«محسن» و «مصطفی کیایی» دو برادر خوب سینمای ایران هستند که اولی بازیگر و نویسنده ای مطرح است و دومی کارگردانی کاربلد. یکی از بهترین نقشآفرینی های «محسن کیایی» در فیلم «سد معبر» رقم خورد که در کنار «حامد بهداد» بازی فوق العاده ای را به نمایش گذاشت. البته نقش هایی که او بازی کرده هر کدام با دیگری متفاوت بوده است. او در فیلمهای کمدی حضور موثری دارد و به لحظههای معمولی قصه، شور و نشاط میبخشد. بعدازظهر سگی سگی، راه در رو، ضدگلوله، پردهنشین، عصر یخبندان و خط ویژه از جمله آثاری است که در آن ها به نقش ها جان بخشیده است. گفت و گوی ما را با این هنرمند توانمند در ادامه می خوانید.
از چه زمانی پا به عرصه بازیگری گذاشتید؟
فعالیتم را در سال 1377 در کرج با بازی در تئاتر «نقش خوانی» آغازکردم. دو، سه سالی در تئاتر فعالیت کردم و سپس در دانشگاه رشته بازیگری خواندم. همزمان تئاتر را هم ادامه دادم. بعد اندک اندک وارد کار تصویر شدم و دستیاری و طراحی صحنه را در سینما و تلویزیون تجربه کردم. سال 1386 در فیلم «بعدازظهر سگی سگی» به عنوان نخستین تجربه کاریام بازی کردم و تاکنون هم به کارم ادامه داده ام.
قبول دارید با وجود این که فعالیت خود را از تئاتر شروع کردید و جوایز زیادی هم برای بازی درتئاتر گرفتید اما در سینما و تلویزیون بیشتر دیده شدهاید؟
بله همین طور است؛ من در سینما و تلویزیون به خصوص سینما بیشتر دیده شدم. شکل کاری ام به گونه ای شد که با سینما به مردم معرفی شدم در صورتی که من سال ها قبل تر از آن، تئاتر کار کرده بودم.
بازی در تئاتر، سخت تر از سینما و تلویزیون است؟
سختی کار در سینما این است که شما یک نقش را باید در روند دو ماه فیلم برداری مستمر، حفظ کنید. امکان دارد فیلم برداری پایان فیلم را در ابتدا انجام دهند و بازیگر باید تمرکز بالایی داشته باشد و راکورد بازی و کاراکترش را حفظ کند. معتقدم بازی در سینما سختی خیلی زیادی دارد.
به عنوان یک بازیگر، وقتی نقشی به شما پیشنهاد داده می شود برای آن نقش چه شناسنامه ای طراحی می کنید؟
من کلاً این گونه هستم که ما به ازای بیرونی برای نقش هایم پیدا نمی کنم. در طول روز با دقت به همه چیز نگاه می کنم. در مجموع وقتی فیلم نامه را به من می دهند به نخستین چیزی که رجوع می کنم و کمکم می کند خود فیلم نامه است. فیلم نامه می گوید که چگونه بازی کنم. در مرحله بعدی من کاراکتر و نقش را در خودم پیدا می کنم. فکر می کنم ما پر از نقش ها، کاراکتر ها و خصوصیات مختلف هستیم. من فقط روی آن چیزهایی که نقش و فیلم نامه از من می خواهد ذره بین می گذارم و آن را پیدا و بازی می کنم. اگر محسن کیایی میخواست در موقعیت فیلم «بارکد» زندگی کند شاید همان رفتارها را انجام می داد. عموما کاراکتر را در خودم پیدا و آن را پررنگ می کنم. خود فیلم نامه بهترین کمک را به من می کند.
خودتان تا کنون فیلم نامه های بسیاری نوشته اید و به طور حتم وقتی فیلم نامه ای به دست تان میرسد سخت انتخاب می کنید.
قطعاً این گونه است. البته شما در مقوله بازیگری در ابتدای راه، آدمی هستی که عموما باید انتخاب شوی یعنی من بازیگر در ابتدای کار باید انتخاب شوم و در چند اثر بازی کنم تا همه من را بشناسند و بعد به من پیشنهاد کاری داده شود تا بتوانم انتخاب کنم. شاید در ابتدای راه این سختی برای ما وجود دارد که در بعضی آثاری که دوست نداریم هم بازی کنیم تا دیده شویم و بتوانیم انتخاب کنیم. خدا را شکر اکنون به مرحله ای رسیده ام که انتخاب می کنم، یعنی فیلم نامه برایم ارسال می شود و خودم تصمیم می گیرم اما خیلی از بازیگران در مرحله ای می مانند که مجبور هستند بازی کنند و انتخاب شوند. تمام تلاشم این است که در آثاری بازی کنم که از نظر فکری و دانش بتوانم از آن ها دفاع کنم. امیدوارم این اتفاق افتاده باشد. البته کارهایی هستند که از بازی در آن ها راضی نیستم.
چه کارهایی بودند؟
نمی توانم اسم ببرم!
آیا در مقطع زمانی اتفاق افتاده که به خاطر تعارف و رفاقت بازی در اثری را قبول کنید؟
خیلی چیزها ممکن است وجود داشته باشد اما ملاحظات زیادی را در نظر می گیرم و بازی می کنم. نکته بعدی این که ما باید زندگی خود را از این راه تامین کنیم و بعضی اوقات مجبوریم در کاری بازی کنیم که دوستش نداریم یا کمتر دوست داریم.
از تئاتر به دلیل بحث مالی وارد مدیوم های دیگر یعنی سینما و تلویزیون شدید یا دلیل آن بیشتر دیده شدن بود؟
من ذاتاً بازیگری را دوست دارم حالا مدیومش برایم فرقی نمی کند که سینما، تلویزیون یا تئاتر باشد. بیشتر به دنبال این هستم که بازیگری را تجربه کنم. زمانی که کار می کنم حالم خوب است. آدم ها باید در جایی قرار بگیرند که حال شان خوب باشد. من آدمی هستم که اگر حالم خوب نباشد اصلا به سمت کاری نمی روم. به یاد دارم از دوران کودکی زمانی که سوم یا چهارم ابتدایی بودم انشا نوشتم که دوست دارم در آینده بازیگر شوم. کودک که بودم کلا تلویزیون من را آرام می کرد. وقتی در کودکی گریه می کردم من را جلوی تلویزیون می گذاشتند و صدایش را زیاد می کردند تا آرام بگیرم و سرگرم شوم. جادوی تلویزیون و این حرفه از دوران کودکی من را تحت تاثیر قرار داده بود و دوستش داشتم. همیشه برایش دورخیز و کار کردم تا به آن برسم. پول و شهرت در کنار اینها وجود دارد. همیشه دوست داشتم یک کار هنری انجام دهم. مطمئنم اگر بازیگر نمی شدم یک کار هنری مرتبط با هنر را انتخاب می کردم و وارد می شدم.
کدام ژانر را بیشتر دوست دارید؟ فکر می کنم در ژانر کمدی موفق تر هستید؟
همه ژانرها را دوست دارم اما کمدی را خیلی بیشتر دوست دارم چون کمدی بازی کردن و خنداندن مردم کار خیلی سختی است. از سوی دیگر شما اگر دو بازیگر یکی سوپراستار و دیگری کمدین را در خیابان ببینید تفاوت رفتار مردم با این هنرمندان را کاملا احساس می کنید. مردم انگار کمدین را از جنس خودشان می دانند و با او خودمانی تر هستند. انگار با او حال بهتری دارند ولی سوپراستار اندکی برایشان دست نیافتنی تر است. من به خاطر این که مردم خیلی برایم اهمیت دارند و همیشه با آن ها حالم خوب است کمدی ژانر محبوبم است.
تا کی قصد دارید همکاری تان را با برادرتان مصطفی ادامه دهید؟
من و مصطفی همه کارها را با هم شروع می کنیم یعنی این که مشورت می کنیم اصلا ایده چه باشد، از کجا شروع کنیم و چگونه آن را بپرورانیم؟ از اولین کارمان تاکنون مدام با یکدیگر همفکری و مشورت کردیم. حتی اتفاق افتاده که سکانس هایی که می نویسیم دیالوگ هایش را هم گفته ایم. این در کنار هم بودن همیشه هست و تا ابد هم امیدوارم باشد. تا زمانی که برادری ما صاف و زلال است، ما به همکاریمان ادامه می دهیم.
بزرگ ترین آرزوی تان چیست؟
تا سن 90 سالگی عمر کنم و همه آدم هایی که دوست دارم نیز تا آن سالی که زندگی می کنم زنده باشند.