ورق ورق خاطره ازتفریحگاه های قدیمی بجنورد
خیابان هایی خلوت، کوچه باغ های آرام و بی صدا، صدای چهچهه پرندگان حتی در روزهای زمستانی هم لذت بخش بود و عجیب حس آرامش را به رهگذرانش هدیه می داد.
آن موقع ها درشکه های قدیمی رهگذران یا مسافرانی را که می خواستند دمی در دامان طبیعت بیاسایند جا به جا می کردند. صدای سم اسب ها که به زمین کوبیده می شد، در فضای خیابان های خلوت شنیده می شد. آن موقع از پارک ها و تفرج گاه های مختلف خبری نبود. مردم آخر هفته بیرون از شهر می رفتند و زیر سایه درختان آرام می گرفتند. برخی دیگر به منطقه ای بالاتر از استادیوم فعلی شهر بجنورد می رفتند و در کنار گندمزارهای آن جا از طبیعت زیبا بهره می بردند.البته آن زمان پارک های باباامان و بش قارداش هم وجود داشت اما شکل و شمایل امروزی را نداشت و آن هایی که درشکه یا وسیله نقلیه داشتند می توانستند به آن جا بروند. شهروندی که به مطالعه تاریخ بجنورد علاقه مند است، تفرجگاه طبیعی و تاریخی بش قارداش را یکی از مناطق تفریحی مردم از زمان خیلی دور می داند و می گوید: چشمه بش قارداش از 5 چشمه تشکیل شده بود و در دامنه کوه آلاداغ از زیرتپه ای با دیوارههای صاف و با ارتفاع 30 متر می جوشید که این چشمهها در استخری به هم پیوسته، رود چهارمغان را تشکیل میدادند که از جنوب به سمت بجنورد می رفت و پس ازعبور از آبادیهای مسیر به رودخانه سومبار میریخت. «آذری» نام بش قارداش را بر اساس داستانی تاریخی که بین مردم شهر زبان به زبان می چرخیده است، می داند.
تفرجگاه های طبیعی
«سلیمان بهروز» شهروند دیگری است که او هم «باباامان» و «بش قارداش » را از قدیمی ترین تفرج گاه های مردم بجنورد می داند. وی تعداد زیادی تفرجگاه را در اطراف بجنورد قدیم می شناسد و درباره آن ها می گوید: در زمان قدیم تفرجگاه هایی برای استراحت مردم وجود داشت و آن ها با هر وسیله ای خود را به آن مکان ها می رساندند و تفریح می کردند، رفتن به تفریحگاه ها زمستان و تابستان نمی شناخت و مردم از هر فرصتی برای رفتن به گردش و تفریح استفاده می کردند. وی با اشاره به این که در زمان قدیم مکان هایی وقف شده یا از طرف حکومت ها اختصاص یافته بود که به عنوان تفرج گاه شناخته می شد که در این مناطق بیشتر موسیقی های محلی مانند «عاشق» یا همان قوشمه نواخته می شد. وی بیان می کند: در تفرجگاه های مختلف اتاقک های کوچکی برای گرم کردن یا درست کردن غذا تدارک دیده شده بود. وی برخی مناطق تفریحی بجنورد را سمت روستای لنگر، دربند و حصار ذکر می کند. البته وی باغ های اطراف بجنورد را بیشترین محل هایی عنوان می کند که مردم برای تفریح به آن جا می رفتند. وی یکی از این باغ ها را اطراف بیمارستان امام علی (ع) کنونی می داند و می گوید: سمت دانشگاه آزاد فعلی باغ بسیار بزرگی بود که از وسط آن جوی آب بزرگی جاری بود و به باغ های خیابان حر می ریخت. این شهروند که جمعیت 40 تا 50 سال پیش بجنورد را حدود 12 هزار نفر عنوان می کند، ادامه می دهد: در جنوب بجنورد، منطقه ای در جاده اسفراین وجود داشت که به آن « مزار» می گفتند و در بین بومی ها به نام « مرز» مشهور بود که تپه بلندی بود و وسط آن معصوم زاده ای وجود داشت و مردم برای گرفتن حاجت های خود نخ های رنگی به شاخ و برگ درختان این محل می بستند. وی روستاهای «حمزانلو» و «پاقلعه» را از دیگر مکان های تفریحی مردم بجنورد عنوان می کند که به گفته وی مردم به باغ های این دو روستا در تابستان و زمستان به طور گروهی می رفتند، کنار هم سفره پهن می کردند، از غذای همدیگر می خوردند، از زمان های قدیم تر از خودشان صحبت می کردند، بچه ها در باغ ها آزادانه بازی و همه اوقات خوشی را با هم سپری می کردند، باغبان ها نیز اطراف باغشان را با حصار، محصور نمی کردند و اجازه می دادند تا مردم از فضای باغ لذت ببرند و فقط تذکر می دادند که مراقب بچه ها باشند تا شاخ و برگ درختان را نشکنند. «سلیمان بهروز» امام زاده لنگر را یکی از پرطرفدارترین مکان ها برای تفریح مردم در آن زمان عنوان می کند که اطراف آن هم حدود 40 تا 50 رواق داشته که اکنون هم دارد و مردم در آن رواق ها می نشستند، هم زیارت می کردند و هم این که غذای خود را در آن مکان می پختند و همه با هم از مناظر طبیعی منطقه لذت می بردند. وی «کوشک علی آباد» را نیز از یاد نمی برد و بیان می کند: یک باغ بزرگ 10 هکتاری در علی آباد بود که کوشکی در آن درست کرده بودند و در محوطه آن حوضی وجود داشت که مردم می نشستند و از سایه سار درختان آن استفاده می کردند. «ایش درخت» منطقه دیگری در سمت موزه آینه خانه تفرج گاه دیگری بود که وی به آن اشاره می کند. محدوده پشت بیمارستان امام رضا (ع)، تا چهارراه همت و آینه خانه بجنورد باغ بسیار بزرگی متعلق به شهردار وقت بود که همه جای آن چمن کاری و به زبان محلی «اولنگ اولنگ » شده بود و همه به آن جا می رفتند و حتی در آن جا حدود 40 تا 50 سال پیش باغ وحش نیز وجود داشت. وی ادامه می دهد: جنوب منطقه 3 درخت بزرگ توت وجود داشت که به «ایش درخت» معروف بود و مردم بیشتر وقت خود به ویژه سیزده بدر را در آن جا سپری می کردند، قالیچه ای پهن می کردند، سماور آتشی می گذاشتند و دمی در کنار هم چای می خوردند. وی می افزاید: بالاتر از این منطقه در نزدیکی کلاته باقرخان هم «ایش درخت» دیگری بود که مردم به آن جا نیز می رفتند. وی روستاهای بجنورد مانند اسپیدان، پیغو، چناران، حمید (حمد) را نیز در سمت شرق بجنورد به عنوان مناطق دیگر گردشگری و تفریحی می داند و می گوید: در روستای پیغو و روی تپه ای آرامگاهی وجود دارد که مردم هم برای زیارت و هم برای استفاده از فضای فرح بخش به آن جا می رفتند و در نزدیکی آن جا آبشار معروف حمید نیز وجود داشت که بیشتر تابستان ها از آن بهره می بردند. هر چند روستاهای دیگری مانند «آبچور» هم وجود داشت اما آن هایی که می خواستند به جاهای دورتر بروند این مکان ها را انتخاب می کردند. به گفته وی آن زمان وسایل نقلیه چندانی وجود نداشت و اگر مردم وسیله نقلیه داشتند بیشتر به مناطق دورتر می رفتند و آن هایی که با اسب، الاغ و قاطر می رفتند بیشتر سعی می کردند مناطق نزدیک تر را انتخاب کنند. البته در زمستان ها نیز خورجین ها را پر از هیزم و وسایل گرمایشی می کردند تا مجبور نباشند برای گرم کردن خود یا تهیه غذا و چای شاخه های درختان را بشکنند یا بوته ها را بسوزانند. وی ارتفاعات بیار و آبشار آنجا را منطقه ای دلنشین برای تفریح عنوان می کند و البته به امام زاده دلاور در سمت آشخانه هم اشاره ای می کند. وی بهره بردن از مکان های تفریحی و تفرج گاه ها را در زمان های قدیم با حضور همه اعضای فامیل و دوستان لذت بخش تر از الان می داند و می گوید: در آن زمان با این که درآمدها کم بود بیشتر خانه ها به یک اتاق و یکی،دو پستو ختم می شد، اما دل ها شاد بود و از چشم و هم چشمی خبری نبود مردم معتقد بودند که بیشتر اوقات خود را با هم سپری کنند و از این رو سرما و گرمای هوا تاثیری بر تفریح کردن آن ها نداشت و آن ها از هر فرصتی برای تفریح کردن استفاده می کردند و روزشماری می کردند تا روز جمعه فرا برسد و به تفریح بروند.
قناتی قدیمی
شهروندی دیگر هم قنات «صدرآباد» را یکی دیگر از تفریحگاه ها می داند و می گیود: برخی از مردم به ویژه آن هایی که درسمت خیابان طالقانی کنونی زندگی می کردند به دلیل نزدیکی این مکان به محل زندگی شان، به قنات صدرآباد می رفتند. بیشتر خانم ها نیز در آن مکان به دلیل آن که آب زیادی داشت برای شستشو لباس ها، ملحفه ها و حتی فرش هایشان به آن مکان می رفتند. «وحدت» وجود باغ های زیبا، درختان تنومند سپیدار و چندین دهانه قنات را که از آن آب بیرون می آمد از زیبایی های بیشمار این منطقه عنوان می کند. او هم مانند هم سن و سال هایش با سخن گفتن از این مکان های تفریحی قدیمی غرق در آن روزها می شود و حسرت زمانی را می خورد که تفریح های مردم ساده و بی ریا بود.