افشره
عشق، درس از خود گذشتگی و انسانیت می آموزند ، هر جا باشند حتی در دشوارترین شرایط نور می دهند و روزنه امید هستند، برخی از آن ها دست یاری گری دارند و نمی توانند شاهد رنج دانش آموزانشان باشند و همین هم دلیلی شده برای این که در کنار شغل شریف معلمی، خیّر هم باشند.
کلاس درس، مدرسه و حتی کتاب ها به مرور زمان دستخوش تغییرات شده اند، تخته های سیاه و گچ های رنگی و صدای قیژ قیژ نیمکت های چوبی و مشق هایی که در دفترهای کاهی نوشته می شد همه رنگ عوض کرده اند و جای خود را به تخته های هوشمند و نیمکت های فلزی رنگی و دفتر های فنری با جلدهای گلاسه و زیبا داده اند، همه چیز در گذر از تونل زمان متحول شده است. در این گذر پر تغییر که هیچ چیز ثابت نمانده است تنها یک نفر از گذشته های دور همان بوده و امروز نیز با اندکی تغییر همان است و رسالتش هم بی تغییر ماهیت خود را حفظ کرده است، می گویند رسول است رسول راستی، درستی و سفیر صداقت و سرفرازی است، آب حیات در دست دارد برای تشنگان معرفت و دانش و حرفه اش همان شغل انبیاست. تمام خاطرات مدرسه را که مرور کنیم جایی وجود ندارد که بدون حضور پر رنگ او باشد، انسانی مهربان که بسیار از خود گذشته است و بارها دیده شده که برای علم آموزی مسیر های ناهموار و صعب العبور را طی کرده است، از دستمزد خود گذشته و برای دانش آموزان هزینه کرده است.در این روزگار که گاهی همسایه از همسایه خبر ندارد و برخی ها از کنار نیازمندان به راحتی می گذرند هستند معلمانی که دیگرگونه به حمایت از دانش آموزانشان می پردازند.«انتظاری» یکی از معلمان و مدیران یکی از مدارس حاشیه شهر استان است، که به گفته خودش 7 سال مدیریت مدارس محروم استان را بر دوش داشته است مسائلی را با چشم دیده است که قابل گفتن نیست، تمام خاطراتش، تمام یاد آوری های تلخ و شیرینش از دانش آموزان محروم مدرسه اش بی درنگ اشک را به چشم ها می دواند و اشک مجالت نمی دهد.
او از رابطه کار خیر و معلمی می گوید، رابطه ای ناگسستنی که ارتباطی قوی بین این دو موضوع ایجاد کرده است، وی می افزاید: معلمی یک خیریه است و از کار خیر جدا نیست، اکثر معلم هایی که در مناطق ویژه و محروم خدمت می کنند، محرومیت را لمس می کنند و چون ارتباط مستقیمی با دانش آموزان محروم دارند بدون استثنا به آن ها کمک می کنند.وی با بیان این که سال گذشته 156 دانش آموز داشتم که 130 نفر از آن ها به شکل ویژه زندگی می کردند، اظهارمی دارد: معلمان و مدیریت مدرسه تمام دانش آموزان را زیر چتر حمایت خیرخواهانه خود قرار دادند و مدارس اطراف را هم حمایت می کردند.وی از تحت پوشش قرار دادن تمام دانش آموزان این مدرسه محروم سخن می گوید و ادامه می دهد: سال گذشته با حمایت معلمان حلقه ارتباط با خیران برقرار شد و خیری از استان اصفهان بیمه درمان تمام 156 دانش آموز را انجام داد و تمام هزینه های درمان و داروی آن ها از این محل پرداخت شد. خاطراتش دلت را به درد می آورد. خاطره اش از دوران خدمتش را این چنین بازگو می کند: یک روز در حال قدم زدن در حیاط مدرسه بودم با صحنه ای مواجه شدم که بسیار تکان دهنده بود، یکی از دانش آموزان تکه ای نان خشک بر دست داشت و با مداد قرمز آن را قرمز می کرد.
وی ادامه می دهد: وقتی علت این کار را جویا شدم، دانش آموز از گرسنه بودنش سخن گفت و از این که با دیدن نان و رب دست دیگر دانش آموزان هوس خوردن نان و رب کرده است و از آن جایی که در خانه آن ها نه نان پیدا می شود و نه رب، در حال رنگ کردن یک تکه نان خشک است.
این صحنه چنان لرز به تنش انداخته که فکر چاره کرده است و در نهایت با حمایت دیگر معلمان و خیران این مدرسه توانسته هر هفته یک بار غذای گرم به همه دانش آموزان مدرسه بدهد.
خاطرات شیرین خدمتش در سال های گذشته هم در همین مدرسه حاشیه شهر شکل گرفته است، ماجرای دانش آموز محرومی که نفر اول مسابقات دو و میدانی شد.شیرین ترین خاطره اش را این گونه بازگو می کند، دانش آموزی داشتم که کلاس پنجم ابتدایی بود، پس از مدتی دیگر به مدرسه نیامد و خبری هم از او نبود، این دانش آموز به دلیل این که مادرش در زندان بود به تنهایی با برادرش زندگی می کرد.وی ادامه می دهد: پس از جستجوی بسیار دریافتم که او برای تأمین مخارج زندگی اش در یکی از خیابان های شهر دستفروشی می کند و به دلیل خجالت، حتی محل زندگی خودش را هم عوض کرده و به یکی از روستاهای حاشیه شهر نقل مکان کرده است.«انتظاری» می افزاید: یک روز پس از یافتن مکان زندگی اش سر زده با آنجا رفتم، در شرایط وخیم و اسفناکی زندگی می کرد در حد توانم مواد غذایی و پوشاک برایش تأمین کردم و بالاخره او را به مدرسه بازگرداندم، اما او همچنان در شهر دستفروشی می کرد و شب ها با شتاب تمام مسیر شهر تا روستا را می دوید.
وی ادامه می دهد: با معلم ورزش مدرسه صحبت و استعداد و توانایی ورزشی این دانش آموز را بازگو کردم در نهایت در مسابقات دو و میدانی شرکت و نفر اول این مسابقات شد.
کم نیستند معلمانی که مشق عشق می نویسند، شاید حتی باور برای برخی ها سخت باشد که در همین نزدیکی ها چند خیابان آن سوتر از خیابان های اصلی شهر مدارسی وجود دارند که دانش آموزان آن ها گرسنه سر بر بالین می گذارند و شاید از شدت گرسنگی خواب به چشمانشان نمی آید و این معلمان و مدیران این مدارس هستند که با جسم و جان خود می بینند و حس می کنند و خدا را صد هزار مرتبه شکر که درک می کنند و دستی برای کمک دراز می کنند.
یکی دیگر از مدارس شهر که خیلی دور نیست و موقعیت مکانیش شگفت زده ات می کند اگر بشنوی که کجای این شهر قرار دارد و از درد نداری به خود می پیچد از جمله مدرسه هایی است که معلمانش تنها الفبا یاد نمی دهند از تصمیمات کبری و خانواده های خوشبخت کتاب ها سخن نمی گویند، آن ها هم همت کرده اند و با پیدا کردن خیران کمی زندگی را برای دانش آموزان آسان تر کرده اند.
18 معلم مهربان که همت کرده اند و برای درمان درد دانش آموزان خود از هیچ کمکی دریغ نمی کنند.«یاسمینی مقدم» مدیر این مدرسه با بیان این که 12 سال مدیر مدارس استان بوده ام، می گوید: ارتباطی بین معلم و دانش آموز وجود دارد که تا معلم نباشی آن را درک نمی کنی باید در این جایگاه قرار بگیری تا روحت با دانش آموزت یکی شود و پیوندی ناگسستنی ایجاد شود.
وی با بیان این که معلمان پدران و مادران دوم دانش آموزان هستند، ادامه می دهد: معلمان این مدرسه با خیرانی که می شناسند ارتباط برقرار می کنند و به شکل نقدی و غیر نقدی به دانش آموزان مدرسه کمک می کنند.وی با بیان این که این مدرسه 300 دانش آموز دارد، اظهارمی دارد: نمی شود که معلم بود و درد دانش آموزان را حس نکرد. وقتی معلم بداند که دانش آموز رنج دارد نمی تواند از آن بگذرد.
وی می افزاید: بیشتر دانش آموزان حاشیه شهر بی سرپرست و بد سرپرست هستند، معلمان این مدرسه آن ها را شناسایی و با آن ها ارتباط بر قرار می کنند تا حمایت های لازم انجام شود.
وی تمام دوران فعالیت در مدارس حاشیه شهر را پر از خاطرات تلخ و شیرین عنوان می کند.
از مدارس حاشیه شهر و معلمان و مدیران این مدارس که بگذریم باید از «مقداد باقرزاده» معلم با معرفت شیروانی استان یاد کنیم که در یکی از مدارس دور افتاده استان روستای «آیرقایه» مشغول به خدمت بود. او روزهای شنبه سه و نیم صبح از شیروان حرکت می کرد تا به کلاس درس برسد.
داستان او و دانش آموزانش را بسیاری می دانند؛ معلمی دلسوز که به دلیل علاقه دانش آموزان مدرسه نامه ای برای «مهراوه شریفی نیا» بازیگر سریال کیمیا نوشت و با ادامه ماجرا دانش آموزان مدرسه «حکمت» معروف شدند. معلمی که روزی دانش آموزان کلاسش را با شجاعت از سیل عبور داد و برای آن ها در حد توانش تلاش کرد.
کم نیستند این حماسه آفرینان صحنه آموزش و پرورش که نه تنها علم، بلکه به انسان ها آدمیت و عشق می آموزند. روز معلم مبارکشان باد.