روایتی از لحظات ناب دیدار شاعران با «آقا»
تعداد بازدید : 112
ای خوشا شب که به کوی تو مقر بود مرا...
مرتضوی
حال و هوای عجیبی داشت، هیجانی وصف نشدنی، حسی غریب اما دوست داشتنی. «داراب بدخشان» شاعر پیش کسوت خراسان شمالی که بخت با او یار شده بود تا در جمع شاعران در محضر رهبر انقلاب قرار گیرد، می گوید: حضورش تداعی گر لحظه های ناب دیدارش با رهبر معظم انقلاب در سفر به خراسان شمالی بود؛ لحظه هایی که خوانده بود: «شمیم لحظههایت مینوازد شاد و شورانگیز/ مدار خطه سبز خراسان شمالی را، چه کردی با بلندای نگاه گـرم سرشارت/ که بگرفتی قرار مردمـان این حوالی را...»، حالا یک بار دیگر برابرش ایستاده بود و این بار بلندای نگاه گرم سرشار رهبر معظم انقلاب آرام و قرار را از او ربوده و لبخندهای دلنشین ایشان گل واژه های عشق را بر جانش نشانده بود. حال و هوایش آن قدر ناب بود که نمی شد بی تفاوت از کنار آن گذشت. این نابی و زلالی او را واداشت تا دمی با ما بنشیند و برای مان از حس و حالش در لحظه دیدار یار بگوید.
هر چند برای نخستین بار نبود که به دیدار رهبری شرف یاب می شد اما جنس این دیدار و صمیمیت حاکم بر محفلی شاعرانه و شور و هیجانی وصف ناپذیر، لحظه هایی را در خاطر «داراب بدخشان» حک و او را محو مهربانی اش کرده است. او که از میان شاعران معرفی شده از سوی حوزه هنری برای این دیدار انتخاب شده بود، باور داشت که مهمان این دیدار خواهد بود و فعالیت مستمرش در عرصه شعر را دلیل محکمی برای این انتخاب می دانست.
از نگاه پیر غلام اهل بیت(ع) این دیدار تنها تداعی کننده خاطره سفر رهبر معظم انقلاب به خراسان شمالی برای او نبود بلکه در این دیدار، رهبر او را به خاطر داشت تا جایی که وقتی دقایقی با حضرت آقا همکلام شد، از شنیدن این که از خراسان شمالی آمده ای و خاطره شعر خواندنش به وجد آمد. او از لحظه های خاطره انگیز اقتدا به رهبری و اقامه نماز جماعت هم گفت و از دقایقی که شاعران فرصت پیدا کرده بودند تا آثارشان را تقدیم کنند و از تشویق رهبری به ادامه فعالیت در وادی شعر.
حالا نوبت به او رسیده بود تا با تقدیم مجموعه «تلاوت خورشید» سراپا گوش شود؛ برای این که توصیه های رهبرمان را چراغ راهش در دنیای شعر کند. شوری در درونش برپا شد آن هنگام که حضرت آقا با تورق کتاب، اشعارش را جوان و واژههای آن را نو خواندند و او را برای ادامه کار تشویق کردند.از نگاه او، رهبر انقلاب تنها به ترغیب شاعران در این دیدار بسنده نکردند و از این که شاعران باید دست به قلم شوند و از جوی که بر منطقه به ویژه بحرین حاکم است، بسرایند، سخن گفتند و از شاعران خواستند سروده های شان را در قالب مجموعه ای منتشر و به دیگر کشورها ارسال کنند تا آن ها بدانند شعرای ایران در برابر این جنایات ساکت ننشسته اند و جبهه گرفته اند.
او این را هم گفت که بعد از این توصیه بر آن شدم تا با توجه به اثرگذاری شعر در این زمینه قلم فرسایی کنم.او از تاثیر این دیدار بر شاعران هم سخن گفت و این دیدار را زمینه ساز تداوم فعالیت آن ها دانست تا جایی که رونق ادبیات به ویژه شعر را به دنبال دارد.
این محفل خودمانی و نگاه مهربانانه، این شاعر پیش کسوت را چنان تحت تاثیر قرار داده بود که هم سفره شدن با حضرت آقا را مایه افتخار برای خود می دانست و از لذت حضور در کنار همچون پدری که هوای فرزندان شان را دارند و شاعران را سر یک سفره جمع کرده بودند، سخن گفت. همین که او توانسته به دست بوسی حضرت آقا برود و از انفاس قدسی او استفاده کند برایش بهترین و بزرگ ترین هدیه بود و ساعات و لحظاتی که در محضرش بود گویا در عرش حضور داشت و این گونه به توصیف این دیدار پرداخت که
«ای خوشا شب که به کوی تو مقر بود مرا
بحر دیدار جناب تو سفر بود مرا».