در حسرت نگاه نوروزی پدر؛ وقتی من هم بابا داشتم
نویسنده : شاهد
اول: می گفتند به کوه می ماند پدر. می شود پشت به او داد و پشت گرم از بودنش با دنیا پنجه در پنجه انداخت و همه خطر های پشت سر را به بازی هم نگرفت. می شود پشت او ایستاد و امن ترین لحظه ها را مثل آب گوارا در اوج تشنگی، جرعه جرعه نوشید. می شود پشت او نشست و به همه گودال ها و حتی دره های عمیق پیش رو ،خندید. می شود در کنار او ایستاد و دست زد و نیمه شبان، از خرمن آسمان ، مشت، مشت، ستاره چید. می شود... بله پدر که باشد ناممکن ها هم در نگاهت شدنی است، اما...
دوم:خوب نگاه کنید. خواهش می کنم ، خوب نگاه کنید. آنانی که معنای پدر را می فهمند خوب نگاه کنند. آن هایی که فرزند را می فهمند خوب نگاه کنند. آن هایی هم که عشق را می فهمند نگاه کنند... این حقیقت عشق است، زلال زلال. خود عشق است، بی غبار بی غبار. اصلا" عشق بزرگ تر" است و حکایت یار نکوتر...چنانکه مولوی بزرگ فرمود : نبرد عشق را جز عشق دیگر/ چرا یاری نگیری زو نکوتر؟... واین عشق نکوتر است. شرح مردانی که به عشق خدا، از عشق زن و فرزند و زندگی گذشتند و به خط خطر زدند تا حرم بماند و حریم بماند و دین بماند. خوب نگاه کنید . این جا عشق را سرخ معنا می کنند چونان پدران شهید. و این جا صبرو رضا را سبز معنا می کنند چون خانواده شهدا، چون فرزندان شهدا....
سوم: تو عین طبیعت زلالی . عین طبیعت آیت خدایی.آیت اللهی. من تو را چنین می بینم که در آغوش پدر، به شاخه ای تر و تازه می مانی که بر درختی تناور روئیده است. شاخه ای که چون جانمایه از ریشه های درخت می گیرد، به دست های دراز شده و نیازمند میوه می بخشد. میوه هم که نباشد، برگ هایش را سایه بان می کند برای آسایش مردم.در کنار پدر که می ایستی، به رستاک می مانی که از پای درخت می جوشد و قد می کشد. درخت می شود و به رسم درخت بزرگ میوه می دهد...
چهارم: نوروز در راه است و مردمان سین های سفره خود را آماده کرده اند و منتظرند سفره را پهن کنند . من اما سفره ام را جمع کرده ام و برایم چفیه ات مانده است و سلامی وسیبی که از نگاه تو می چینم و سر سفره می گذارم. سومین سین سفره من ، سکه است که با عشق تو ضرب می شود. سبزه، خاطرات همیشه سبزی است که تا همیشه از تو می ماند پدر. برای من همین چند سین بس است تا سفره غریبانه نوروزی ام را پهن کنم. بقیه سین ها باشد برای سرسلامتی آنهایی که تو جانت را فدای سلامتی شان کردی. حالا بدانند یا ندانند فرقی نمی کند. یک روز خواهند فهمید اگر تو نمی رفتی ، باید در خاک خودمان با تروریست ها می جنگیدند . چنانکه امروز برخی ها فهمیده اند اگر در دفاع مقدس با صدام نمی جنگیدیم شاید امروز نام صدام را روی برخی بچه ها می گذاشتند....
پنجم: نوروز در پیش است و من، با چندسین ،سال را آغاز می کنم و همان را نیز در یک سین خلاصه می کنم تا به مردم سلام و برای سر سلامتی شان دعا کنم....نوروز آن هایی که پدر دارند مبارک تر باد...
عکس ها: فارس