آرام و بی رمق در گوشه ای به دیوار زندان تکیه کرده و غرق در افکارش است. 4 سال است که هر روز نگاهش را به گوشه ای گره می زند و بی حرکت می ایستد. گرد پیری بر چهره اش نشسته و موهایش سپید شده است. تنهای تنها شده است و خانواده اش به خاطر یک مشت اسکناس تنهایش گذاشته اند. عمری حاصل دسترنج خود را خورده اما روزگار روی ناخوش خود را نشانش داده و بر او چیره شده است. آه و حسرت در چهره اش موج می زند و غم بزرگی بر سینه اش سنگینی می کند. او که سالیان درازی را از طریق زور و بازوی خود با آبرو گذران عمر کرده بود اما در یک بزنگاه ،عصای دستش (پسرش) همچون مار افعی او را نیش می زند و زندگی اش را خاکستر می کند. حالا او مانده با یک بدهی بزرگ. گفت و گوی ما را با این زندانی در ادامه می خوانید.
چند ساله هستی و چه مدت است که در زندان به سر می بری؟
55 ساله هستم و 4 سال است که پشت میله ها خواب آزادی را می بینم.
چه شد که با این سن و سال سر از زندان درآوردی؟
به خاطر بدهکاری به زندان افتادم.
مبلغ بدهی ات چقدر است؟
18میلیون تومان است.
شغلت چه بود؟
دامدار بودم و گاهی هم کشاورزی می کردم.
چطورشد بدهی بالا آوردی؟
شغلم دامداری بود و با خرید و فروش گوسفند روزگارم را می گذراندم. هرچه می کشم از دست پسر ناخلفم است چون او من را به این روز سیاه نشانده است.
گفتی به خاطر پسرت به زندان افتادهای؟
بله پسرم زندگی ام را به خاکستر تبدیل کرد و آبرو و حیثیتم را برد. حدود 10سال بود که دامداری می کردم و کسی آزاری از من ندید . حدود 40راس بره به صورت نسیه از یک دامدار خریداری کردم و به پروار آنها مشغول شدم . همه چیز به طور عادی پیش می رفت تا اینکه روزی پسر ناخلفم در غیابم همه گوسفند ها را فروخت و تمام پولش را هم بالا کشید. زمانی متوجه شدم که کار از کار گذشته بود و نه از گوسفندها خبری بود ونه از پول ها و من ماندم با بدهی هایم.
از پسرت شکایت کردی؟
بله بعد از اینکه دیدم پسرم اصلا به من جواب نمی دهد از دست او شکایت کردم ولی بعد از مدتی با فشار اطرافیان و همسرم از شکایتم گذشتم و رضایت دادم.
بعد از این ماجرا با بدهی هایت چکار کردی؟
تمام دار و ندارم همان گوسفندهایی بود که پسرم از چنگم در آورد و پولی برای پرداخت بدهی هایم نمانده بود . زمان باز پرداخت بدهی، وقتی نتوانستم جای چک را پر کنم صاحب مال از دست من شکایت کرد و من را به زندان انداخت.
بعد از زندانی شدنت آیا برای گرفتن رضایت از شاکی اقدام کردی؟
بله بارها از شاکی خواستم که به من مهلت و رضایت بدهد تا با کارکردن بیرون از زندان بتوانم طلبش را پرداخت کنم اما شاکی اصلا حاضر نیست رضایت بدهد و تمام پولش را یکجا می خواهد.
آیا توان پرداخت بدهی ات را داری؟
معلوم است که ندارم، اگر داشتم چرا باید در زندان حسرت بکشم و آزادی ام را از دست بدهم.
تا کی باید در زندان بمانی؟
معلوم نیست. تا زمانی که نتوانم طلب شاکی را پرداخت کنم باید در زندان بمانم.
چند فرزند داری؟
5 فرزند دارم.
خانواده ات بعد از زندانی شدنت چکار کردند؟
بعد از اینکه به زندان افتادم همسرم از دست من شکایت کرد و طلاقش را گرفت و خانه را هم به عنوان مهریه برای خودش برداشت و به دنبال زندگی اش رفت.
بیرون کسی را داری که پیگیر کارهایت باشد؟
نه . (کمی مکث می کند و گریه امانش نمی دهد و اشک از چشمانش جاری می شود . صورت خیسش را پاک می کند و دوباره شروع به حرف زدن می کند و ادامه می دهد: ) اگر داشتم که 4سال اینجا پشت میله ها حسرت روزهای گذشته را نمی خوردم. مهمترین حامی من خانواده ام بودند که به من پشت پا زدند و من را در این موقعیت تنها گذاشتند و الان غیر از خدا کسی را ندارم که به دادم برسد.
آرزویت چیست؟
تنها آرزوی من این است که در زندان عمرم به پایان نرسد چون عمری با آبرو زندگی کردم و تا قبل از این قضیه کسی از دست من آزرده نشده بود و این هم تقصیر من نبود پسرم به من خیانت کرد. فقط از شاکی می خواهم که اگر برایش مقدور است رضایت بدهد که بیرون بیایم تا بتوانم با کارگری کم کم طلبش را بدهم و روزهای آخر زندگی ام را در زندان نگذرانم.