حیدرزاده
«با قرض گرفتن از دوست و آشنا و دریافت وام، مغازه کوچکی را 3 ماه قبل دست و پا کردم، در این مدت زحمت زیادی کشیدم تا آن را جا بیندازم و در دنیای مجازی هم معرفی کنم اما کرونا همه رشته هایم را پنبه کرد»؛ این ها صحبت های جوان 27 ساله ای است که در یکی از خیابان های فرعی بجنورد کسب و کار کوچی را راه انداخته است و با آوردن کیف و کفش زنانه از مشهد و تهران می خواست بعد از 4 سال بیکاری و به قول خودش این در و آن در زدن کار و کاسبی به خصوص برای شب عید راه بیندازد.
حالا دستمال برداشته و از روی بیکاری، مدام روی کفش هایی را که ذره ای غبار ندارد پاک می کند، آن ها را با وسواس پشت ویترین می چیند، سعی می کند به عابرانی که سردرگریبانند و به سرعت از کنار مغازه اش رد می شوند لبخند بزند، شاید یک نفر از بین آن ها حداقل امروز بیاید و از او خرید کند.
اما هیچ فایده ای ندارد و حتی چیدن گلدان های زیبا پشت در مغازه اش هم نمی تواند در این روزهای آخر سال جلب توجه کند.
پشت میز کارش می نشیند، اخبار را از روی تلفن همراهش مرور می کند و می گوید: همه چیز زیر سر کروناست، اگر اوضاع همین طور پیش برود باید خانه نشین شوم.
با گوشه لبانش بازی می کند تا بر استرس و ناراحتی اش غلبه کند و می افزاید: تمام امیدم یک ماه اسفند بود که بتوانم بخشی از هزینه هایم را جبران کنم و لااقل مبلغی را که از برادرم امانت گرفته ام، برگردانم.
دم ظهر است، همیشه این موقع از روز، ترافیک ناشی از تعطیلی مدارس و تردد سرویس دانش آموزان در بیشتر خیابان ها بلبشویی به راه می انداخت اما شهر به شکل دلگیری خلوت تر از آن چیزی است که تصور می کنی.
هر سال وقت سر خاراندن نداشتم اما...
رانندگان تاکسی های اینترنتی و تلفنی آن طور که می گویند مشتری زیادی ندارند زیرا تعداد افرادی که ترجیح می دهند کمتر بیرون بیایند روز به روز بیشتر می شود.
یکی از آن ها با بیان این که دلم برای قیل و قال دانش آموزانی که هر روز آن ها را به مدرسه میبردم و به خانه های شان بازمی گرداندم تنگ شده است، اظهارمی کند: هر سال این موقع، وقت سر خاراندن نداشتم و علاوه بر این که کار جا به جایی دانش آموزان را بر عهده داشتم تا نیمه های شب مسافرانی را که با خوشحالی وسایل عیدشان را خریده بودند به مقصد می رساندم.«یزدانی» ادامه می دهد: امیدوارم با رعایت موارد بهداشتی ویروس کرونا ریشه کن شود و دوباره شهر به حالت قدیم خود بازگردد و شور و حال بازار مثل قدیم شود.
او با اشاره به این که هنوز بسیاری از همکارانم خودروهای شان را به دستگاه کارت خوان مجهز نکرده اند، از متولیان امر می خواهد بر این موضوع نظارت بیشتری داشته باشند تا از شیوع ویروس کرونا جلوگیری شود.
او البته به مواد ضد عفونی کننده و دستکش هایی که برای رفاه و بهداشت مشتری، روی صندلی های پشتی خودرویش گذاشته است، اشاره می کند و می افزاید: همه ما باید برای ریشه کن شدن این بیماری بسیج شویم زیرا اقتصاد و درآمدمان به یکدیگر وابسته است.
دریغ از یک مشتری
بیشتر سوپرمارکت ها و فروشگاه های بزرگ مواد غذایی مثل سابق مشتری زیادی ندارند و در این میان اکثر شهروندان برای خرید مواد شوینده و بهداشتی مراجعه می کنند. یکی از آن ها می گوید: وضعیت سوپرمارکت ها با توجه به این که مایحتاج روزانه مردم را عرضه می کنند بهتر از اوضاع پوشاک فروشان است.
او که به گفته خودش برای نوروز، اجناس جدید فروشگاهش را چیده است اما دریغ از یک مشتری، اضافه می کند: هر ماه اجاره بهای بالای مغازه ها به ویژه در مرکز شهر را به سختی می توانستیم پرداخت کنیم و چشم امیدمان به آخر سال بود تا یکی از زخم های مان را درمان کنیم اما با این آشفته بازاری که کرونا ایجاد کرده است، بعید می دانم بتوانیم حتی اجاره بها را تامین کنیم چه برسد به این که بخواهیم سود کنیم.
او آهی از ته دل می کشد و در حالی که مواد شوینده ای را که خریده است درون پلاستیک می گذارد، اظهارمی کند: فقط بازار این گونه مواد داغ است وگرنه آن هایی که در کار فروش پوشاک هستند مشتری چندانی ندارند.
یکی از متصدیان فروشگاه هم با بیان این که بیشتر مراجعه کنندگان در پی تامین مواد ضدعفونی کننده و شوینده برای مقابله با «کرونا» هستند، می گوید: با این که ما موارد بهداشتی را رعایت می کنیم و آن ها را به مشتریان نیز متذکر می شویم اما بعضی از شهروندان از مشکلی که به وجود آمده در هراس هستند و با ترس و واهمه به اجناس دست می زنند.
تعدادی دست فروش در پیاده رو نشسته اند و به رهگذرانی که از کنارشان بی تفاوت عبور می کنند نگاه می کنند، نم باران روی وسایل شان نشسته است اما آن ها امیدشان را از دست نداده اند و همچنان منتظر مشتری هستند.
می خواستم دل فرزندانم را شاد کنم
زن میان سالی که چادر کهنه ای بر سر دارد، پارچه ای را که وسایلش را روی آن ریخته است، مرتب می کند و می گوید: چشم امیدم به چند روز باقی مانده به سال نو بود.
هر سال من هم کنار دست فروشان دیگر در جایی که شهرداری تعیین می کرد بساطم را پهن می کردم و می توانستم با فروشی که داشتم، وسایل هر چند اندکی برای عید بخرم و دل فرزندانم را شاد کنم.
او که سرپرست خانوار است، بغض اش را قورت می دهد و می افزاید: این ویروس لعنتی آتش به جان مان انداخته است؛ هر روز به امید این که یک مشتری داشته باشم بساطم را پهن می کنم اما دست خالی به خانه برمی گردم.
اگر چه برخی شهروندان دست کودکان شان را گرفته اند و ویترین مغازه ها را نگاه می کنند، برخی گویی عجله دارند و می خواهند هر چه زودتر خودشان را به چاردیواری خانه برسانند و در مامنی که توصیه شده است این روزها را بگذرانند.
مشتریان قدیمی هم نمی آیند
یکی از کاسبان دفتر حساب و کتابش را می گشاید و درددلش را چنین آغاز می کند: از هفته قبل تاکنون فقط چهار تکه لباس فروخته ام، حتی مشتریان قدیمی ام نیز که قرار بود با آوردن جنس جدید مراجعه کنند از ترس کرونا نمی آیند.
او به مایع ضدعفونی کننده و دستکش های یک بار مصرف که در ورودی مغازه اش گذاشته است، اشاره می کند و می گوید: اگر بهداشت فردی مان را رعایت کنیم مشکلی پیش نمی آید اما برخی کسبه هنوز بر این موضوع واقف نیستند و به آن بی توجهی می کنند.
او در عین حال بر کسادی بازار در آستانه عید تاکید می کند و با بیان این که همه باید دست به دست هم بدهیم تا این بیماری را شکست دهیم، ادامه می دهد: امیدواریم مسئولان با توجه به مشکلاتی که برای قشر کاسب پیش آمده است، راهکاری را در نظر بگیرند چون برای افرادی مانند من که موعد سررسید بانکی ام گذشته است و فروشی هم نداشته ام جبران خسارت بسیار دشوار است.
اقساط بانکی ام را چگونه پرداخت کنم؟
صندلی های چوبی، دور میزهای گرد کوچک چیده شده اند؛ کافه ای نقلی در یکی از کوچه های شهر، مکانی که تا هفته قبل پاتوق جوانان بود تا دور هم ساعت ها بنشینند و گپ بزنند. پسر جوانی که این کافه را با گرفتن وام راه انداخته، به گلدان هایش آب می دهد و می رود.
گل های شمعدانی تنها بازمانده آن روزهای پرفروغ کافه است و گویی مشتریان همیشگی آن جا هستند که با وجود نگرانی جامعه از کرونا، لبخند می زنند.
پسر جوان که به ذکر نام خود در این گزارش تمایلی ندارد، اظهارمی کند: تمام هم و غم من این است که چگونه اقساط بانکی ام را پرداخت کنم، کلی ایده برای ایام عید داشتم اما دیگر پرنده ای پر نمی زند.
با هم آن را شکست می دهیم
این موقع از سال که می رسید دل توی دل هیچ کس نبود؛ کاسبان، شهروندان، کودکان و حتی سالمندان از زرق و برق خیابان ها و هیاهویی که نوید آمدن بهار را می دادند به وجد می آمدند اما «کرونا» گویی چراغ هایی را که قرار بود در آستانه سال نو روشن شود و به دخل کاسبان نور بپاشد، شکست. دل هایی شکسته شد اما «با هم آن را شکست می دهیم».
گفت و گو
رئیس اتاق اصناف بجنورد اعلام کرد:
افت شدید فروش اصناف به خاطر کرونا
حیدرزاده- با شیوع «کرونا»، سطح فروش در اصناف مختلف به شدت افت کرده است و کاسبان متضرر شده اند.
رئیس اتاق اصناف بجنورد با بیان این مطلب در گفت و گو با خبرنگار ما افزود: بسیاری از کاسبان برای شب عید جنس زیادی خریده بودند و برخی حتی مجوز فروش فوق العاده هم گرفته بودند اما اکنون مشتری ندارند.«مهدی امیدوار» با بیان این که کاسبانی که برای فروش عید، جنس خارجی تهیه کرده بودند می گویند برخی شهروندان از اسم جنس خارجی واهمه دارند و برای خرید مراجعه نمی کنند، ادامه داد: بعضی از کاسبان به شکل اعتباری جنس خریده اند به امید این که با فروش آن بتوانند جای چک های شان را پر کنند.
او خاطرنشان کرد: به اداره کل امور مالیاتی استان نامه ای ارسال کرده و از آن خواسته ایم با توجه به وضعیت بازار کنونی، سال آینده، مالیات سال 98، 9 ماهه محاسبه و 3 ماه آخر سال فاکتور گرفته شود.او گفت: «کرونا» علاوه بر این که سلامت و جان انسان ها را نشانه گرفته وضعیت اقتصادی را نیز دستخوش تغییرات اساسی کرده است.