خیال
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی
داری کمی فراتر از ادراک میشوی
هر لحظه از نگاهِ دلم میچکی ولی
با دستمالِ کاغذیام پاک میشوی
این عابران که میگذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک میشوی
تو زندهای هنوز برایم گمان نکن
در گورِ خاطرات خوشم خاک میشوی
باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک میشوی
نجمه زارع
جز همان یک روز...
برای همه ما
همه روزها فراموش می شوند
به جز همان یک روز
که نشانی اش را
به هیچ کس نگفته ایم...
محمدرضا عبدالملکیان
تو...
تو را باید به دستور زبان اضافه کنند
تو
ضمیر ناخودآگاه شعرهای منی...
کامران رسول زاده