«امیر جعفری» و «ریما رامینفر» در نقش «ایرج» و «سیمین»، بخش مهمی از ماجراهای سریال «جنگل آسفالت» را پیش بردند؛ زوجی که اختلافشان زندگی فرزندانشان را دچار مشکلات فراوانی کرد و برای حل بحرانی که پیش رویشان قرار گرفت ظاهراً سعی کردند که هوای هم را داشته باشند. به بهانه بازی و حضور پررنگ این زوج هنرمند در این سریال به مهم ترین نقش هایی که مقابل هم بازی کردند نگاهی انداختیم. «جعفری» و «رامینفر» از اواسط دهه 70 بارها در نمایشهای مختلف با هم همکاری داشتهاند و از اواخر آن دهه بارها در پروژههای مختلف سینمایی و تلویزیونی همبازی بودهاند. آن ها گاهی اوقات در نقش زن و شوهر مقابل دوربین رفتهاند و بعضی وقتها در جایگاه برادر و خواهر و نقشهای دیگر. از فیلم معروف و پرفروش «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» که اولین فیلم سینمایی مشترک این زوج بود شروع کردیم و با سریال «جنگل آسفالت» که پخشش به تازگی تمام شده و فصل دومش در آستانه تصویربرداری است، مطلب را به پایان رساندیم.
نان و عشق و موتور ۱۰۰۰
کارگردان: ابوالحسن داوودی
اولین فیلم سینمایی مشترک «ریما رامینفر» و «امیر جعفری»، «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» بود. هیچ یک از آن ها بازیگر نقش اصلی این فیلم نبودند اما حضورشان اتفاق مهمی را در فیلم رقم میزد. داستان فیلم درباره دختری به نام باران بود که برای رسیدن به ارثو میراث پدری باید خیلی سریع ازدواج میکرد. آن ها از خاندانی اشرافی بودند و ادامه حیاتشان در این جایگاه اجتماعی فقط منوط به ازدواج باران و تامین نظر عموی خانواده بود. «ریما رامینفر» در این فیلم نقش آویشن، دخترخاله باران را داشت؛ دختری ساده که تمام فکرش این بود که چطور رژیم غذایی اش را دور بزند و یواشکی غذا بخورد. او هشت سال با مردی به نام شهروز با بازی امیر جعفری نامزد بود؛ مردی منفعتطلب و زبانباز که مدام برای این خانواده نقشه میکشید تا هرطور شده مالواموالشان را بالا بکشد. شهروز به عنوان مشاور خانواده معرفی میشد و دوستش را برای ازدواج با باران به خانه آن ها میفرستاد. آویشن مدام پای تلفن بود و اخبار خانه را به شهروز مخابره میکرد و حرفهای عاشقانهشان از جمله نکات بامزه فیلم بود.
من مستاجرم
کارگردان: پریسا بختآور
در سریال «من مستاجرم»، «ریما رامینفر» و «امیر جعفری» نقش زیادی مقابل هم نداشتند. «جعفری» ایفاگر نقش مردی به نام مسعود بود که در فرودگاه با زنی پیر و تنها آشنا میشد و او را به خانهاش میرساند و درگیر مشکلات حقوقی او با مباشر سابقش میشد. او تلاش میکرد به زن نزدیک شود تا بتواند در جایگاه مباشر جدید قرار بگیرد و خانهاش را به چند نفر اجاره دهد و از این راه سود کند. یکی از افرادی که ساکن یکی از واحدهای این خانه میشد، «ریما رامینفر» بود. او نقش نیره همسر مردی به نام ناصر با بازی «سعید آقاخانی» را داشت که به خواست او یکی از این واحدهای ساختمان را اجاره میکردند.
سیزده
کارگردان: هومن سیدی
12سال بعد از این که «ریما رامینفر» و «امیر جعفری»، در فیلم «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» در جایگاه یک زوج جوان کنار هم قرار گرفته بودند در «سیزده» «هومن سیدی» مجدداً همبازی شدند. این بار نقش زن و شوهری را داشتند که در آستانه جدایی بودند و هیچیک از آن ها به فکر مشکلات روحی و روانی و تنهایی پسرشان بمانی نبود. مادر بمانی به خاطر اختلاف با پدر خانه را ترک کرده و پدرش هم مدام غرق کار بود. بمانی به خاطر تنهایی و کمبودهایی که برایش به وجود میآمد به جوانهای خلاف بزرگتر از خودش پناه میبرد و به دردسر میافتاد. بازی آن ها کنار هم دو وجه مختلف داشت ابتدا ارتباطی باهم نداشتند و هرکس پی زندگی خودش بود اما با به خطر افتادن بمانی، کنار هم قرار میگرفتند و سعی میکردند اختلافها را حتی به ظاهر هم که شده کنار بگذارند که البته فایده چندانی هم نداشت.
چک برگشتی
کارگردان: سیروس مقدم
در سریال «چک برگشتی»، «ریما رامینفر» و «امیر جعفری» در نقش برادر و خواهر ظاهر شدند. «جعفری» نقش شرخری به اسم لطیف را داشت که باید هر ماه پول سکه همسر سابقش را پرداخت میکرد و همین شرخری زندگیاش را به یک کاندیدای نماینده مجلس به اسم مشرفی گره میزد. لطیف جایی برای ماندن نداشت و همیشه در خانه خواهرش میماند و رابطه بامزهای هم با شوهر خواهرش داشت. محور اصلی سریال لطیف و مشرفی بودند اما خانواده خواهرش هم در این بین تاثیرگذار بودند.
زاپاس
کارگردان: برزو نیکنژاد
«ریما رامینفر» و «امیر جعفری» در فیلم «زاپاس» هم در نقش یک زوج ظاهر شدند. «جعفری» نقش مربی تیم فوتبال محلی یکی از شهرهای شمالی را داشت و برای موفقیت این تیم دست به هر کاری میزد و تمام زندگیاش به نحوی تحت تاثیر مسابقه و آوردههای مالی که احتمال میداد برایش داشته باشد قرار گرفته بود. تصمیمهای او در جایگاه مربی، مستقیماً زندگی دختر و داماد آیندهاش را هم تحت تاثیر قرار میداد. «رامینفر» در نقش زری، زن روستایی مهربانی ظاهر شده بود که مدام تلاش میکرد اعضای خانواده را باهم آشتی دهد و داوود را سر راه بیاورد و صلح ایجاد کند. با این حال گه گاه هم از کوره در میرفت و از خانه قهر میکرد.
جنگل آسفالت
کارگردان: پژمان تیمورتاش
در سریال «جنگل آسفالت»، «ریما رامینفر» و «امیر جعفری» را در نقش ایرج و سیمین میبینیم. آن ها زن و شوهری هستند که مدتهاست درگیر اختلافند و دور از هم زندگی میکنند. سیمین در یک خیریه کار میکند و ایرج به دنبال مفتخری و قاچاق است با این حال پسر و دخترشان، بیشتر از این که به سمت سیمین کشیده شوند، به ایرج علاقه دارند تا جایی که دخترشان حتی دلش نمیخواهد مادرش را ببیند. طبق چیزی که از زبان ایرج می شنویم سیمین بچهها را از خانه بیرون کرده و شواهد هم همین را نشان میدهد. با گم شدن پسرشان امیر و گروگان گرفته شدن دخترشان، رابطه آن ها بیشتر از قبل به هم میریزد. تا جایی که سیمین صراحتاً اعلام میکند مرگ ایرج برایش اهمیتی ندارد. ایرج هم با این که در ظاهر سعی میکند رابطهاش را با سیمین در حد متعادل نگه دارد اما مدام به فکر سود بردن از اموال اوست. به او دروغ میگوید و مدام تلاش میکند چیزی از داراییهایش را به دست بیاورد.