ره توشه هایی از جنس سادگی؛
تعداد بازدید : 267
عروسان دیروز با همه دار و ندارشان
علوی- «از صفر شروع کردیم، چیز زیادی برای زندگی نداشتیم اما به همان اسباب و اثاثیه کم هم قانع بودیم و از زندگی خود لذت می بردیم» این جمله را بانوی سالخورده ای می گوید که حدود 60 بهار از عمرش می گذرد. او هنوز هم سیاهه نوشته جهیزیه خود را لای قرآنش دارد و هر از گاهی با چشم دوختن به آن غرق خاطرات گذشته اش می شود. سری به صندوق خانه قدیمی اش که هنوز هم پابرجاست می زند و چند تکه از وسایلی را که هنوز هم در گوشه ای از آن جا حفظ کرده است، در می آورد، دستی روی آفتابه و لگن قدیمی اش می کشد و می گوید: به خوبی به یاد دارم که مادرم با چه عشقی این وسایل را برایم تهیه کرد و به عنوان جهیزیه به بار بست و به خانه جدیدم آورد. بانو «پهلوانلو» ادامه می دهد: آن موقع عروسی ها ساده برگزار می شد اما شور و هیجان خاصی در آن بر پا بود. برای تهیه جهیزیه نیز خانواده ها چندان به مضیقه نمی افتادند. هر که هر چه داشت به دخترش به عنوان جهیزیه می داد و او را رهسپار خانه بخت می کرد اما از همه مهم تر این که قدیمی ها عقیده داشتند که باید ره توشه دختر و پسر، اخلاق و منش خوب باشد به همین دلیل خیلی تاکید داشتند که راه و رسم صحیح زندگی را به آن ها بیاموزند.
سادگی و بی آلایشی
او البته برخی مراسم جهیزیه دادن به دختر و پسر را در زمان قدیم فراموش نمی کند و به آن نیز می پردازد و می گوید: در زمان قدیم از وسایل برقی کنونی خبری نبود، بیشتر خانواده ها به دخترهایشان چند دست ظرف و رختخواب می دادند. زنان قدیمی از مدت ها قبل از فرا رسیدن زمان عروسی، پشم و پنبه سفارش می دادند تا از روستاهای اطراف برای آن ها بیاورند. سپس آن ها را خوب می شستند و پنبه زن را خبر می کردند تا آن ها را خوب بزند. بیشتر قدیمی ها سعی می کردند در این گونه کارها همسایگان یا اقوام خود را نیز خبر کنند تا هم آن ها را در شادی خود سهیم کنند و هم با کمک آن ها کارهایشان را انجام دهند. در همه مدتی که وسایل جهیزیه تهیه می شد، شادی در فضای خانه ها جاری بود، دخترهای جوان کنار دستمال های آشپزخانه، رو بالشی و رو پشتی ها گلدوزی می کردند، زنان جوان با قلاب بافی لیف، حوله و بقیه وسایل مورد نیاز عروس و داماد را درست می کردند و در این میان لحاف دوزها هم به کمک می آمدند و با سرانگشتان خود و سوزنی که در دست داشتند، معرکه می کردند و نقش های زیبایی را روی لحاف عروس و داماد می آفریدند. در آخر هم از یک مسگری چند دست ظرف و قابلمه مسی که باید شامل سینی مسی، آفتابه و لگن و سینی های کوچک می شد، خریداری می کردند.
تجمل، رنگ و بویی که وجود نداشت
بانوی دیگری هم که با رغبت به مرور خاطراتش می پردازد، عنوان می کند: در زمان قدیم جهیزیه زیادی به فرزندان داده نمی شد و عقیده بر این بود که خودشان به مرور و در طی زندگی می توانند مایحتاجی را که نیاز دارند، به دست آورند و این کار برایشان بیشتر لذت بخش خواهد بود تا این که همه وسایل زندگی به یکباره برایشان مهیا باشد. بانو «قدوسی» که حدود 75 سال سن دارد، ادامه می دهد: در زمان قدیم وسایل چندانی برای زندگی وجود نداشت که بخواهند به دخترها یا پسرها بدهند و بیشتر وسایل شامل زیرانداز مناسب، چند دست رختخواب، پشتی، کمد، یخدان و اجاق های سه فتیله ای و آلادین بود که در همه خانه ها یافت می شد. وی رنگ و بوی تجمل را از جهیزیه های قدیمی دور می داند و می گوید: آن موقع دادن جهیزیه تا این اندازه با دردسر همراه نبود و خانواده ها را چندان به زحمت نمی انداخت اما اکنون خانواده های زیادی با این مسئله درگیر هستند و به جای لذت بردن از چنین موقعیت هایی که دیگر تکرار نمی شود، مدام دغدغه و استرس این را دارند که چگونه برای فرزندانشان جهیزیه تهیه کنند به طوری که از جهیزیه بقیه بسیار بهتر باشد.
عقل و ادب بهترین ره توشه
بانوی دیگری هم از سادگی وسایل زمان قدیم سخن به میان می آورد و به این موضوع نیز اشاره می کند که این سادگی با خود یک دنیا حرف داشت و صداقت را به انسان ها می آموخت اما اکنون برخی از جوان ترها یا افراد میانسال می خواهند عیب های اخلاقی و رفتاری خود را در جلوه گری وسایل لوکس پنهان کنند که سخت در اشتباه هستند. بانو «مستوفیان» ادامه می دهد: قدیمی ها عقیده داشتند که عقل و ادب بهترین ره توشه ای است که هر پدر و مادری می توانند به فرزندان خود هدیه کنند به همین دلیل سرتاسر زندگی در زمان گذشته درس بود، کنار هر بزرگ تری که می نشستیم به ما می آموخت که چگونه باید با همسر و خانواده همسر خود رفتار کنیم، چگونه در مقابل بد رفتاری ها صبر و تحمل به خرج دهیم، هیچ گاه حاضر جوابی بزرگ ترها را نکنیم و سعی کنیم فرزندانی سالم و با ادب تربیت کنیم و از همه مهم تر آن که عقیده داشتند باید هر دختری قبل از ازدواج این جمله را که « با لباس سفید به خانه بخت برود و با همان لباس سفید نیز از آن جا بیرون بیاید» آویزه گوش خود کند. وی می افزاید: قدیمی ها روی این موضوع تعصب خاصی داشتند و بسیار بر این موضوع تاکید می کردند و به نوعی می توان گفت که با این حرف حجت را بر دختر جوانشان تمام می کردند که نباید با هر توفانی در زندگی اش راه خانه پدر را در پیش بگیرد بلکه باید از همان اول صبر و تحمل پیشه کند. البته این بانو اعتقاد دارد اگر چه در زمان کنونی شاید این جمله برای همه درست نباشد و مصداق نداشته باشد اما روشی بود که دخترهایی که در خانه پدری حرف درشتی به آن ها گفته نمی شد، بتوانند با هر رنج و مشقتی در خانه شوهر بسازند و راه و روش زندگی را بیاموزند. وی همان اندک جهیزیه ای را که داده می شد بسیار ارزشمند می داند و عنوان می کند: جهیزیه های زمان قدیم حاصل دسترنج پدر و مادرهایی بود که زندگی خود را با سختی سپری می کردند اما خوشبختی فرزندان و آموزش راه و رسم زندگی برایشان بیش از هر چیزی اهمیت داشت. وی در صندوقچه خاطراتش را بالا زده است و هر را چه به یاد می آورد می گوید و همان طور که صحبت می کند، صندوقچه ای را که مادرش به او به عنوان جهیزیه داده است، نشان می دهد، به آرامی در آن را می گشاید و با حسرت می گوید: در این صندوقچه بسیاری از اشیای با ارزش زندگی ام جای داشت و به مرور زمان یک به یک رفت و فقط خاطره هایی از آن باقی ماند. این بانوی سالخورده، عقیده دارد که داشتن جهیزیه بالا به معنای واقعی خوشبختی نمی آورد و نمی تواند آسایش را به دنبال داشته باشد و بهتر است همان قدر که والدین برای تهیه جهیزیه فرزندانشان نگران هستند و سلیقه به خرج می دهند، برای یاد دادن راه و رسم زندگی و صبر و تحمل در برابر ناملایمات زندگی نیز وسواس به خرج دهند تا بتوانند شاهد زندگی آرام آن ها باشند.
تفاوتی از زمین تا آسمان
صحبت های افراد قدیمی با آن چه در میان مردم کوچه و بازار دیده می شود، فاصله ای به اندازه زمین تا آسمان دارد. بیشتر دخترها و مادرها مدت های طولانی پشت ویترین فروشگاه ها چشم به وسایل دوخته اند و وسایل لوکس را ورانداز می کنند، دختری به مادرش یک سرویس غذاخوری را نشان می دهد که قیمتی بالای 10 میلیون ریال دارد، مادر به آرامی می گوید که سرویس ارزان تری انتخاب کند اما دختر با ترشرویی می گوید که می خواهی مرا پیش خانواده شوهرم سر افکنده کنی؟!
بین آن ها سکوت برقرار می شود، سکوتی که یک دنیا حرف دارد. دختر در اندیشه آن که چگونه در مقابل دیگران کم نیاورد و مادر در فکر آن که چگونه این هزینه های سنگین را یک تنه تامین کند.
آن چه قدیمی ها درباره اش عقیده داشتند با آن چه امروزی ها به آن می اندیشند تفاوتی به اندازه زمین تا آسمان دارد.
مبلمان ست، میز ناهار خوری، یخچال ساید بای ساید، گاز فردار، تلویزیون ال سی دی، فرش دستباف،تختخواب با چوب گردو، مایکرو فر، ماشین ظرفشویی، سرخ کن، ساندویچ ساز و فهرست بلند بالایی از وسایل پر زرق و برق دیگر تمام آن چیزی است که برخی از دخترهای امروزی از زندگی شان توقع دارند و سادگی همه آن چیزی بود که ره توشه دختران جوان قدیمی بود. به گونه ای که یکی از دختران جوان قدیمی که اکنون 68 ساله شده است، عنوان می کند: بسیاری از دختران جوان را دیده ام که با این که همه وسایل زندگی شان مهیاست اما احساس خوشبختی نمی کنند و در عوض احساس پوچی دارند و می گویند که زندگی برایشان تکراری شده است. این شهروند پیش آمدن چنین مسئله ای را ناشی از آماده و مهیا بودن یک زندگی می داند که باید در طول چندین سال و با تلاش و زحمت ساخته می شد اما از آن جایی که بدون زحمت و یک شبه به وجود آمده است دیگر حس رغبت و شادمانی برای زوج ها به دنبال ندارد. این شهروند بیان می کند: چه قدر خوب می شد که پدر و مادرها همه وسایل زندگی را برای فرزندانشان مهیا نمی کردند و یا حداقل چند وسیله را برایشان تهیه نمی کردند و اجازه می دادند که آن ها را با پولی که خودشان در زندگی مشترک با زحمت و عشق به دست می آورند بخرند تا بتوانند مدت ها از داشتن آن وسیله احساس لذت کنند.