا گرم شود. نیمی از شکر را در یک ظرف می ریزیم و در طبقه بالای فر به مدت 5 دقیقه می گذاریم تا ذوب شود. قالب را حرکت می دهیم تا شکر ذوب شده به همه قسمت های آن برسد. آن را از فر در می آوریم، شیر و خامه را در قابلمه روی حرارت ملایم می گذاریم تا حباب های کوچکی روی آن ایجاد شود سپس شعله گاز را خاموش می کنیم. تخم مرغ ها را در ظرف دیگری می شکنیم و با باقی مانده شکر، نمک و وانیل مخلوط می کنیم. مخلوط شیر داغ را به آرامی به این مخلوط اضافه می کنیم و مرتب هم می زنیم. مخلوط کرم را روی کارامل می ریزیم. سپس قالب را در یک ظرف آب جوش و در فر می گذاریم تا خودش را بگیرد. سپس یک کارد تمیز داخل آن فرو می بریم زمانی که چیزی به کارد نچسبد باید قالب را از فر بیرون آورد. قالب را در دمای یخچال، سرد می کنیم. برای خارج کردن آن اطراف آن را با چاقو از دیواره ها جدا می کنیم و یک لحظه در آب گرم قرار می دهیم. ظرف سرو را روی قالب می گذاریم و آن را به آرامی بر می گردانیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 35
افت قند خون


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 27
دندان نوزاد


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 54
تغییر شغل در مکان اجاره ای

آیا مستاجر می تواند با اجازه دادگاه تغییر شغل دهد؟
گاهی به علتی که مستاجر هیچ نقش و دخالتی در آن ندارد، استفاده از مورد اجاره محل کسب برای او غیر ممکن می شود به عنوان مثال محلی را برای صافکاری خودرو اجاره کرده و حالا شهرداری این شغل را برای آن محل مزاحم تشخیص و دستور تعطیلی تعمیرگاه را می دهد. موجر که محل را برای صافکاری اجاره داده و این مطلب را در اجاره نامه شرط کرده است به هیچ وجه اجازه چنین کاری را نمی دهد این سوال پیش می آید که آیا مستاجر می تواند با مراجعه به دادگاه اجازه تغییر شغل بگیرد؟ در محدوده قانونی روابط موجر و مستاجر مصوب 1356 شیوه استفاده یا همان تغییر شغل، باعث صدور حکم تخلیه ملک بدون حق کسب و پیشه و تجارت خواهد شد. در اجاره هایی که پس از سال 1376 تنظیم و مشمول آن قانون می شود هم اگر شغل خاصی در اجاره نامه تصریح شده باشد مستاجر حق تغییر دادن آن را ندارد. اما تغییر دادن شیوه استفاده باعث تخلیه مورد اجاره نمی شود بلکه موجر می تواند با مراجعه به دادگاه مستاجر را وادار کند که به شغل قبل بپردازد اگر برگشتن به شغل قبلی ممکن نباشد آن گاه موجر حق تقاضای فسخ اجاره و تخلیه را خواهد داشت. حال اگر مستاجر چیزی به عنوان سرقفلی به موجر پرداخته باشد در موقع تخلیه به قیمت روز سرقفلی را دریافت خواهد کرد هر چند که متخلف باشد و حکم فسخ اجاره و تخلیه ملک به لحاظ تخلف و تغییر شیوه استفاده صادر شده باشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.