گویا مدیران شهری پیشانی شهر را فراموش کرده اند
تعداد بازدید : 119
لباس بد قواره بر تن ورودی های بجنورد
اسدی
پیاده روهای خراب، دیوارهای کثیف و محروم از نقاشی های زیبا و حتی عاری از رنگ آمیزی های یک دست، جدول های رنگ و رو رفته بولوارها و ردیف ردیف مشاغل مزاحم و تعمیرگاه ها و زباله های رها شده سهم ویترین شهری بجنورد از تمام زیبایی های شهری مرکز استان است، ورودی های شهر بجنورد که می تواند به فرصت و ظرفیتی برای جذب مسافران و رهگذران تبدیل شود هم اکنون تهدیدی بزرگ برای گردشگری این شهر محسوب می شود، دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم بسیاری از مسافران و رهگذرانی که از 3 سمت وارد بجنورد می شوند با دیدن ورودی های فعلی شهر، حتی نخواهند لحظه ای در این شهر بمانند و نزدیک ترین مسیر برای خروج از شهر را پیدا کنند و بروند و حاصل آن می شود 20 میلیون مسافری که بسیاری از آن ها تنها عبور می کنند و دست های ساکنان خالی می ماند از فرصتی که وارد استان و بی درنگ خارج می شود.
بی دلیل نیست که ورودی ها را پیشانی های شهر معرفی کرده اند زیرا آن ها اولین نقطه در شهرها هستند که به چشم می آیند و مسافران و عابران با دیدن آن ها برای ماندن یا رفتن تصمیم می گیرند اما مسئولان شهری و دیگر مدیران مرتبط چه اقدامی برای ماندگاری مسافران و زیباسازی شهرمان انجام داده اند؟ حاصل حضور روز گذشته خبرنگار ما در 3 ورودی اصلی بجنورد می گوید که «هیچ»!
23 روز به فصل بهار و ورود مسافران نوروزی و گردشگران مانده است اما ورودی تهران به بجنورد می گوید که خزانی در این مسیر رخ داده است و گویا قرار نیست هیچ گاه بهاری شود. این را نه تنها از چشم اندازهای نازیبای این ورودی که از صحبت های یک راننده هم می توان دریافت. «جعفری» که به گفته خود ساکن یکی از روستاهای دهستان بدرانلوست و در روز به دلیل حمل بار به بجنورد رفت و آمد دارد، می گوید: در ابتدای این ورودی انگار نه انگار که وارد مرکز استان و یک شهر می شوی و ورودی برخی روستاها از این ورودی جذاب تر و زیباتر است.
او به وضعیت محل سابق ساختمان پلیس راه اشاره می کند و می گوید: آسفالت این قسمت از ورودی شهر به کلی خراب شده و گل و لای خشک شده و خار به کنار جاده چسبیده و از دست اندازهایش هم که بهتر است چیزی نگویم!
وی با بیان این که در سمت راست این بولوار چند جایگاه میراث فرهنگی وجود دارد که به کلی تخریب شده و یکی سوخته است، ادامه می دهد: خودتان ببینید که تصاویر تبلیغاتی از در و دیوار این مکان ها آویزان است و کسی نیز برای نظافت و زیبایی آن ها اقدام نمی کند.
راست هم می گوید، 4 بنای بی در و پیکر در این مسیر از نوروز سال قبل مانده است که در باد و باران خراب و اکنون به جایی برای عکس های تبلیغاتی برخی نامزدها تبدیل شده است.باد شدید گاه و بیگاه می وزد و انبوهی از گرد و خاک به هوا بلند می شود، توده ای خاک با هر باد به سمت بولوار و خیابان ورودی هجوم می آورد، این اتفاق هم به این دلیل رخ می دهد که اراضی بایر اطراف ورودی و بولوار بلاتکلیف رها شده اند و زباله ها و پلاستیک ها در باد جولان می دهند، به هوا بلند می شوند و آهسته به سمت زمین باز می گردند تا دوباره با بادی دیگر این صحنه تکرار شود. جدول های بولوار این مسیر رنگ و رو رفته اند و تکه های رنگی از جدول ها جدا شده اند و لکه هایی بی رنگ در بدنه آن ها دیده می شود. البته هنوز هم برای رنگ و لعاب بخشیدن به آن ها اقدام نشده است. البته یکی از کسبه در این بولوار اعلام می کند که تنها کاری که انجام شده هرس درختان وسط بولوار است.
رنگ آمیزی و نقاشی نیز گویا آرزوی در و دیوار این قسمت از شهر است. تنها یک دستگاه دولتی مستقر در این مسیر با رنگ آمیزی و نقاشی دیواری محدوده اداره را از دیگر دیوارهای مجاور جدا کرده است.از این ورودی که می گذرم خودم را جای یک مسافر می گذارم که برای اولین بار وارد بجنورد شده است، در حین عبور به کوچه های حاشیه این بولوار هم نگاهی می کنم.
مسیر اصلی ورودی به کوچه های حاشیه شهر وصل شده و حاصل آن چهل تکه ای ناموزن است که حال آدم را خوب نمی کند، آسفالت کوچه ها بیمار و ویروسی به جان آن ها افتاده و تن آسفالت را خورده است و زخم های آسفالت را به راحتی هنگام عبور می توان دید. از همه این تصاویر و بی توجهی ها به منظر و زیبایی شهر در این ورودی که بگذریم از وضعیت برخی مشاغل در حاشیه آن نمی توانیم بگذریم. بارها گفته شده که هر گاه از این مسیر عبور می کنیم صدای ساز گوش خراشی را می شنویم که تعمیرگاه ها، صافکاری ها، تعویض روغنی ها و انبارهای بزرگ ضایعات شهری می نوازند؛ ساز گوش خراشی که انگار مسئولان صدای آن را نمی شنوند. رنگ روغن های سوخته و ضایعات و دورریز ناشی از تعمیرات خودروها در این مسیر بیداد می کند.
ورودی بجنورد از سمت اسفراین هم حکایت مشابهی دارد، با این تفاوت که بخشی از این ورودی مبتلا به پروژه نصف و نیمه شهرداری است، مسیلی که سال گذشته برای نجات از سیل حفاری شد اینک به منظره بدقواره این ورودی افزوده شده است.
تلی از خاک و نخاله در کنار مسیل حفاری شده انباشته شده و حتی صدای مردم و اعتراض های آن ها هم کمکی به رفع آن نکرده است. بولوار خلیج فارس هم مبتلا به مشاغل مزاحم و بدمنظره است. تنها تصویری که یادآوری می کند شما وارد یک شهر شده اید به جز بولوار، ساختمان های مجتمع های الغدیر است که خودنمایی می کند و تنها زیباسازی انجام شده، توپ های سیمانی رنگی است که در پیاده روی یک طرف بولوار برای برگزاری مسابقات جهانی کشتی در این مسیر نصب شده است.
ایستگاه های اتوبوس در تمام ورودی های شهر بجنورد در وضعیت نامناسبی به سر می برند و نه تنها زیبا نیستند بلکه بدشکل هم هستند. از پوستر تبلیغاتی یک کاندیدا تنها یک چشم باقی مانده است و همان یک چشم ناظر بر وعده هایی است که برای زیباسازی این شهر داده شده و به همان اندازه به آن عمل نشده است.
باد تعداد قابل توجهی زباله سبک و پلاستیک را وارد بولوار کرده است و آن ها از شمشادها و برخی درختان آویزان هستند و در باد می رقصند. اگر بخواهی هم نمی توانی به آن ها توجه نکنی. هر چقدر به مرکز شهر نزدیک تر می شوی بلبشو بیشتر می شود، در این مسیر مشاغل مزاحم بسیار بیشتر و پیاده روها آلوده به فعالیت آن ها هستند. مسافران برای رسیدن به بولوار مدرس همه چیز می بینند به جز زیبایی و شهرداری هم کاری برای زیباسازی این مسیر انجام نداده است. زیر پل 19 مهر و چهارراه خوشی نیاز به زیباسازی و اجرای طرح های زیبا دارد اما به آن کم توجهی شده است.
ساختمان های زهوار دررفته و کاهگلی در بالای مرتفع ترین قسمت این ورودی دیده می شوند و با وجود نادیده گرفتن مسئولان همچنان واضح و روشن خودنمایی می کنند.
گویا شهرداری هنوز در خواب زمستانی است و هیچ تحرکی در این مسیر برای بهبود چهره شهر دیده نمی شود. از زیباسازی شهری در این مسیر، کمربندی مدرس تا ورودی مشهد به بجنورد چیزی وجود ندارد. از میدان دفاع مقدس تا میدان خرمشهر غرق در نمایشگاه خودروست و هیچ تصویر، رنگ، المان و حتی فرم زیبایی چشم را نمی نوازد. در ورودی های بجنورد هیچ تابلوی زیبایی دیده نمی شود که به مسافران خوشامد بگوید و هیچ اطلاعاتی مشاهده نمی شود که ظرفیت ها، داشته ها و گنج های شهر را نشان دهد. از میدان خرمشهر به سمت شهرک فرهنگیان سال هاست که مجسمه پیرزنی در حال تکان دادن قالی، نصب شده و به اندازه عمر نصب آن هیچ گاه این مجسمه تمیز نشده و رنگ فرش پیرزن، سیاه و دودآلود است.
از اقدامات مسئولان شهری تنها لکه گیری در چهارراه استقلال و پیرمردی که با بیل مشغول جمع آوری گل های یخ زده از وسط بولوار است، نظرم را به خود جلب می کند.
صدای پای بهار از 23 کوچه آن طرف تر شنیده می شود اما پیشانی های شهر غبار گرفته و خاکستری هستند و زخم بی توجهی سال هاست که بر آن ها نقش بسته است.