تهی
به خاطر مردم است که می گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیاور،
دنیا دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود
و مردم نمی دانند
چگونه می شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت
لیلا کردبچه
درخود فرو شدن ...
یک اشتباه و یک دهه در خود فرو شدن
با نیشخند آینه ها روبرو شدن
این سهم یا سزای تو اما،جزای من
محکوم تا همیشه راز مگو شدن
حتی به رستخیز زبان وا نمی کنم
آسوده باش، نیست مرامم دورو شدن
ده سال با دروغ تو خوش بود حال من
حالا چه سود می بری از راستگو شدن
ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین
آسان که نیست شاعر چشمان او شدن
محمد علی بهمنی
چقدر تنهاست ...
چقدر تنهاست
شاعری که عاشقانههاش
دست به دست میروند
به دست تو اما،
نمیرسند
رضا کاظمی
زلال
دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمیکند
زلال که باشی
آسمان در توست
گروس عبدالملکیان
رگبار بهار
گاهی سرزده
دیوانهوار
کوتاه
به دیدنم بیا
رگبار بهار باش …
انسیه موسویان