روزی روزگاری «محمد فیلی»
تعداد بازدید : 230
زندگی پر فراز و نشیب آقای بازیگر
نویسنده : مریم ضیغمی
زندگی هنری پر فراز و نشیبی دارد و وقتی از آن روزها و شرایطش حرف می زند پی می برم بی دلیل نیست که «محمد فیلی» به چهره شناخته شده ای تبدیل شده چرا که برای رسیدن به هدفش خود را به آب و آتش زده است. در کارنامه او رنگین کمانی از نقش های متفاوت دیده می شود؛ از معلم و افسر عراقی گرفته تا شمر. فیلی خوش صحبت است و در این گفت و گو از بازی در تئاتر، مربی گری ژیمناستیک و آثار هنری اش و هم چنین از انصراف بازی در سریال در حال پخش «آرام می گیریم» برای ما گفت.
با سریال «آرام می گیریم» میهمان خانه ها هستید. از شرایط کار در این سریال برای ما بگویید.
واقعیتش این است که من دیگر همکاری ام را با این پروژه ادامه ندادم! البته مدتی بازی کردم اما تهیه کننده با توجه به قرارمان به تعهد خود عمل نکرد. نمی دانم چه فردی را جایگزینم کردند.
مایل هستید فلاش بکی به گذشته بزنیم؛ به بعد از انقلاب و فضای کاری که فعالیت میکردید؟
در آن سال که با فرهنگ و هنر وقت همکاری می کردم به استخدام آن اداره در آمدم. هنگام جنگ از سوی تلویزیون شیراز از فرهنگ و هنر تقاضا شد که عده ای از بازیگران را مامور به خدمت برای تلویزیون کنند تا کارهای نمایشی را در ارتباط با جنگ اجرا کنند. بنابراین من و عده ای پیشنهاد کار در تلویزیون را پذیرفتیم و مامور به خدمت شدیم. شهریور سال 1359 کارمان را شروع کردیم و قرار بود 3 ماه همکاری داشته باشیم اما جنگ تمام نشد و 3 ماه دیگر تقاضای ادامه همکاری مان را داشتند و ما هم چون مامور به خدمت بودیم پذیرفتیم. بعد ازآن همچنان یکی، دو سال دیگر با تلویزیون همکاری کردیم تا این که صدای فرهنگ و هنر در آمد و گفتند حقوق مان را دارند پرداخت می کنند اما تلویزیون از ما کار می کشد و از آن ها خواستند تا اگر به ما نیاز دارند به تلویزیون منتقل مان کنند. بنابراین من به تلویزیون منتقل شدم.
در سال های جوانی که حرفه بازیگری را مجدانه پی گیری می کردید؛ به شهرت هم نیم نگاهی داشتید؟
اصلاً نمی دانستم شهرت چیست چون عاشق کارم بودم به خصوص تولید یک اثر حتی اگر خیلی کوچک باشد. آن قدر درگیر کار شده بودم که 3 دوره به همکارانم زمین داده بودند و من اصلا در فکر نبودم که پی گیری کنم به همین دلیل همه صاحب خانه شدند و من نشدم. اگر به آرشیو صدا و سیمای مرکز شیراز مراجعه کنید می بینید که من همه کار انجام داده ام از کارگردانی، بازیگری و اجرا گرفته تا طراحی دکور، عروسک سازی و عروسک گردانی و صدا برداری. یعنی هر کاری که در رابطه با هنر بود انجام داده ام. چون شیفته کارم بودم به هیچ جا نرسیدم.
بازنشسته شده اید؟
ماجرای طولانی دارد. من حکم بازیگری داشتم. از صدا و سیما برای ارزیابی تهیه کننده های صدا و سیمای مرکز شیراز آمده بودند و من هم خیلی کار تهیه کرده بودم و یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد به آن ها بگویم شاید شرایط کاری ام خوب شود و طمع در جانم افتاد. آن فرد بعد از ارزیابی گفت که به حد استاندارد نرسیده ام. به او گفتم که حکم بازیگری دارم و خارج از کار سازمان در حرفه تهیه کنندگی فعالیت می کنم اما او متوجه نشد و برایم کم کاری زد و گفت باید به اداره فرهنگ و هنر بر گردم و یا خود را بازخرید کنم. مدیر مرکز مخالفت کرد و گفت خودشان درست می کنند و به من نیاز دارند اما تلاش های آن ها بی فایده بود .یک مدیر می رفت و مدیر دیگر می آمد و تا سابقه من را می دید می گفت به من نیاز دارد و من سال ها بلاتکلیف در صدا و سیمای مرکز شیراز کار کردم. سال 1377آقایی از سازمان آمد و گفت ارتباط شما با سازمان قطع شده است چرا با این مرکز کار می کنید! بعد از این همه سابقه همکاری گفتند دیگر حقوق ندارم و بیرونم کردند. همان موقع روزنامه ها با تیتر بزرگ نوشتند: محمد فیلی اجازه ورود به صدا و سیمای مرکز شیراز را ندارد و تنور مطبوعات چند روزی داغ بود. بنابراین به تهران رفتم تا از صفر شروع کنم. روزنامه ای نوشت: محمد فیلی با شیراز وداع کرد.
آیا در تهران کسی شما را می شناخت که پیشنهاد بازی دهد؟
بعد از مهاجرتم به تهران به یاد دوستی افتادم که رابطه خیلی خوبی داشتیم و با او تماس گرفتم و گفتم دستم خالی است و به تهران آمده ام؛ او 100 هزار تومان به من داد تا مشکلاتم را حل کنم. آن موقع با این پول خیلی کارها کردم و یک سری وسایل منزل گرفتم اما به سختی زندگی خود را گذراندم تا این که برای بازی در سریال «غریق عشق» حسین مختاری دعوت شدم و دو ماه سر کار رفتم و ماهی 600هزار تومان قرار داد بستم و زندگی ام متحول شد.
ماجرای نقش نسیم و بسیم بیک سریال «روزی روزگاری» به کجا رسید؟
«امرا... احمدجو» روزی با من تماس گرفت و گفت 10 ماهی برای بازی در سریالش بروم. بعد از پایان بازی ام در سریال «غریق عشق» به میمه اصفهان رفتم و حدود 2 سال بازی ام طول کشید.بازی در این سریال برایم خیلی خوب بود چون با دستمزدم توانستم آپارتمانی در نواب بخرم.
وقتی به کارنامه کاریتان توجه میکنیم می بینیم که هر کدام خصوصیات خاصی دارند که نمیتوان گفت به ورطه تکرار افتادهاید. چگونه برای هر یک از نقشها تفاوت ایجاد میکنید؟
کار یک بازیگر این است که دست از تنبلی بردارد و اگر نقشی را بازی کرده آن را تکرار نکند. خیلی کارهای تکراری به من پیشنهاد داده شد که در صورت پذیرفتن تغییر دادم. قبل از ورودم به تهران هر شغلی را تجربه کردم تا اگر زمانی نقشی به من مشابه آن شغل خورد بتوانم ایفا کنم.
آیا ورزش ژیمناستیک را پی گیری کردید؟
این ورزش عمر کوتاهی دارد و ورزشکار در سن 22 ،23 سالگی بازنشسته می شود. بنابراین دوره مربی گری را در تهران گذراندم و مربی درجه یک فدراسیون ژیمناستیک شدم. سپس در بخش داوری فعالیتم را از سال 1353 با بازی های آسیایی ادامه دادم تا سال 1376 که داوری بین المللی مسابقات را در دهه فجر برعهده داشتم. اکنون با وجود این که 65 سال سن دارم اما اگر نگاهی به آیینه نیندازم، خیلی جوان و پر انرژی و با حوصله هستم (می خندد).
اگر بازیگر نمیشدید به سراغ چه شغلی میرفتید؟
به نقشه کشی خیلی علاقه داشتم و اگر بازیگر نمی شدم دوست داشتم رشته ساختمان را ادامه دهم چون در دبیرستان هم در همین رشته تحصیل کردم اما مسیر زندگی ام تغییر کرد. بعد از سربازی مشغول بازی در تئاتر شدم. قبل از انقلاب 7 سال از زمانم را صرف کار در تئاتر خانه فرهنگ شماره 3 شیراز و ژیمناستیک کردم. من و محمود پاک نیت در گروه تئاتری با نام «تلاش» همکاری می کردیم. من در تمام این 7 سال با محمود بودم.
بزرگ ترین دغدغه و کار نا تمام تان در زندگی چیست؟
دوست دارم خاطراتم را بنویسم تا بعضی ها بدانند که چه سختی هایی را سپری کردم. امیدوارم روزی همه مردم از گرفتاری رهایی پیدا کنند و زندگی خوب، سالم و مرفهی داشته باشند.