یادداشت
تعداد بازدید : 85
سواد رسانه ای؛ ضرورتی اجتناب ناپذیر برای زندگی در عصر رسانه ها
تاریخچه پیدایش سواد رسانه ای، به سال 1965 باز می گردد. «مارشال مک لوهان»، اولین بار در کتاب خود تحت عنوان «درک رسانه: گسترش ابعاد وجودی انسان»، این واژه را به کار برد و نوشت: «زمانی که دهکده جهانی تحقق یابد، لازم است انسان ها به سواد جدیدی به نام «سواد رسانه ای» دست یابند.» (بصیریان جهرمی، 1368) از اواسط دهه 1970 میلادی، موضوع سواد رسانه ای در برخی کشورها مانند کانادا، آمریکای لاتین و کشورهای اروپایی مانند ایتالیا و اسپانیا، مورد توجه قرار گرفت. اصلی ترین هدف آموزش رسانه ای در این کشورها برطرف کردن نابرابری های اطلاعاتی بین کشورهای پیشرفته و عقب افتاده بود.(سپاسگر، 1384)
بنا به تعریف، سواد رسانه ای، مجموعه مهارت هایی است که به مخاطب امکان می دهد تا علاوه بر درک درست انواع پیام های ارتباطی، به بازشناسی مالکیت، ثروت، انگیزه ها و ارزش های نهفته در پیام های ارتباطی دست یابد و با رویکردی انتقادی به تنظیم رژیم مصرف انواع پیام های ارتباطی بپردازد. ( آذردشتی، 1393)
امروز در دنیایی زندگی می کنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانه ای قرار داریم. فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است؛ به عنوان مثال، وقتی تلفن همراه یک نفر به صدا درمی آید، این اطلاعات موجود در فضاست که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده؛ یا زمانی که یک مودم می تواند افراد را به جهان بی انتهای اینترنت بکشاند، نشانه ای دیگر از همین شرایط حاکمیت اشباع رسانه ای بر جهان است. اکنون که میلیون ها روزنامه، مجله، کتاب، خبرگزاری و شبکه تلویزیونی و ماهواره ای روی زمین و زمان می بارد، همه نیاز دارند به این که در برابر چنین فضایی، چتری بر سر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند؛ همه نیاز دارند به این که در انتخاب هایشان بیشتر دقت کنند، درست مانند آنچه مردم در مورد تغذیه خودشان عمل می کنند. چون مردم اکنون باسوادتر شده اند، مراقب هستند که در غذایی که مصرف می کنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد؛ در فضای رسانه ای هم که غذای روح ماست، باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانه های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آن ها برداشت. زمانی که در بزرگراه های اطلاعاتی حرکت می کنید، سواد رسانه ای می تواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه رسانه هایی و چگونه بگذرانید. بنابراین می توان گفت که هدف سواد رسانه ای در نخستین گام های خود، تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه- فایده با رسانه هاست، به این معنا که در برابر رسانه ها چه چیزهایی را از دست می دهیم و چه چیزهایی را به دست می آوریم. به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینه ای که صرف می کنیم، در نهایت چه منافعی به دست می آوریم؟ بنابراین یکی از اهداف اصلی سواد رسانه ای این است که «استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات» را تأمین کند.به زبان ساده، سواد رسانه ای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا این که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه ای می تواند به مخاطبان رسانه ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج و به معادله متقابل و فعالانه ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه ای کمک می کند تا از سفره رسانه ها به گونه ای هوشمندانه و مفید بهره مند شویم. سواد رسانه ای در واقع شامل دو چیز است؛ مدیریت زمان مصرف و مدیریت محتوای مصرف. در مورد اول باید گفت زمان استفاده از رسانه ها باید به گونه ای باشد که سایر مهارت های ارتباطی ما را مختل نکند؛ بر این اساس کسانی که دچار عارضه اعتیاد رسانه ای یا مصرف بیش از حد هستند، در واقع یک یا چند مورد از اشکال ارتباطی خود را با سوء مدیریت زمان مصرف مختل کرده اند. در مورد دوم باید گفت که محتوای دریافت شده از رسانه ها باید به تعادل بیشتر و تقویت شخصیت فردی منجر شود. محتوایی را که نتیجه آن به هم خوردن تعادل غرایز انسان و نیز عدم تعادل روانی افراد است محتوای نامناسب رسانه های جمعی می دانیم. همزمان با ورود به قرن حاضر، سیستم های اطلاعاتی و ارتباطاتی به طور فزاینده ای دچار پیچیدگی و همه جانبه گرایی شده اند. این پیچیدگی ها موجب شده اند تا پیام های تولید شده توسط رسانه های جمعی، مخاطبان خود را در گوشه و کنار جهان دچار نوعی سردرگمی و تردید در انتخاب پیام ها کنند، بنابراین ضرورت شناخت منتقدانه از رسانه ها در حوزه آموزش سواد رسانه ای به مثابه تفکر منتقدانه برای درک تولیدات رسانه جمعی بسیار ضرورت دارد. (شکرخواه،1388)
به نظر «باری دونکان»، پژوهشگر رسانه و ارتباطات، مهمترین ضرورت های سواد رسانه ای از سوی رسانه های جمعی را می توان در موارد زیر بر شمرد:
-رسانه ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.
-تقریباً همه اطلاعات، جز مواردی که آنها را به طور مستقیم تجربه می کنند، رسانه ای شده اند.
- رسانه ها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پرقدرتی خلق کنند.
- سواد رسانه ای می تواند مصرف رسانه ای ما را لذت بخش تر و یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل کند.
-رسانه ها بدون فعال کردن خودآگاه، بر ما اثر می گذارند.
با توجه به این اصول باید بیان کنیم که رسانه های جمعی در عصر حاضر به دنبال رقابت و تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان بر اساس تولیدات مختلف خود هستند و به نوعی برخی از کشورهای غربی با توجه به سیاستهای تدوین شده شان، امپریالیسم رسانه ای را در سراسر جهان از طریق رسانه های مختلف (رادیو، تلویزیون، خبرگزاری، اینترنت و...) اشاعه داده اند، بنابراین سواد رسانه ای می تواند با نگاهی نقادانه مخاطبان و افکار عمومی را به طور فعال و پویا در این زمینه خودآگاه کند. علاوه بر این دلایل، «دن بلیکیکی»، یکی دیگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانه ای، دلایل دیگری را برای ضرورت مندی سواد رسانه ای بیان می کند:
الف) ما در یک محیط میانجی و با واسطه زندگی می کنیم.
ب) سواد رسانه ای بر تفکر انتقادی تأکید می کند.
ج) وجود سواد رسانه ای، بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیلکرده است.
د) سواد رسانه ای، مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانه ای ترویج می دهد.
ه) آموزش رسانه ای به ما کمک می کند تا فن آوری های ارتباطی را درک و فهم کنیم.( قاسمی، 1385)
در دنیای امروز رسانه های جمعی یکی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند، لذا سواد رسانه ای شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات رسانه ها (رادیو ، تلویزیون، فیلم، موسیقی، روزنامه، مجله، کتاب، عکس، اینترنت و... ) روی افراد و جوامع است. ضرورت این نوع سواد و مهارت در جامعه امروز ایران همپای فرآیند جهانی شدن می تواند از طریق رسانه ها، دانشگاه ها و نهادهای فرهنگی شهروندان را از حالت انفعالی به سمت پویایی حرکت دهد و مخاطبان را وادار به این کند که کدامیک از پیام ها و تولیدات رسانه جمعی می تواند برای آنها کارکرد سودمندانه و مفیدی داشته باشد و قابل بهره برداری و کاربردی باشد. بر این اساس «انسان شناسان، جامعه شناسان، زبان شناسان، مورخان، دانشمندان ارتباطات و در واقع تمامی رشته هایی که در باب چگونگی ارتباط افراد و گروه ها جهت ادامه حیات، بهروزی و پیشرفت مطالعه می کنند، مدت هاست که بدین نتیجه رسیده اند که گذار انسان از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب، منجر به افزایش توانایی او در کنترل زندگی و محیط پیرامونی اش گشته است.» (باکینگهام ، 1389)
سواد رسانهای در کنار آموختن خواندن ظاهر پیامهای رسانهای از رسانههای مختلف، میکوشد خواندن سطرهای نانوشته رسانههای نوشتاری، تماشای پلانهای به نمایش درنیامده و یا شنیدن صداهای پخشنشده از رسانههای الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد. مخاطبی که دارای سواد رسانهای است، از اهداف و میثاقهای رسانهها خبر دارد و از آنها به طرزی آگاهانه استفاده میکند. چنین مخاطبی از نقش صدا، موسیقی و سایر جلوههای ویژه برای القای فضا و معنی در تلویزیون و سینما با خبر است و میداند چرا و چگونه یک پیام واحد در تلویزیون، سینما، روزنامهها، مجلات، رادیو، تابلوهای بزرگ تبلیغاتی و یا شبکه های اجتماعی میتواند اثرات متفاوتی از خود به جا گذارد. در واقع می توان گفت سواد رسانه ای، مخاطبان منفعل و تسلیم در برابر وسایل ارتباط جمعی را به مخاطبان فعال تبدیل می کند و به آنها این امکان را می دهد که خود درباره نحوه و چگونگی مصرف و جذب و هضم مواد رسانه ای تصمیم بگیرند و حیات فکری و معنوی خویش را مدیریت کنند؛ لذا ناگفته پیداست که از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است و تا چه حد ضرورت دارد .
امید است با مسلح شدن به سواد رسانه ای و آموزش آن به دیگران به ویژه نوجوانان و جوانان و همچنین با تقویت مبانی اعتقادی و اخلاقی، بتوانیم چتری آسیب ناپذیر در برابر هجوم سهمگین فکری و فرهنگی دشمنان ایجاد کنیم و از رسانه ها که یک جزء جدایی ناپذیر زندگی در عصر حاضر هستند، به بهترین نحو ممکن بهره برداری کنیم. ان شاء ا... .
دکتر امیر هوشنگ آذردشتی
کارشناس رسانه ، مدیر کل صدا و سیمای خراسان شمالی