ماجرای زنی که با بیهوش کردن همراهان بیمار سرقت می کرد
تعداد بازدید : 115
15 سرقت مشابه در محوطه بیمارستان ها
صدیقی- با بیهوش کردن طعمه هایش در محوطه بیمارستان ها اموال آن ها را به سرقت می برد. می خواست با پول های سرقتی از یک طرف بدهی اش را صاف کند و از طرفی با کمک به نیازمندان، آبرو و اعتباری به دست آورد اما خبر نداشت که پول دزدی او را بی آبرو و بی اعتبار خواهد کرد. می گوید توبه کرده است و شانس آورده که طعمه هایش به خاطر داروی بیهوشی فوت نکرده اند وگرنه باید در دادگاه به جای متهم به سرقت به عنوان متهم به قتل حاضر می شد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با زن سارق زندانی 47 ساله می خوانید.
چه شد که زندانی شدی؟
به جرم سرقت همدم میله های زندان شدم.
متاهلی و سواد داری؟
متاهلم و 2 فرزند دارم و تا مقطع دیپلم درس خواندم.
اعتیاد و سابقه کیفری چطور؟
اعتیاد ندارم اما سابقه دار هستم.
شغل ات چه بود؟
خانه دار بودم. بازیگری را خیلی دوست داشتم. از طریق یکی از دوستانم چون استعداد داشتم وارد کار تئاتر شدم اما چون در شهرستان زیاد کار نبود و از طرفی کرونا شروع شد و کارمان به کسادی خورد، مجبور شدیم مهاجرت کنیم. سرقت کردنم از سر ناچاری بود. شوهرم دچار یک بیماری دو قطبی شده بود و سر این ماجرا خیلی اعصابم به هم ریخت. البته بیشتر علت سرقت کردنم به خاطر بدهی بود که داشتم. در واقع پول بهره ای گرفته بودم و سر این قضیه خیلی تحت فشار بودم و مرتکب اشتباه بزرگ تری شدم.
خودت قرص اعصاب و روان مصرف می کردی؟
بعد از این که به اتفاق خانواده برای پیشرفت در تئاتر به تهران مهاجرت کردیم بعد از چند سال زندگی در آن جا همسرم دچار یک بیماری دوقطبی شد که به بستری شدن در بیمارستان و درمان نیاز داشت.
به خاطر مشکلاتی که پیش آمده بود و مریضی شوهرم دچار مشکل روحی و روانی شدم برای همین زمانی که خوابم نمی برد شربت خواب آور قوی مصرف می کردم.
بعضی از اوقات تا 24 ساعت می خوابیدم چون دارو خیلی قوی بود. البته به غیر از مشکلات شوهرم کلاهبرداری از ما هم باعث این اتفاق شد. زمانی که با هزار بدبختی در حاشیه شهر یک قطعه زمین خریدیم تا بعدها یک سرپناه برای خودمان بسازیم فهمیدیم که زمین متعلق به یک نفر دیگر است و فروشنده کلاه سرمان گذاشته و فراری است.
چطور شد به سمت سرقت رفتی؟
برای درمان همسرم مجبور شدم از یک نفر پول بهره ای بگیرم چون از هر کسی خواستم که مقداری پول به ما قرض بدهد فایده ای نداشت و کسی دست مان را نگرفت. از طرفی سود ماهانه پول بهره ای هم زیاد می شد و توان پرداخت آن را نداشتم. بعد از مدتی طلبکارها و فرد نزول خوار مرا تهدید به زندان کردند و از این بابت تحت فشار بودم و به ناچار سراغ دزدی رفتم.
روزی جرقه ای در ذهنم زده شد. البته این ترفند را از یک سریال تلویزیونی یاد گرفتم. چون مدام داروی خواب آور قوی مصرف می کردم تصمیم گرفتم با استفاده از داروی بیهوشی از همراهان بیماران در بیمارستان ها سرقت کنم. قبل از این که وارد محوطه بیمارستان شوم یک بطری شربت با چند لیوان یک بار مصرف آغشته به شربت بیهوشی آماده می کردم و برای خودم هم لیوان تمیزی را کنار می گذاشتم. داخل محوطه بیمارستان زن هایی را انتخاب می کردم که طلاهای شان مشهود بود و از طرفی تنها بودند. زمانی که با ترفندهای مختلف به طعمه ها نزدیک می شدم و از بد روزگار و ناملایمات صحبت می کردم، بعد از کمی سکوت رو به همراه بیمار از او سوال می کردم برای چه بیماری به بیمارستان مراجعه کرده است؟ نقش آدم های دلسوز و زجر کشیده را بازی می کردم تا اعتمادش را جلب کنم. بعد از گذشت مدتی از صحبت های مان بطری شربت را از کیف ام در می آوردم، اول خودم با لیوان تمیز می خوردم و بعد از آن شربت را داخل لیوان آغشته به داروی بیهوشی می ریختم و به زن غریبه تعارف می کردم. ابتدا بیشتر مال باختگان قبول نمی کردند که شربت را بخورند و وقتی با اصرار من مواجه می شدند و از طرفی می دیدند که خودم از آن استفاده می کنم، با گفتن این جمله که «بخورید کرونا ندارد، شربت خانگی است» آن ها در رودربایستی قرار می گرفتند و لیوان را سر می کشیدند.
بعد از چند دقیقه داروی خواب آور تاثیرش را می گذاشت و مال باخته به خواب می رفت. بعد از آن سریع مقداری از طلاهایش را برمی داشتم و از بیمارستان خارج می شدم. البته مدام در خیال واهی به خودم می گفتم اگرمقداری از پول های سرقتی را خرج نیازمندان کنم از یک طرف بار گناهانم کم و از طرفی دیگر درآمدم چند برابر می شود!
فقط از همراهان بیماران سرقت می کردی؟
بعضی از اوقات از خود مریض هایی که از بیمارستان مرخص می شدند و داخل محوطه منتظر همراه خود بودند هم سرقت می کردم. روزی یک خانم را داخل حیاط بیمارستان دیدم که منتظر دخترش بود که برای خرید دارو رفته بود. وقتی به او نزدیک شدم بعد از کمی خوش و بش با شربت آلوده به داروی خواب آور او را بیهوش و با برداشتن کیف پولش از محل فرار کردم. البته بابت این کار خیلی عذاب وجدان گرفتم چون مال باخته دچار بیماری خاصی بود و به پولش احتیاج داشت.
نمی ترسیدی بابت دادن داروی بیهوشی بلایی سر مال باختگان بیاید؟
آن موقع اصلاً مغزم کار نمی کرد و فقط به فکر جور کردن پول بودم تا بدهی سنگین ام را بپردازم. بعد از این که دستگیر شدم متوجه شدم که مال باختگان خیلی بابت این موضوع شوکه و دچار مشکل روحی و روانی شده اند. روزی شوهر یکی از مال باختگان وقتی زنش را بیهوش روی نیمکت در محوطه بیمارستان می بیند به خیال این که بر اثر کرونا بیهوش شده خیلی به هم می ریزد. بعد از این که روز بعد زنش را از بیمارستان مرخص می کند تازه در خانه متوجه ناپدید شدن طلاهایش می شود و بعد از آن می فهمد که بیهوشی همسرش بابت سرقت بوده و ربطی به کرونا نداشته است.
طلاهای سرقتی را چه کار می کردی؟
آن ها را به نصف قیمت به یک مالخر می فروختم و پولش را صرف پرداخت بدهی هایم می کردم. اصلاً پول دزدی برکت نداشت و مدام مشکل روی مشکل برایم پیش می آمد. شوهرم و 2 فرزندم اصلاً از موضوع سرقت هایم خبر نداشتند. آن ها به خیال این که سر کار می روم خوشحال بودند و خبر نداشتند که آن ها را هم فریب می دهم.
چطور شد دستگیر شدی؟
چون می دانستم بعد از سرقت از مال باختگان از من شکایت می کنند مدتی پنهان می شدم و برای سرقت بعدی به یک بیمارستان دیگر می رفتم. این بازی خطرناک مدتی ادامه داشت تا این که بعد از سرقت از حدود 15 مال باخته در محوطه بیمارستان ها روزی که برای ملاقات یکی از افراد فامیل به بیمارستان رفته بودم، شناسایی و دستگیر شدم.