دنیایی از سوژه های رنگارنگ به قلم ۴ خبرنگار را بخوانید و تعجب نکنید
تعداد بازدید : 21
عریضه ای از شمشاد های خیابان
آقاى شهردار، اشک گل هاى شمشاد و درختان مجروح شما را صدا مى کند. نمى دانم از این همه سوژه کدام یک را بنویسم؛ یکى آب مجانى گیر آورده و کارواش رایگان راه اندازى کرده، دیگرى به جاى کتاب، کباب داغ را به بازار غالب کرده و دیگرى بلندگو قورت داده است و مشتریان را فریاد مى زند. امروز هم مثل روزهاى گذشته ٤ خبرنگار به میان مردم آمدند تا ناگفته های شما را بنویسند؛ این هم برگ سبز خبرنگارى براى شما.
نگرانی از «صدرآباد»
شیری- خودرویش را با احتیاط زیر سایه درختان در حاشیه خیابان پارک کرده است، صندل های مشکی به پا دارد، سطل آبی را از صندوق خودرویش بر می دارد و وارد کانال پر از آب می شود، از همان جا بدون توجه به رهگذران و دیگر خودروها چند سطل آب روی خودرویش می ریزد و لنگی را که دور گردنش انداخته است، روی آن می کشد.
کمی جلوتر راننده ای خودرویش را پارک کرده و در حال شست و شوی آن با کف و آب است، البته شست و شوی خودرو در این خیابان به واسطه آب قنات معروف به «صدرآباد» سال های زیادی است که انجام می شود و این موضوع همواره صحنه کارواش رایگان را در ذهن تداعی می کند. در آن سوی خیابان رانندگان تاکسی های عمومی که در انتظار مسافر هستند، بیکار ننشسته اند و با آب جوی خودروهای شان را می شویند.
قنات صدرآباد یکی از قدیمی ترین قنات های بجنورد است که از سال های گذشته آب این شهر را تأمین می کرد.
اگرچه متولیان امر با لوله گذاری و کانال کشی آن را به چند نقطه شهر هدایت کرده اند اما با گذر زمان و گرفتگی لوله آب در همان سرمنشأ قنات، سطح آن کاهش یافته و این مسئله باعث نگرانی شهروندان در این منطقه شده است زیرا معتقدند: به صدای دلنشین جریان آب در جوی و کانال های حاشیه خیابان عادت کرده اند و اگر رسیدگی نشود همان میزان آب هم از بین خواهد رفت و شهر بجنورد تشنه تر خواهد شد. به گفته یکی از ساکنان قدیمی این خیابان، بیش از 60 درصد فضای سبز شهر بجنورد از طریق آب صدرآباد آبیاری می شود بنابراین شهرداری باید به این مسئله توجه ویژه ای کند اما پس از عقب رفت آب و گرفتگی لوله با این که تماس های مکرری با متولیان گرفتیم ولی فقط مهندسان برای بازدید مراجعه کردند و هنوز هیچ اقدامی انجام نشده است.
اگرچه ساکنان این منطقه نگران فرونشست و عقب رفت آب هستند اما هنوز صدای دلنشین جریان آب در کانال ها و آواز پرندگان روی درختان سرسبز حاشیه خیابان امام خمینی(ره) روح را نوازش می دهد.
در مقابل این سرسبزی و آرامشی که در خیابان به واسطه جریان آب ایجاد شده، ترافیک بالای خودرو در میدان خرمشهر که منتهی به جاده اصلی شهر است، نگرانی دیگری را برای اهالی این خیابان ایجاد کرده است. میدان خرمشهر یکی از میدان های ورودی شهر بجنورد است که در ابتدای خیابان امام خمینی(ره) قرار دارد و شاید به دلیل مشکل هندسی باعث ترافیک بالا شده به طوری که رفت و آمد و گذر از عرض خیابان های منتهی به این میدان برای عابران پیاده بسیار وحشت آور و پل عابرپیاده در این مسیر نصب نشده است.
یکی از شهروندان که به سختی از آن سوی میدان خرمشهر برای سوار شدن به تاکسی عمومی به این خیابان آمده است، می گوید: میدان خرمشهر یکی از پرترددترین و خطرناک ترین میدان هایی است که هر روز برای رفتن به مرکز شهر باید از آن عبور کنم ضمن این که گاهی برای این که به تاکسی های پارک شده در انتظار مسافر برسم، عجله می کنم و در این صورت خطر تصادف مرا تهدید می کند.
هشدار درباره سرنوشت شمشادها
علی نیا- حد فاصل میدان شهید تا چهارراه شهدا درختان زیادی در حاشیه پیاده رو کاشته شده اند، در کنار درختان سربه فلک کشیده شمشادهایی هم وجود دارند که گویا برای برخی کاسبان محل فراموش شده است، آن ها علاوه بر این که بخشی از پیاده رو را اشغال کرده اند به درختان و شمشادها بی رحمی می کنند و سبدهای اضافه و وسایلی را که مورد نیازشان نیست، در فضای سبز حاشیه پیاده رو رها می کنند بدون این که از درختان و شمشادهای این مسیر مراقبت کنند.یکی از شهروندان با گله از برخی کسبه می گوید: متاسفانه شمشادهای برخی از قسمت های پیاده روی حاشیه خیابان شهید بهشتی به دلیل بی توجهی بعضی از کسبه از بین رفته و آن هایی که باقی مانده اند به زودی به سرنوشت دیگر شمشادها مبتلا می شوند.
«کمالی» می افزاید: بارها دیده ام بعضی از کاسبان وسایل و زباله های شان را به سمت درختان و شمشادهای پیاده رو پرت می کنند و تکرار عمل آن ها باعث شده است، رشد شمشادها به صورت جزیره ای باشد.
به راه خودم در مسیر خیابان شهید بهشتی تا چهارراه شهرداری ادامه می دهم، سبدهای خالی میوه روی هم انباشته و در کنار درختان همچنان رها شده، گویا ملک شخصی برخی از کسبه است. در حالی که چشمانم از دیدن این صحنه ها خسته شده است، میخی که بر درخت کوبیده شده تا طی مغازه از آن آویزان شود بیشتر قلب ام را به درد می آورد.در همین حال یکی از شهروندان می گوید: متاسفانه به فضای سبز در خیابان های اصلی کمتر توجه می شود و اگر همین روند ادامه داشته باشد در آینده خیابان های بجنورد عاری از شمشاد و فضای سبز خواهد شد.«بهاری» اضافه می کند: خشکی خاک درختان حاشیه پیاده رو حکایت از کم آبی دارد، به نظر من مسئولان باید با دقت بیشتری آبیاری فضای سبز را انجام دهند.
بی توجهی به درختان به یکی، 2 موضوع ختم نمی شود، بلکه از تنه درختان به عنوان فضاهایی برای تبلیغات نیز استفاده می کنند.
فریاد برای مشتری
حیدرزاده- سر کوچه زیر آفتاب داغ ایستاده است، تا جایی که می تواند داد می زند و اجناس فروشگاه داخل کوچه را تبلیغ می کند. با تصور این که هر چه صدایش گوش خراش تر و بلندتر باشد، مشتری بیشتری جذب می شود، بلندتر فریاد می زند.
شاید هم می خواهد صدایش را صاحب همان فروشگاه بشنود و متوجه شود او کارش را درست انجام می دهد. یکی یکی اجناس فروشگاه را با صدای بسیار بلند نام می برد و از رهگذران می خواهد فرصت را از دست ندهند و به این مکان سر بزنند. وقتی در مسیر چهارراه مخابرات تا 17 شهریور قدم برداری با کودکان یا نوجوانانی مواجه می شوی که در حال تبلیغ کردن اجناس برخی فروشگاه ها هستند، بعضی از آن ها با تاکید بر قیمت های باور نکردنی سعی در جلب توجه مشتریان دارند. برخی از آن ها تراکت پخش می کنند و حتی دنبال رهگذران چند قدمی می روند تا هر طوری که شده تراکت را به دست شان برسانند یا بدون این که بلندگویی داشته باشند آن قدر داد می زنند که «دادزن» نام گرفته اند. پدیده دادزنی اگرچه چیز جدیدی نیست اما بیش از گذشته در مسیر خیابان اصلی دیده می شود و با وجود این که تعدادی از کسبه از این موضوع استقبال کرده اند و آن را در فروش اجناس خود موثر می دانند اما برخی کسبه و البته بعضی از شهروندان آن را مخل آسایش و موجب آلودگی صوتی می دانند. سر یکی از کوچه ها پسر بچه ای که به گفته خودش شاگرد یکی از مغازه های داخل کوچه است، قدم و داد می زند و می گویدکه از مانتوهای داخل فروشگاه دیدن کنید. زمانی که آدرس مغازه را از او می گیرم، می گوید: وقتی رفتید به فروشنده بگویید من آدرس را به شما داده ام. از او درباره دستمزدش می پرسم، به گفتن جمله «بسیار ناچیز است» بسنده می کند و سریع به سوی 2 بانویی که قصد دارند به داخل کوچه بروند، می دود و از آن ها دعوت می کند، حتما به فروشگاه مانتو بروند و قیمت های استثنایی آن را از نزدیک ببینند.
یکی از کاسبان با اشاره به آلودگی صوتی که دادزن ها ایجاد می کنند، می گوید: برخی همکارانم با استفاده از دادزن ها، اجناس موجود در مغازه خود را در پیاده رو نام می برند و از این طریق می خواهند تبلیغات ارزان قیمت کنند، در حالی که موجب ایجاد مزاحمت برای دیگران می شوند.
او با بیان این که چندی پیش با یکی از همسایه های خود بر سر همین موضوع درگیری کلامی داشته است، می افزاید: بعضی از کاسبان با چاپ تراکت های تبلیغاتی و پخش کردن آن ها در شهر موجب آلودگی محیط می شوند، البته با شیوع کرونا این کار چندان انجام نمی شود.
فروشنده دیگری که در نزدیکی میدان شهید سال های زیادی مشغول کسب و کار است، به بلندگوهایی که از سوی برخی فروشگاه ها روشن و اجناس تبلیغ می شود، اشاره می کند. به گفته او صدای این بلندگوها گاهی اوقات خیلی بلند است و مغازه دارانی که در نزدیکی آن ها هستند، باید مدام جمله های تکراری تبلیغاتی را بشنوند.
او آلودگی صوتی را که از سوی دادزن ها و بلندگوهای برخی فروشگاه ها ایجاد می شود، آزار دهنده می داند و امیدوار است که فروشندگان از راه های دیگری فروشگاه خود را تبلیغ کنند تا این گونه مزاحمت ها کمتر شود.
پسربچه ای که سر کوچه ای روی چهارپایه کوتاهی نشسته است، نظرم را جلب می کند، گوشی تلفن همراه دارد و به آن زل زده، برگه بزرگ تبلیغاتی یک فروشگاه را روی زانوهایش در معرض دید گذاشته است و طوطی وار جمله ای را درباره معرفی فروشگاه تکرار می کند، حواسش به اطراف نیست، «هندزفری» را داخل گوشش جا به جا می کند و به داد زدن ادامه می دهد.
کباب داغ نه کتاب
آگاهی- با آن که ساعت 12 ظهر وارد این خیابان می شوم اما بوی کله پاچه از ماسک عبور می کند و به مشامم می رسد، آن هم در خیابانی که بورس کتاب و محصولات فرهنگی است. حد فاصل چهارراه شهریور تا چهار راه باسکول را باید بورس کتاب استان بدانیم زیرا طی سال های گذشته از شهرهای دیگر استان برای پیدا کردن کتاب مورد نظرشان به این خیابان می آمدند. با افزایش تعداد دانشگاه های استان انتظار می رفت تعداد کتاب فروشی ها و دیگر مراکز فرهنگی در این خیابان افزایش یابد اما هر روز که می گذرد به جای بوی کاغذ، بوی طباخی ها و کبابی ها بیشتر استشمام می شود. این مسیر را که می روم و بر می گردم، متوجه می شوم بنگاه های مسکن در این خیابان در حال جایگزین شدن با کتاب فروشی ها و محصولات فرهنگی است و این نشان می دهد کتاب و کتاب خوانی بیشتر از گذشته در حال حذف شدن از سبد خانوارهای مردم استان است. چند سالی است دیگر شاهد برگزاری نمایشگاه کتاب نیستیم، مشخص نیست کتاب فروشی ها جمع یا صرفا مختص به کتاب های درسی و دانشگاهی شده اند و چه آینده ای به لحاظ فرهنگی در انتظار استان ماست؟
در حالی که تمام دکه های مطبوعاتی بجنورد همچون گذشته در سرما و گرما مشغول فروش روزنامه ها و مجله های مختلف هستند تا افکار عمومی را از اخبار و اطلاعات روز استان و دنیا آگاه کنند اما در عجب هستم چرا فقط جای پیشخوان روزنامه ها در این دکه خالی است اما ویترین آن از بالا تا پایین با انواع پاکت های سیگار تزیین شده است.
این دکه تنها دکه خیابانی است که از آن به عنوان بورس محصولات فرهنگی بجنورد نام می برند. دکه های مطبوعاتی استان حتی در دوران شیوع کرونا که برخی گمان می کردند روزنامه ها ممکن است باعث سرایت کرونا شوند، (مسئله ای که امروز خلاف آن ثابت شده) باز هم پیشخوان شان از روزنامه ها و مجلات خالی نشد که باید به آنها خسته نباشید گفت، اما در عجب هستم چرا باید ویترین این دکه با سیگار تزیین شود؟ این موضوع از آن جهت که این دکه در نزدیکی 2 مدرسه و همچنین ایستگاه خط واحد و تاکسی دانشگاه های بجنورد قرار گرفته، بیشتر باعث تاسف است.