علوی
جای دوری نرویم، همین نزدیکی ها، یک شنبه در ابتدای خیابان صمدیه لباف بجنورد، ساعت 12:10 است که ناگهان راننده یک خودرو پایش را روی ترمز می گذارد و پیاده می شود و به سمت راننده پشت سری می آید، راننده جوان خودرو در حال نوشتن چیزی روی یک برگه است که راننده میانسال به او می گوید: «پسرجان، چرا داری شماره پلاک را می نویسی؟» راننده جوان بی اعتنا به این حرف به کار خود ادامه می دهد و از خودرویش پیاده می شود، زنگ برخی مدارس خورده است و بعضی از والدین دست در دست کودکان شان در حال عبور از آن محدوده هستند، با دیدن این صحنه کمی از آن راننده ها فاصله می گیرند زیرا بارها در خیابان دیده اند که به دنبال تصادفی هر چند کوچک و بی اهمیت راننده ها با هم گلاویز می شوند اما این بار دقایق زیادی طول نمی کشد که بدون درگیری فیزیکی و فقط با خشونت کلامی، رانندگان به مسیر خود ادامه می دهند البته خط و نشان هایی هم می کشند.
خشونت راننده
حادثه ای دیگر در یکی از تقاطع های تازه تاسیس پیش آمده بود که یکی از شهروندان درباره آن می گوید: چند وقت پیش بود که راننده خانمی سر یکی از تقاطع ها ترمز گرفت و راه راننده کناری مسدود شد، زمانی که راننده از کنار خانم عبور کرد، فحاشی کرد و خانم با ناسزایی درصدد جبران برآمد اما راننده جوان و دوستش از خودرو پیاده شدند و در یک فرصت مناسب که شیشه خودرو پایین بود، چند سیلی به صورت راننده خانم نواخت و همه در بهت و حیرت فقط تماشاگر این ماجرا بودند!
از این صحنه ها در رانندگی طی روز پیش می آید و همکاران بارها دیده اند که متاسفانه بیشتر این خشونت ها توسط متخلفان رخ می دهد.
تکرار حرکات شخصیت کارتونی
کودک در حال تماشای کارتونی است که از تلویزیون پخش می شود. او چنان در آن فرورفته که صدای مادرش را هم نمی شنود.
10 دقیقه بعد از جایش برمی خیزد و همان حرکات کتک کاری و خشونت را که از شخصیت کارتونی محبوب خود دیده بود، تکرار می کند.
استرس، فشار و خشونت
زندگی این روزهای همه ما خیلی با 50 ســال پیش تفاوت دارد و در طول روز با استرس ها و فشــارهایی زندگی می کنیم که گاهی گریزی از آن ها نیســت اما آیا دیدن این همه خشــونت خارج از اختیار ماســت؟
آن چه در روزهای اخیر در فضای مجازی اعلام شده این است که میزان خشونت در جامعه و برخی استان ها بالاتر رفته است و این خشونت زن، مرد، کوچک و بزرگ نمی شناسد.
آسیب به خود
یک روان شناس که نامش را ذکر نمیکند، عقیده دارد: دیدن مداوم صحنه های خشونت بار، به منزله تقویت رفتار محســوب می شود و به نظر می رسد خود شخص به خودش آسیب می رساند. تصور غلطی است که فکــر کنیم آدم ها به رفتارها عــادت می کنند. هیچ فردی به دیدن صحنه های خشــن و غم انگیز عــادت نمی کند بلکه آسیب های زیادی را متحمل می شود. ابتدایی ترین اثر دیدن این صحنه ها این اســت که فرد دچار حس شــدید ناامنی در برابر اطرافیان و زندگی خود می شــود، شــاید خودش را در همان حالت تصور می کند.
در این باره یک مشاور و روان درمانگر هم اظهارمی کند: وقتی در شرایط افت استانداردها قرار می گیریم مثل افزایش گرانی، غیر قابل پیش بینی شدن رویدادها و فقدان تکریم شهروندی، انتظار مردم نسبت به سال های قبل کمتر و زمینه پرخاشگری و خشونت آن ها فراهم می شود. «زیبا جعفری» ادامه می دهد: ممکن است افراد با پایین بودن سطح تحمل شان با کوچک ترین اتفاق، نسبت به یکدیگر خشونت نشان دهند.
به گفته وی اول محرکها، عوامل درونی و فشارهای روحی و دوم عوامل و محرک های بیرونی مانند بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باعث بروز خشونت می شود.
وی خاطرنشان می کند: عوامل و محرک های درونی، بیشتر بیماری ها و ابتلای افراد به برخی اختلالات روانی را در بر می گیرد و متأسفانه عمده افراد نمی خواهند بپذیرند که دچار یک بیماری یا اختلال روانی هستند و باید درمان شوند.
وی اظهارمی کند: واقعیت دیگر آن است که جامعه ما به شدت کم حوصله شده و افراد با کوچک ترین تلنگر یا اتفاقی، به شدت از کوره در می روند و از طرفی چون شیوه های کنترل خشم را از دوران مدرسه به کودکانمان آموزش نداده ایم، طبیعی است که به سرعت از فردی آرام و عادی به انسانی خشن تبدیل شوند و همین امر به درگیری و نزاع میان افراد منتهی می شود.
به عنوان مثال یک بوق زدن ساده در مواردی باعث درگیری و برخورد دو نفر به صورت تنه به تنه و گاهی منتهی به منازعات آن چنانی می شود.
وی تاکید می کند: عوامل و محرک های بیرونی نقش به سزایی در افزایش میزان خشونت در جامعه دارد. برخی از این عوامل به شرایط اقتصادی، برخی دیگر به شرایط فرهنگی و سیاسی مربوط می شود.
وی می افزاید: به عنوان مثال پدیده مهاجرت از روستاها به شهرها و اختلاف طبقاتی و فرهنگی میان طیف های مختلفی که با خرده فرهنگ های متفاوت در کنار هم در یک شهر سکونت دارند عامل مهمی برای افزایش میزان خشونت در جامعه است و همین امر باعث می شود مثلاً در یک آپارتمان به واسطه اختلافات فرهنگی دو یا چند همسایه، انواع و اقسام خشونت در روابط آن ها دیده شود.
این مشاور بیان می کند: فقر و بیکاری و عوامل اقتصادی بی تردید تأثیر به سزایی در افزایش میزان خشونت دارد و این یک واقعیت است که بین بحران های اقتصادی و افزایش بعضی از گونه های تبهکاری خشن، ارتباط وجود دارد.
وی با بیان این که نباید از نظر دور داشت که افزایش شادمانی رابطه معکوسی با خشونت در جامعه دارد، می افزاید: هر مقدار که جامعه، شادتر باشد به تبع آن میزان خشونت کاهش پیدا می کند. وی «ازدحام» را زمینه ساز خشونت می داند و می گوید: ازدحام زمینههای مسائل اجتماعی را بیشتر میکند مثلاً در ساعات پر تراکم در مترو، زمینه پرخاش بیشتر میشود چون به اصطلاح ذهن دچار «اضافه بار» است و زمینه را «تهدیدآمیز» می بیند.
به عقیده وی، برای کاهش میزان خشونت در جامعه باید به دنبال راه حل ها و زمینه های بروز خشونت بود والا قانون به تنهایی بازدارنده نیست.