علوی- دود و دم، سر و صدا و بوق ممتد خودروها چیز عجیب و غریبی برای مردمان آن زمان بود. آن موقع نه از دود خبری بود و نه از دم. اصلا خیابانی نبود که در آن خودرویی تردد داشته باشد. کوچه باغ ها با درختانی سر به فلک کشیده سایه سار رهگذران بود و خنکای آن در تابستان ها آرامش بخش جانشان بود و گذر از این کوچه ها روحشان را صیقل می داد. همان جایی که بچه ها، بازیچه هایشان را کنار هم می چیدند و با سادگی کودکی و عاری از هر کینه ای با هم بازی می کردند. آن موقع ها مادران دغدغه این را نداشتند که مبادا خدای نکرده وسیله نقلیه ای با دلبندشان برخورد کند. در آن دوران چهارپایان، کار خودروها و تاکسی ها را می کردند. هر فردی که قصد رفتن به منطقه ای دور را داشت از چهارپایی استفاده می کرد. هر چند بجنورد قدیم آن قدر وسعت نداشت که مسیرهایش بسیار دور از هم باشد اما مردم برای رفت و آمد به مناطق دور یا خارج از شهر از چهارپایان استفاده می کردند. در این میان بچه ها بیش از همه ذوق و شوق داشتند تا سوار اسب، الاغ و قاطر شوند و سواری کنند.
حمل و نقل آسان یا سخت
البته استفاده از چهارپایان به فراخور وسع مالی هر خانواده ای بود و آن هایی که دارایی بیشتری داشتند بیشتر از اسب و شتر استفاده می کردند و بقیه از الاغ و قاطر.
در کنار همه لذت هایی که این سواری برای همه به ویژه بچه ها به دنبال داشت، گاهی در روزهای سرد زمستان سوار شدن روی آن، سر خوردن چهارپا روی برف و راحت نبودن بانوان روی چهارپایان دردسرهایی را نیز به دنبال داشت بنابراین برخی کم کم به این فکر افتادند که وسیله ای مانند زین یا صندوقچه روی چهارپایان قرار دهند تا زنان و کودکان راحت باشند. برخی در زمان قدیم به این صندوقچه ها «پالگی» می گفتند که زنان داخل آن ها می نشستند و چمباتمه می زدند. نشستن در کجاوه و پالگی و سیر کردن در گذرهای مختلف شهر، لذت خاصی برای سواران داشت که هم از دیدن مناظر مختلف لذت می بردند و هم از هوای تازه و پاک بهره مند می شدند. البته آن روزها برای آن که سواران از گزند سرما، بارش برف و باران یا سوزش آفتاب در امان باشند، سایه بان هایی هم برای این کجاوه ها می ساختند.
از تخت روان تا تاکسی های امروزی
افرادی که سن و سالی از آن ها گذشته است، تخت های روان را در زمان قدیم خوب به یاد می آورند. به گفته یکی از شهروندان کهنسال تخت های روان، اتاقک هایی کوچک بودند که با دو تیر چوبی ساخته می شدند و مسافر داخل تخت روان می نشست. «سعادتی» به این نکته هم اشاره می کند که برخی از افراد نیز برای رفت و آمد آسان تر از گاری استفاده می کردند که وسیلهای چوبی بود که توسط 4 چرخ حرکت می کرد و مسافران روی آن می نشستند یا با آن بار جا به جا می شد، هر چند که این گاری ها در ابتدا تنها بار حمل میکردند و بعدها به مسافرکشی پرداختند. وی بیان می کند: با این که آن موقع وسایل حمل و نقل سریع و راحت برای مردم در دسترس نبود اما استفاده از طبیعت هنگام گشت زنی در شهر لذت خاص خود را داشت هر چند که به دور از سختی نیز نبود. این شهروند اظهارمی دارد: در زمان قدیم به دلیل آن که شهر هنوز وسعت زیادی پیدا نکرده بود، مردم برای رفتن به خانه یکدیگر با پای پیاده می رفتند و فقط مواقعی که باید مسیرهای طولانی یا خارج از شهر طی می شد، از چهارپایان یا گاری و کالسکه استفاده می کردند. وی به این نکته نیز اشاره می کند که بیشتر آن هایی که دارایی زیادی داشتند کالسکه مخصوص به خود را داشتند و بعدها چندین کالسکه برای حمل و نقل مسافران در شهر نیز اختصاص یافت.
از «پابدا» تا پیکان
شهروند کهنسال دیگری ما را با خود به سال های دور می برد و می گوید: در سال 1282 برای نخستین بار شهرداری در بجنورد استقرار یافت که در آن زمان به آن «بلدیه» می گفتند و بر همین اساس یک سری کارهای مقدماتی انجام شد. «سلیمان بهروز» به وجود حدود 10 درشکه در زمان قدیم برای جا به جایی مسافر اشاره می کند که هر یک از این درشکه ها بسته به سلیقه افراد با شکل های مختلفی تزئین می شد که برخی از آن ها سایه بان، پرده یا زنگوله داشت و بیشتر افراد سرشناس بجنورد درشکه یا چهارپا داشتند که بیشتر از الاغ هایی که به آن خر مصری می گفتند، استفاده می کردند و خورجین خود را روی الاغ می گذاشتند و در یک طرف خورجین بار و در سمت دیگر آن دفتر و دستک خود را قرار می دادند و به در مغازه های دیگران می رفتند، تجارت می کردند یا به دیگران پول قرض می دادند و آن را در دفتر خود یادداشت می کردند.
تاکسی سواری؛ دولا دولا
این روزها«کجاوه»، «بارجامه» و «خورجین» واژه هایی ناآشنا برای نسل جدید است اما قدیمی ها خوب می دانند که آن زمان برای آن که زنان و کودکانشان روی چهارپایانی که سوار می شوند، راحت و در امنیت باشند، از این ابزارها استفاده می کردند به طوری که کجاوه روی چهارپایانی مانند شتر قرار می گرفت و زنان داخل آن می نشستند و کودکان خود را نیز در کجاوه می گذاشتند یا روی کوهان شتر بالش های نرمی می گذاشتند و کودکان را روی آن قرار می دادند. «سلیمان بهروز» می گوید که کجاوه ها در آن زمان پرده نیز داشت تا پرده ها کشیده شود و زنانی که داخل آن نشسته اند راحت باشند. وی پرده کجاوه ها را به درپوش درشکه ها نیز تشبیه می کند که مانند فنر بود و زمانی که افرادی که سوار آن می شدند و نمی خواستند که فردی از بیرون آن ها را ببیند آن را می کشیدند که به صورت چتر جلو می آمد و روی درشکه را می گرفت . هر چند آن زمان خیابان های زیادی وجود نداشت به طوری که یک خیابان از سمت چهارراه امیریه تا چهارراه همت (دبیرستان همت) ، یک خیابان از میدان شهید کنونی که در گذشته چهارراه بود به سمت میدان کارگر و از آن جا به طرف بش قارداش و خیابان دیگری هم به سمت کارخانه پنبه منتهی می شد اما باز هم مسافران زیادی در این مسیرها جا به جا می شدند.
به گفته این شهروند کهنسال تا مدت ها برای جا به جایی مسافران از این درشکه ها استفاده می شد تا این که در حدود سال 1334 تاکسی هایی به نام «پابدا» از کشور شوروی وارد شد که قورباغه ای شکل بود و مسافران را جا به جا می کرد. این شهروند به وارد شدن چند مدل خودوری دیگر مانند اپل نیز اشاره می کند که از آن ها استقبال چندانی نشد. وی روند جا به جایی مسافر را در بجنورد به همین شیوه می داند تا این که حدود سال 1346 کارخانه پیکان آغاز به تولید کرد و پس از آن 15 دستگاه تاکسی پیکان به بجنورد اختصاص یافت و شهرهایی که کشش حمل و نقل مسافر با تاکسی را داشتند، سهمیه هایی را به خود اختصاص دادند. شهروند دیگری هم که گویی خاطرات دوران جوانی اش دوباره زنده شده است، با این که به خوبی یادش نمی آید که تاکسی ها برای نخستین بار از چه سالی وارد بجنورد شدند، اما بیان می کند که تعداد این تاکسی ها انگشت شمار بود و در برهه ای از زمان هر فردی که شب ها کاری برایش پیش می آمد یا بیماری داشت باید به شهربانی که چند دستگاه تاکسی کشیک داشت، و در چهار راه قیام واقع بود مراجعه می کرد و تاکسی می گرفت. این شهروند کهنسال حمل و نقل دیروزی را با حمل و نقل امروزی بسیار متفاوت می داند به اندازه ای که تفاوتی از زمین تا آسمان با هم دارند اما در کنار آن به خطرات و تصادف های دلخراش امروزی نیز اشاره می کند که با این که رفت و آمدها آسان تر شده است اما آسایش نیز از خانه ها پر کشیده است.
نخستین زن راننده تاکسی
در عین حال مدیر عامل سازمان تاکسیرانی بجنورد ورود نخستین تاکسی ها به بجنورد را مربوط به سال 1350 می داند . به گفته «قربانی» تاکسی توسط خانمی به نام «اشرف الدوله» فرزند مظفرالدین شاه قاجار در سال 1324 وارد کشور شد و خودش نیز مدتی رانندگی یکی از آن ها را انجام داد و 10 سال بعد تعداد بیشتری تاکسی از کشورهای دیگر وارد شد و از آن جایی که رنگ تاکسی در آن کشورها زرد بود تاکسی هایی با رنگ زرد وارد کشور شد. به گفته وی در سال 1350 ، 10 دستگاه تاکسی با قیمت 120 هزار ریال وارد بجنورد شد که تعداد آن در سال 1355 به 45 دستگاه افزایش یافت به طوری که به ازای هر 500 نفر یک دستگاه تاکسی موجود بود.