به یاد قدیم ها، به نام بزرگترها
تعداد بازدید : 329
حرمت موی سفید در آن روزها
علوی
با این که سن و سالی از او گذشته، مویش سپید شده و دستانش گاهی می لرزند اما هنوز هم وقتی اسم پدر و مادرش را می آورد و از آن ها حرف می زند، کلامش پر از احترام و محبت است. چشمانش پر از اشک می شود و می گوید: «روزی که سایه پدر و مادر از بالای سرم رفت دنیا روی سرم خراب شد و خودم را در این دنیای بزرگ و بی انتها بسیار تنها یافتم با این که ما چندین خواهر و برادر بودیم اما هیچ فردی نمی تواند جای پدر و مادر را بگیرد». این ها را بانوی کهنسال 76 ساله ای می گوید و ادامه می دهد: آن موقع ها احترام به بزرگ ترها به ویژه به والدین مهم ترین چیزی بود که باید هر کودکی آن را رعایت می کرد و اگر خدای نکرده کودکی یا فرزند بزرگ تری به این مسئله بی توجهی می کرد با تنبیه سختی رو به رو می شد. این بانو ادامه می دهد: در زمانی که ما زندگی می کردیم و کودک بودیم، در بیشتر خانواده ها پدرسالاری حاکم بود و پدران حرف اول و آخر را می زدند و هر چه آن ها می گفتند برای همه اعضای خانواده حجت بود و هیچ یک از فرزندان حق نداشتند روی حرف آن ها حرفی بزنند. البته آن ها با این که خودشان سن و سالی داشتند اما اگر پدران شان در قید حیات بودند و حرفی می زدند، حرفی روی حرف آن ها نمی آوردند و حرف آن ها را بی چون و چرا می پذیرفتند.
وی که کمی در گذشته خود غرق شده است، به بیان خاطرات خود می پردازد و می افزاید: آن موقع ها زمانی که پدرم می خواست وارد خانه شود، کلون در را به صدا در می آورد و ما بچه ها شتابان به سویش می رفتیم. به طور معمول هر وقت به خانه می آمد یکی، دو پاکت میوه در دستش بود و به خانه می آورد که هر کدام از بچه ها پاکتی را از دستش می گرفتیم تا خستگی از تنش بیرون رود، پس از آن که وارد اتاق می شد و در جای همیشگی اش که بالای اتاق بود می نشست خواهر بزرگ تر یا مادرم استکانی چای تازه دم و قند پهلو برای او می برد تا کامش را شیرین کند.
وی می افزاید: آن موقع ها هیچ یک از بچه ها نزد پدر رفتار بدی با هم و حتی هیچ کدام پای شان را در مقابل او دراز نمی کردند و این گونه رفتارها در نظر بزرگ تر ها زشت و ناپسند بود اما متاسفانه اکنون بچه ها آن طور که باید احترام بزرگ ترها به ویژه پدر و مادرشان را نگه نمی دارند و هر طوری که دوست داشته باشند رفتار می کنند.
این شهروند کهنسال خاطرنشان می کند: قدیمی ها به احترام گذاشتن به بزرگ ترها بسیار حساس بودند و اگر پدر یا مادری می دید فرزندش نزد بزرگ ترها حرفی می زند که نامناسب است با او برخورد بدی می کرد و اصولا آن موقع ها بچه ها خیلی اجازه نداشتند زمانی که چند بزرگ تر با هم صحبت می کردند وسط حرف آن ها بروند و حرفی بزنند.
شهروندی دیگر هم با اشاره به این که در زمان قدیم حرمت بزرگ ترها و ریش سفیدها به خوبی نگه داشته می شد، اظهارمی کند: با این که برخی مواقع حرف بزرگ ترها درست نبود و همه این را می دانستند اما برای آن که به آن ها بی احترامی نشود، هیچ گاه از حرف آن ها سرپیچی نمی کردند و تا جایی که می توانستند خواسته آن ها را عملی می کردند و اگر با نظر آن ها مخالف بودند خواسته و نظرشان را به گونه ای مطرح می کردند که موجب رنجش خاطر آن ها نشود. «الهی» که اکنون 77 سال سن دارد، بیان می کند: آن موقع ها به بچه ها خیلی بها داده نمی شد تا در کار و حرف های بزرگ ترها دخالت کنند و همیشه به آن ها گوشزد می کردند که نباید زمانی که بزرگ ترها صحبت می کنند، کوچک ترها وسط حرف آن ها بروند و صحبت شان را قطع کنند یا این که هر چه بزرگ ترها می گفتند باید بی درنگ به حرف شان گوش می دادند به همین دلیل بیشتر بچه ها از بزرگ ترهای شان حرف شنوی داشتند. این حرف شنوی تا جایی بود که در امر خطیر ازدواج به دلیل احترام گذاشتن به بزرگ ترها روی حرف آن ها حرف نمی زدند.
وی بیان می کند: البته برخی مواقع این حرف نزدن ها به صلاح نبود و در مواردی مانند ازدواج ممکن بود یکی از دو طرف به ازدواج راضی نباشد اما بزرگ ترها می گفتند چند پیراهن از آن ها بیشتر پاره کرده اند و تجربه های زیادی دارند به همین دلیل به صلاح است با فردی که آن ها معین کرده اند ازدواج کنند و کوچک ترها که همیشه یاد گرفته بودند از بزرگ ترهای شان تبعیت کنند برای آغاز یک زندگی خوب و با دوام همه تلاش شان را به کار می بستند.
وی یادآور می شود: اکنون بچه ها خودشان برای مسائل مختلف زندگی شان نظر می دهند که این بسیار خوب است اما برخی از آن ها زمانی که تصمیم اشتباهی می گیرند از والدین خود یا بزرگ ترهای دیگر حرف شنوی ندارند و خود را افرادی مستقل می دانند که بدون نظر دیگران می توانند کارشان را از پیش ببرند و همین طرز تفکر در آینده برای آن ها دردسر ساز می شود.
وی عقیده دارد: در دوره و زمانه کنونی نگه داشتن احترام بزرگ ترها بسیار کم رنگ تر از گذشته شده است که به نظر می رسد به دلیل آن است که ارتباط های فامیلی کم شده و بچه ها شیوه های احترام گذاشتن والدین خود را به بزرگ ترهای شان ندیده اند ضمن آن که گرفتاری های افراد بیشتر شده است و گاهی این گرفتاری ها بر رفتار آن ها تاثیر منفی می گذارد و موجب می شود به والدین شان کم لطفی کنند.
وی نگه داشتن حرمت سالمندان را بسیار واجب می داند و می گوید: سالمندان زمانی که به سنین کهنسالی می رسند انتظار توجه از سوی اطرافیان شان را دارند و می خواهند مانند گذشته ها و زمان جوانی شان که توان جسمانی زیادی داشتند، به آن ها بنگرند و تصور نکنند چون به لحاظ فیزیکی کم توان شده اند قدرت فکر کردن درباره موضوع های مختلف را ندارند.
یکی دیگر از شهروندان نیز بیان می کند: باید همچون گذشته احترام بزرگ تر ها حفظ شود تا آن ها احساس ارزشمند بودن کنند.
حتی اگر فرزندان صحبت های بزرگ ترهای شان را نادرست می دانند بهتر است این موضوع را رو در رو به آن ها نگویند و حرمت شان را حفظ کنند. بانو «سعادتی» ادامه می دهد: بزرگ ترها و سالمندان چراغ خانه هستند و فرزندان شان باید احترام آن ها را حفظ کنند تا به این شیوه به فرزندان کوچک ترشان بیاموزند که باید حرمت بزرگ ترها را نگه دارند.