لرزه قلم از محله ای در مرکز شهر
تعداد بازدید : 154
محله ای که با عصا ایستاده است
نویسنده : اسدی
از ترس جانت نمی توانی از کوچه عبور کنی، از چند قدمی دیوارها بوی مرگ می آید کافی است خودرویی سنگین از خیابان عبور کند یا بادی شدید بوزد تا دیوار بی توجهی ها بر سرت آوار شود و زخم خورده خانه های قدیمی ویران شده شوی. کوچه های تنگ و باریک هم مزید بر علت است تا هنگام عبور از این کوچه ها ضربان قلبت به شدت بالا رود و رنگ رخسارت زرد شود، از هر سوی این کوچه ها که بگذری ترس به سویت هجوم می آورد و تو را با خود میان آجرهای ریخته و سقف های ویران و سیاه می برد. به راستی باورش سخت است که این خیابان و کوچه ها دو خیابان اصلی مرکز شهر بجنورد را به هم متصل می کند. اینجا خیابان شهید قربانی است، خیابانی با چندین کوچه که خیابان های شریعتی شمالی و شهید بهشتی شمالی را به هم وصل می کند و امتداد آن به بازارچه محلی سبزه میدان ختم می شود، به مکانی قدیمی و میراثی ماندگار که اکنون دستخوش تغییرات نابه هنگام شده و امروز تنها قهوه خانه 90 ساله شهر قربانی نوسازی شده است و تا چند هفته دیگر شاید اثری از این قهوه خانه در این بازار نباشد.
کوچه های خیابان شهید قربانی مانند جزیره ای در مرکز شهر است، جزیره ای بلاتکلیف که قسمتی از آن به سمت نوسازی و بازسازی پیش رفته و بخشی از آن هنوز در گذرگاه تاریخ مانده است و به جای شمعدانی های پای پله ها و صدای چکه آب در حوض آب ها از آن بوی زباله های انباشته شده و صدای قیژ قیژ درهای نیمه شکسته به گوش می رسد.
برخی از اهالی این خیابان سال هاست که همسایه ترس هستند، همسایه خاطرات قدیمی که رنگ باخته اند و جای خود را به صدای باد میان آوارها داده اند. فصل خزان که باشد خاطرات گذشته های دور از زیر آوارها بیرون می آیند و تلاش می کنند خود را از میان آوارهای بی توجهی نجات دهند اما زهی خیال باطل این خانه های قدیمی با درهای چوبی و کلون های فلزی سال هاست که در رشد شتابان شهری جا مانده اند و امروز به لکه ای ناهمگون در کوچه ها تبدیل شده اند، با تمام گلایه اهالی همچنان کودکان زیر سایه دیوارهای ورم کرده و ترک های وهم انگیز بازی می کنند.
یکی از ساکنان این خیابان که خانه اش درست مقابل یکی از این خانه های قدیمی فروریخته است، می گوید: هر شب صدای فروریختن آجرها شنیده می شود صدای خرد شدن چوب های موریانه زده که دیگر تحمل بار خانه را ندارند و تمام این اتفاق ها درست مقابل خانه ما رخ می دهد و ما جرئت بیرون آمدن از خانه را نداریم.
وی با بیان این که این خانه های فرسوده رها شده، دارای مالکان خصوصی هستند که توان مالی بازسازی و به سازی آن ها را ندارند، تصریح می کند: شهرداری و دستگاه متولی هم گویا خیال تخریب این خانه های ناایمن در وسط شهر و کوچه ها را ندارند.
وی به آجرهای رها شده در کوچه اشاره و اعلام می کند: هر روز به آجرهای آویزان شده این خانه اضافه می شود و تنها کاری که از دست ما بر می آید جمع کردن آجرها از وسط کوچه است و کسی هم به ما کمک نمی کند.یکی دیگر از کاسبان این محله با بیان این که تنها خانه های ویران نیست که در این کوچه ها دیده می شود، می گوید: تمام این کوچه پر است از مغازه های قدیمی رها شده که امروزه به عنوان بافت فرسوده از آن ها یاد می شود، البته بیش از این که فرسوده باشند ویرانه هایی هستند که به محلی برای افراد ناباب تبدیل شده اند و کارتن خواب هایی که در شب های سرد جایی برای ماندن ندارند.
«الهی» با بیان این که سال هاست این ویرانه ها در کنار خانه ها و مغازه های ما وجود دارد و هر روز بر ویرانی این مکان ها اضافه می شود، ادامه می دهد: عبور و مرور از مقابل این خانه ها و مغازه ها بسیار ناایمن است و هر لحظه امکان سقوط دیوارها به سمت کوچه ها وجود دارد.
دیوارهای قدیمی با ستون های چوبی حفظ شده اند تا به سمت کوچه ها ریزش نکنند با این حال دیوارها بدجوری به سمت کوچه ها تمایل دارند و گویا می خواهند تمام خاطرات فراموش شده شان را بر سر اهالی آوار کنند.
یکی از عابران این کوچه ها با بیان این که عرض کوچه بسیار کم است و بسیاری از خانه ها نیاز به عقب نشینی دارد، می گوید: فرسوده بودن منازل همچنان عقب نشینی ها را به تعویق انداخته است و مدیران شهری هم به مشکلات عبور و مرور مردم این محله توجهی ندارند.
«اکبری» با بیان این که به دلیل شکل نامناسب کوچه ها، بسیاری از کوچه ها آسفالت نشده و یا تخریب شده است، اعلام می کند: بخشی از عقب نشینی ها در این کوچه ها به فضایی برای پارک خودروها تبدیل شده است، فضایی در مجاورت خانه های فرسوده و وسیع این محله که خاکی است و علاوه بر این که منظره زیبایی ندارد، منشأ گسترش گرد و خاک و گل و لای در هنگام بارندگی هاست.
وی اضافه می کند: درست در مرکز شهر قرار داریم، آن سوی این خیابان کمی بیشتر به بافت فرسوده اهمیت می دهند اما در این محله به دلیل این که ورودی کوچه ها زیباست و خانه ها نوساز است توجهی به درون کوچه ها نمی شود.
وارد کوچه ها که می شوی مسیر باریک تر و خانه ها رنگ و رو رفته تر می شود، گاهی آنقدر بی رنگ که گویا این بخش از کوچه ها در گذر زمان گم شده اند و به راستی در این مکان می مانی که در چه سالی زندگی می کنی، می مانی میان تناقضی وهم انگیز که قلبت را می فشارد.