15سال بیشتر سن ندارد که ماجرای تلخی را تجربه کرده و برچسب دختر فراری به او خورده است. بیقرار و پریشان در گوشه ای نشسته و در افکارش فرو رفته است. آرزوهای دور و درازش با سختگیری های بی حد خانواده اش بر باد رفته است.
درست زمانی که باید با ادامه تحصیل مسیر زندگی اش را پیدا می کرد اما در یک لحظه فرمان زندگی اش با یک نگاه شیطانی از مسیر منحرف شد و به بیراهه هدایت شد . هر چند خوش شانس بود که خیلی زود با کمک دوستش از بیراهه به مسیر اصلی زندگی اش بر گشت اما با این حال همچنان انگ دختر فراری در پرونده اش ثبت شده و آینده خود را در خطر می بیند.
دختر نوجوان سر خورده درباره ماجرای پیش آمده در زندگی اش و روزهای پر تنش و اضطرابش در کنار خانواده اش می گوید: در یک خانواده پر جمعیت بزرگ شدم. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه دار بود.
پدر و مادرم خیلی سختگیر بودند و اجازه کوچکترین تصمیمی را به من و خواهرهایم نمی دادند و به قول معروف خودشان می بریدند و می دوختند به طوری که حتی اجازه پوشیدن لباس مورد علاقه ام را نداشتم و باید رنگ و مدل لباسم طبق نظر آنها انتخاب می شد.
جو خانه ما کاملا دیکتاتوری بود و هیچکس حق اظهار نظر یا بیان علایق و سلیقه اش را نداشت. مادرم تصمیم گیرنده بود و پدرم به دلیل شرایط شغلی اش بیشتر اوقات در منزل حضور نداشت. مشکلات و تنش های من با خانواده ام از زمان انتخاب رشته مورد علاقه ام بیشتر شد.
وی می افزاید: از طرف پدر و مادرم تحت فشار قرار گرفته بودم و بر سر انتخاب رشته مورد علاقه ام به مشکل برخوردم چرا که مادرم که نتوانسته بود شاهد تحقق آرزوی های طول و درازش توسط دیگر فرزندانش باشد این بار تمام سعی اش را می کرد تا هر طوری که شده دختر ته تغاری اش رشته مورد علاقه او را انتخاب و دنبال کند .
این کشمکش بین من و مادرم ادامه یافت تا این که روزی مادرم بدون اطلاع من، مرا در رشته مورد علاقه اش ثبت نام کرد. من هم که هیچ علاقه ای به رشته تحصیلی انتخاب شده توسط مادرم نداشتم یک تصمیم خطرناک گرفتم و به دور از چشم خانواده وارد حرفه مورد علاقه ام شدم بنابراین هرروز به جای رفتن به مدرسه برای کارآموزی در رشته دلخواهم می رفتم و در این کلاس ها با پسری ارتباط برقرار کردم.
دختر نادم از چگونگی لو رفتن ماجرای کارآموزی در رشته مورد علاقه اش این چنین می گوید: بعد از گذشت چند ماه به دلیل این که درس نمی خواندم خانواده ام پیگیر موضوع و متوجه شدند که مدتی است به مدرسه نرفته ام. بعد از این ماجرا سختگیری های خانواده بیشتر شد و گوشی تلفنم را از من گرفتند و دیگر اجازه نداشتم به تنهایی از منزل خارج شوم و اگر چیزی نیاز داشتم یا مادرم آن را تهیه می کرد یا باید به همراه او بیرون می رفتم.
عدم توجه و محبت از سوی خانواده، بی اعتمادی، سرزنش و تحقیر آنها مرا به شدت آزار می داد بنابراین تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم. دختر نادم بعداز فرار نزد پسری که با او ارتباط دوستانه برقرار کرده بود می رود و بعد از این که متوجه نقشه های پسر می شود از فرار خود پشیمان می شود. او می گوید: من که اوایل در کنار پسر مورد علاقه ام احساس رضایت می کردم مدتی در کنار او ماندم اما رفته رفته از رفتارهای وی احساس ترس و وحشت کردم و این ترس و نگرانی هر روز بیشتر می شد به حدی که دائم کابوس می دیدم و آرامش نداشتم و از عاقبت این کار به شدت می ترسیدم . این دلهره ادامه داشت تا این که روزی یکی از دوستانم از ماجرا باخبر شد و من را از عاقبت بد این کار آگاه کرد و پیشنهاد داد که هنوز دیر نشده و مشکل حادتر نشده است به خانه برگردم و آینده ام را بیشتر از این تباه نکنم. دختر نادم با آه و افسوس ادامه می دهد: بعد از شنیدن پیشنهاد دوستم کمی دودل بودم تا این که تصمیم گرفتم اگر به قیمت جانم هم تمام شود به خانه بر گردم. با برگشتنم به خانه، خانواده ام مثل همیشه مرا به باد کتک گرفتند و تحقیر و سرزنش کردند و هر روز کشمکش و درگیری بین ما زیاد می شد. مدتی این کشمکش های زننده ادامه پیدا کرد و پدر و مادرم از چگونگی برخورد با من عاجز شدند. به پیشنهاد یکی از آشنایان برای مشاوره به همراه پدر و مادرم به یکی از مراکز حمایتی و مشاوره بهزیستی استان که به صورت رایگان دایر است مراجعه کردیم.
نظر کارشناس
فرار یک آسیب اجتماعی است که باعث افزایش جرم در جامعه می شود و امنیت و سلامت اجتماعی را به مخاطره می اندازد که آسیب های جدی و زیادی را هم برای فرد و هم برای جامعه در پی دارد لذا باید توجه ویژه ای به این موضوع شود. در این راستا لازم است تا ابتدا با مفهوم فرار آشنا شویم.
فرار اقدام به ترک خانواده و فامیل بدون اجازه ولی یا سرپرست قانونی است. در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیر قابل تحمل و تغییر ناپذیر است. شواهد نشان می دهد که پس از فرار نه تنها مشکلات دختران کاهش نمی یابد بلکه فرد وارد یک چرخه آسیب زای اجتماعی می شود که پیامدهای منفی زیادی را برای او و جامعه در پی دارد.
حال به بررسی برخی عواملی که منجر به فرار می شود می پردازیم. ازدواج های اجباری و زود هنگام، سردی روابط عاطفی والدین، متارکه، طلاق، وجود ناپدری و نامادری، بی سرپرستی و بد سرپرستی، خشونت در خانواده، کمبود محبت، فقر اقتصادی و فرهنگی، اعتیاد، مشکلات روحی و روانی و افزایش ناهنجاری های اجتماعی مهمترین عوامل فرار از خانه هستند.
دختران به دلیل عدم آگاهی از پیامدهای فرار دچار مشکل و آسیب های عدیده ای می شوند که راه گریزی از آن ها نیست. شاید عده ای تصور کنند که فرار فقط در بین قشر کم درآمد جامعه رخ می دهد در صورتی که این گونه نیست. در خانواده های متمول و ثروتمند به دلیل حفظ آبرو و رهایی از وجدان درد با قدرت پول فقط شکل قضیه را حل کرده اند و به جای فرار جغرافیایی فرار از خانواده وجود دارد. یعنی به ارتباط با دوستان و فضای مجازی، درگیری با مدل خودرو، سرگرمی با حیوانات، مسافرت و پارتی و موضوعات مورد علاقه خود مشغولند و خانواده دلخوشند که آن ها در دسترس هستند (البته با تلفن همراه).
در نهایت باید مراقب باشیم که صمیمیت و احترام به فرزندان را با باج دادن و تسلیم شدن در برابر خواسته های غیر منطقی آنها اشتباه نگیریم.