گفت و گو با پسری که دخترانه بزرگ شد
تعداد بازدید : 349
من یک«ترنس»هستم؛تنهای تنها
صدیقی- اگر در ذهنتان سوالاتی مانند «من پسری هستم که درکالبد یک دختر گرفتار شده ام » یا «من دختری هستم که در کالبد یک پسر گرفتار شده ام » پیش بیاید این یعنی شما دچار نوعی اختلال هستید. افرادی که به این اختلال مبتلا هستند ، فکر و ذکرشان بیرون آمدن از وضعیتی است که با مغزشان جفت و جور نیست. «تراجنسی» ؛ به اختصار «تیاس» یا «ترنس» به افرادی گفته میشود که دارای هویت جنسیتی متناقض هستند؛ برای مثال ممکن است فرد اعضای جنسی مردانه داشته باشد در حالیکه شخصیت جنسیتیاش زنانه باشد یا برعکس. این تضاد ممکن است در ذهن، رفتار خصوصی یا رفتار اجتماعی مشخص باشد.
مطابق ماده ۹۳۹ قانون مدنی ایران، اگر در شخص خنثی (هرمافرودیت) علائم جنسیتی بر علائم جنسیت دیگر غالب باشد، شخص تابع احکام جنسیتی است که علائم آن در او غالب است. طبق قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۹۱ برای درخواست تغییر جنسیت فرد باید به دادگاه خانواده مراجعه کند. برای آشنایی با مشکل این افراد در جامعه گفت و گوی خبرنگار ما را با یک ترنس می خوانید.
درباره مشکلتان کمی توضیح دهید.
بیماری من یک نوع اختلال هویتی جنسی است. در واقع در تن خودت اسیر هستی و یک نوع بلاتکلیفی عذاب آور و مداوم با آدم همراه است و در هیچ گروهی نمی توانی وارد شوی. نه می توانی ادعا کنی پسر هستی و نه دختر. خودم از همان دوران بچگی می فهمیدم که دچار یک مشکل هستم اما نمی دانستم چه نوع بیماری است. حتی شب ها زمانی که می خوابیدم فکر می کردم صبح که بیدار شوم تغییر جنسیت یافته ام و نگران این موضوع بودم که چگونه این حقیقت را به خانواده ام بگویم. رفتارم خیلی خشن و پسرانه بود و اصلا تمایلی به بازی با دختران هم سن و سالم نداشتم و مدام درکوچه با پسر های محله فوتبال بازی میکردم. چون تقریباً همه فامیل بودیم زیاد مشکلی پیش نمی آمد تا این که زمان رفتن به مدرسه شد. مشکلات عذاب آور من از زمان مدرسه شروع شد زمانی که مجبور بودم لباس دخترانه بپوشم. من شب ها به خاطر این موضوع به صورت پنهانی تا صبح گریه می کردم و جرئت گفتن حقیقت را به خانواده ام نداشتم. بعد از این که وارد دوران راهنمایی و دبیرستان شدم مشکل عصبی و روحی و روانی پیدا کردم و به خاطر فشار زیادی که به من وارد می شد خیلی زود مریض می شدم. اصلا دوستی در مدرسه نداشتم و فقط با یک نفر که ظاهرا مشکل من را می فهمید دردل می کردم . چند بار خواستم که پیش مشاور مدرسه بروم اما از جلوی در اتاق مشاور بر می گشتم و فکر می کردم تنها من در این جامعه این مشکل را دارم. زمانی که خیلی تحت فشار روحی و روانی بودم فکر خودکشی به سرم می زد اما هر بار که تا مرحله انجام آن می رفتم به خاطر عقایدم از این کار منصرف می شدم و دوباره در لاک خودم فرو می رفتم. با توجه به مشکلاتم قرص اعصاب مصرف می کردم. زمانی که وارد دانشگاه شدم خیلی تلاش می کردم رفتارم را کنترل کنم تا کسی متوجه موضوع نشود. من در ظاهر دختر بودم اما ذات و باطنم کاملا پسرانه بود و در رفتارهای من هیچ علائم دخترانه ای دیده نمی شد. خیلی محتاط بودم که در این باره کسی چیزی نفهمد و از ترس اخراج از دانشگاه حتی اتاق دانشجویی مجردی گرفته بودم و با کسی همخانه نمی شدم و تنهای تنها بودم.
چه زمانی با خانواده ات درباره ترنس بودنت صحبت کردی و واکنش آنها چطور بود؟
مشکل من از زمانی که دانشگاه را تمام کردم و نزد خانواده ام برگشتم بیشتر شد. حساسیت خانواده و به خصوص پدرم درباره نوع رفتار و پوشش من بیشتر شد. حتی چندین بار خواستگار برایم آمد و هر بار با تهدید و رفتارهای پرخاشگرانه از ازدواج سر باز می زدم و خانواده ام را از این تصمیم منصرف میکردم. همیشه موهای خودم را کوتاه نگه می داشتم و میگفتم که موهایم رشد نمی کند. به خاطر عقایدم خیلی احساس گناه داشتم برای همین از دخترها و گرم گرفتن با آنها دوری میکردم. از طرفی میان پسرها هم نمی توانستم بروم و در تنهایی خودم اسیر شده بودم. وقتی خانواده ام متوجه شدند که من به طور جدی به دنبال تغییر جنسیت هستم جبهه گرفتند و به من می گفتند تا آخر عمرم همین گونه زندگی کنم و هر کاری را که دوست دارم انجام دهم اما بی خیال تغییر جنسیت شوم. بعد از این تصمیمم پدرم اصلا دیگر اجازه رفت و آمد با دیگران را به من نمی داد و برای صحبت کردن با تلفن باید به آنها جواب پس میدادم و مدام زیر ذره بین و تحت فشار بودم.
چطور شد که خانواده ات راضی به تغییر جنسیت شدند؟
زمانی که خانواده ام مرا تحت فشار شدید قراردادند ، پدرم فقط برای این که از فکر تغییر جنسیت بیرون بیایم اجازه رفتن به دکتر را به من داد و من به بهانه کار و درمان به یک شهر دیگر رفتم و در آنجا در یک شرکت مشغول کار شدم. حتی زمانی که در شرکت کار می کردم مدام از سوی صاحب کار و بقیه زن های آنجا به من توهین می شد و رفتارهای من را غیر قابل تحمل می دانستند. بعد از مدتی کار در شرکت، مقداری پول پس انداز کردم و با آن خودم را به دور از چشم همه عمل کردم.
بعد از عمل به خانواده ات اطلاع دادی ؟ کمی از واکنش های آن ها بگو.
بعد از عمل، خانواده ام را در جریان گذاشتم. آن ها خیلی از دست من عصبانی شدند و پدرم بعد از این اتفاق کلا با من قطع رابطه کرد و نه تلفن من را جواب می داد و نه حاضر بود من را ببیند. بعد ازعمل دو سال طول کشید تا این که گاهی اوقات تلفنی آن هم پنهانی با مادرم صحبت می کردم و یکی از خواهرانم نیز در این مدت به دور از چشم همه به دیدنم میآمد اما هرگز حق خانه رفتن را نداشتم. پدرم به خاطر حرف مردم و محیط کوچک محل زندگی مان که خیلی نگاه اطرافیان آزار دهنده بود حاضر نشد من را با تیپ پسرانه در محل زندگی مان ببیند. هم اکنون با یکی از خواهرهایم به صورت مجردی زندگی می کنم و گاهگاهی والدینم به دیدنم می آیند. مدتی بعد از عمل سنگینم شرایط کار برایم غیر ممکن شد و از طرفی دیگر پولی برای پرداخت اجاره خانه نداشتم و از این بابت خیلی به دردسر و سختی افتادم تا اینکه مجبور شدم خودم را به یک مرکز حمایتی معرفی کنم و تحت حمایت قرار گرفتم.
هزینه درمان و عمل شما چقدر بود؟
خیلی سنگین و زیاد بود. از آنجایی که در بیمارستان دولتی بستری بودم هزینه کمتری پرداخت کردم اما کیفیت عمل جراحی در کلینیک های خصوصی بالاتر است و هزینه های چند میلیونی دارد.
اکنون اصلی ترین مشکلت چیست؟
مشکل اصلی من بعد از نگاه های زهراگین دیگران، کارهای اداری و تغییر هویت من است. گاهی مجبور می شدم بعد از عمل و تغییر جنسیت برای گرفتن شناسنامه پوشش دخترانه ام را حفظ کنم که خیلی عذاب آور بود.اکنون با این که شناسنامه جدید با اسم و مشخصات پسرانه گرفته ام اما هر بار برای کاری به یک نهاد مراجعه می کنم متاسفانه در سیستم با همان مشخصات هویتی دخترانه قبلی مواجه می شوم و این خیلی برایم دردسرساز شده است. از مشکلات دیگر گرفتن کارت پایان خدمت سربازی است چرا که در یک بند کارت صادر شده مشکل اعصاب و روان در آن قید می شود که این خودش برای من و امثال من ، بعدها و زمان اشتغال مشکل ساز خواهد شد.
چه تغییرات روحی و روانی بعد از تغییر جنسیت پیدا کردی؟
از نظر روحی و روانی تغییری در من ایجاد نشده است. در واقع از اول هم گرایش به جنس مخالف داشتم اما دچار عذاب وجدان بودم. اما الان خیلی راحت شده ام و تکلیف و هویتم معلوم است که چه کسی هستم و از حس گناه خلاص شده ام. در واقع از زندان درونم آزاد و به نوعی دوباره متولد شده ام .
دیدگاهت به مقوله ازدواج چگونه است؟
برای ازدواج مشکلی ندارم اما بزرگ ترین مانع ازدواجم حمایت نکردن خانواده است و از طرفی نداشتن شغل و یک درآمد ثابت برای ازدواج از معضلات دیگر من برای تشکیل خانواده است.
حرف آخرت با مردم؟
مردم نگاهشان را به ما تغییر بدهند و مثل یک فرد عادی با ما برخورد کنند و برچسب های بی مورد به ما نزنند. نارضایتی جنسیتی است و رفتارهای بعضا خارج از عرف دست من و امثال من نیست و ناخودآگاه پسری که گرایش دخترانه دارد رفتارهای دخترانه از خودش بروز می دهد و همچنین دختری که گرایش و تمایلات مردانه دارد رفتارهای پسرانه از خود نشان میدهد و این یک اختلال هویت جنسی است و قابل درمان .