زخم کهنه در یک خیابان بجنورد
نویسنده : صدیقی
شاید اولین مکان دست فروش ها در بجنورد که به ذهن شما خطور می کند یا بعد از گم شدن وسایل تان ذهن تان ناخودآگاه به سمت آن جا می رود، اینجا باشد... شاید اشتباه فکر نکرده باشید زیرا اغلب وسایل سرقتی در این محل پیدا می شود.
بساطی که اکثر دست فروش ها در این محل راه انداخته اند با یک حساب سر انگشتی از روی گفتار و قیافه آلوده به موادشان می توان پی برد که از آن خودشان نیست و حاصل دسترنج افراد دیگر را برای تهیه موادشان به حراج گذاشته اند.
بساطی که سال هاست در این مکان برپاست و همچون زخمی چرکین خیابان کنار این مکان را آلوده کرده است. از سر کنجکاوی به همراه فردی به بهانه خرید یک گوشی تلفن همراه به محل دست فروش ها واقع در خیابان ...می رویم که به قول معروف هر چه بخواهید «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» در این محل با نازل ترین قیمت پیدا می شود.
مکان نسبتا بزرگی است که دست فروش های زیادی گرداگرد محوطه صاف و خالی آن بساط کرده اند و هر کدام مشغول فروش نوعی لوازم خاص هستند، اغلب بساط کنندگان جوان و معتاد به نظر می رسند.
هر کدام در مقابل خود بساطی از انواع لوازم از قبیل گوشیهای تلفن همراه قدیمی و جدید، فلش مموری، لوازم برقی اصلاح سر و صورت و ابزار و آچار آلات را پهن کرده اند و با مشتری هایی که اغلب هم از جنس خودشان هستند، سر قیمت و کیفیت آن ها چانه می زنند.
وقتی قیمت یک گوشی را که از ظاهرش پیداست نو و دست اول است از فروشنده جوان سوال می کنم، می گوید: اگر مشتری باشی با هم کنار می آییم. قیمتی را که به من پیشنهاد می دهد تقریبا یک سوم یا کمتر از قیمت مغازه های شهر است.همراهم مدعی می شود که اغلب اجناس بساط کنندگان سرقتی است و عرضه کنندگان با فروش آن ها هزینه مواد شان را آن هم به هر قیمتی تهیه می کنند.
کمی جلوتر از بساط اولی پیرمردی با ظاهر ژولیده و لباس های چرکین دیده می شود که مقابل خود لوازمی از جمله پریز، کلید و از همه مهم تر کابل های برق ساختمانی گران قیمت را با متراژ بالا چیده است که نه به ظاهرش می خورد و نه به حرفه اش که صاحب چنین کابل های گران قیمتی باشد و به خاطر شرایط مالی بخواهد آن ها را با کمترین قیمت بفروشد. پیرمرد ادعا می کند تمامی کابل ها مربوط به ساختمان در حال احداث خودش است که بعد از اتمام سیم کشی ساختمان باقی مانده است.
چند قدم جلوتر از پیرمرد ژولیده ،جوانی دیگر مقابلش انواع ابزارآلات کهنه و نو را بساط کرده و از قیمت آن ها می توان حدس زد که باید به نیت و گفتار فروشنده آن شک کرد چرا که آن جوان هم مثل دیگران ادعا می کرد که مقداری از ابزارآلات وآچار متعلق به خودروی خودش است که بعد از فروختن آن اضافه مانده و قصد فروش آن ها را دارد.
وقتی علت ارزان بودن قیمت آچار آلات نو را از او می پرسم عصبانی می شود و می گوید: «مزاحم نشو، اصلا فروشنده نیستم، برو خدا روزی ات را جای دیگه ای بدهد». بعد از ترک فروشنده به گشت و گذارمان در داخل محوطه دست فروش ها ادامه می دهیم، لحظه ای نظرم به چند جوان و مرد مسنی جلب شد که وسط محوطه گرد هم جمع شده بودند.
آنچه درنظر اول پیدا بود آن ها در حال خرید و فروش چند فلش مموری نو بودند، اما بعد از کمی کنجکاوی این چیزی نبود که آن ها در مورد آن با هم بحث می کردند معلوم بود باید نیت دیگری در کار باشد. همراهم وقتی دید من با تعجب آن ها را زیر نظر گرفته ام رو به من گفت چیزی از دور گیرم نمی آید باید به بهانه خرید به آن ها نزدیک شوم تا پی به ماجرا ببرم.
وقتی به جمع آن ها پیوستم لحظه اول چیز خاصی ندیدم و آنچه در ظاهر دیده می شد رد و بدل شدن چند فلش مموری بود اما بعد از چند لحظه جوانی دیگر به جمع مان اضافه و اصل ماجرا هویدا شد.
جوان تازه وارد رو به یکی از فروشندگان گفت: اگرفلش مموری اش سالم است او خریدار است که در این لحظه فروشنده دستش را داخل جیبش برد و .... . هر چقدر که به پایان روز نزدیک تر می شدیم فعالیت های مشکوک هم انگار زیادتر میشد و به گفته یکی از کسبه مجاور محل بساط دست فروش ها شب ها به ویژه در روزهای تعطیل این مکان به اوج فعالیت اکثر افراد قانون گریز تبدیل می شود.
نا گفته نماند، بودند در میان افراد قانون گریز ، دست فروش های پاکی که برای تهیه یک لقمه نان حلال در محل بساط کرده بودند، اما با کثرت افراد ناخلف در بین آن ها به نوعی گم شده بودند.