افشره
درختان زیبای چنار، درختان کهنسال با پیشینه ای تاریخی و باغ های زیبای میوه که در یک سوی جاده جا خوش کرده اند و از طرفی مشکلات این مکان که تنها نام شهر را یدک می کشد چناران شهر را در بر گرفته است و پارادوکسی ایجاد کرده است که نه دیده می شود و نه شنیده می شود زیر سایه درختان ۹۰ ساله این شهر حجمی از مشکلات جاری است که باید به آن ها توجه شود.
درخت های سر به فلک کشیده که همچون ابر، شادی می بارد و سایه می افکند، دنیای دیگری را برایم مجسم می کند. ساده و خلاصه بگویم، بهشتی مفرح با اما و اگرهای فراوان و شنیدنی و شاید هم ناشنیدنی به خصوص برای برخی ها!
مناظر طبیعی بکر و چشمه های فراوان، گویای طبیعت زیبا و خوش آب و هوای این شهر است که در دهستان باباامان و در منطقه ای کوهستانی واقع شده است و به زیبایی های خدادادی اش می نازد.
درختان زیبای چنار و باغ های زیبای میوه در همان ابتدای ورود به شهر، خیرمقدم می گویند؛ همان چنارهایی که کهنسالی و تعددشان موجب شده است تا این شهر «چناران» نام گیرد. اینجا، چناران است؛ شهری 4 ساله در 17 کیلومتری شهر بجنورد که از یک سوی آن باغ های میوه ای مانند گردو، گیلاس، هلو، سیب و از سوی دیگرش، تپه های سبز و آغشته به لاله های سرخ خودنمایی می کنند و تو را به سوی این شهر زیبا که گویا قطعه ای از بهشت است، هدایت می کنند.
درخت کهنسال چنار این شهر، در کنار راه اصلی عبور مردم و مجاور سرچشمه شهر قرار دارد که آب این چشمه به صورت نهری کوچک از کنار آن عبور می کند. در کنار این چشمه حمام متروکه ای وجود دارد که به گفته اهالی، قدمت آن به بیش از ۹۰ سال می رسد اما روز به روز زیر خروارها خاک مدفون می شود.
به گفته اهالی، این شهر تازه تأسیس که تا 4 سال قبل روستا بوده است، از قدیم به عنوان سربلوک روستاهای همجوار تلقی می شده و روستاهای اطراف مایحتاج خود را از این روستا تأمین می کردند.
واقع شدن مرکز درمانی، خانه بهداشت، مدرسه، داروخانه و برخی مراکز خدماتی این شهر در دامان طبیعت، سرزندگی خاصی به این اماکن داده و تصویری دور از ذهن را به وجود آورده است.
تا چشم کار می کند، ورودی روستا سرسبز است و پر از درخت و چشمه؛ کمی بعد از منطقه گردشگری، جاده سربالایی تندی به خود می گیرد و تو را به سمت منطقه مسکونی هدایت می کند.
بافت روستایی شهر چناران، سنگفرش های برخی کوچه ها، خاکی بودن بعضی دیگر و نیز آسفالت بودن قسمت هایی از آن، سبک خاصی از بنا و معماری را در آن به وجود آورده است؛ سبکی که شاید ناخواسته شکل گرفته باشد اما این شهر هدف گردشگری را تماشایی کرده است.
اینجا مردمانی دارد سرحال، با انرژی، قانع و شکرگزار و این را از صحبتی کوتاه با چند تن از آن ها به راحتی می توان دریافت. مردمانی که رعایت حقوق همسایه برای شان مهم و مهمان نوازی شان ستودنی است. مردمانی که اگرچه بسیاری از آن ها تحصیلات آکادمیک دارند، اما کشاورزی، دامداری و زنبورداری را پیشه خود کرده اند تا به دور از هیاهوی شهر، در دامان این شهر کوهستانی، زندگی مسالمت آمیزی را بگذرانند؛ مردمانی که تخریب باغ های شان توسط برخی شهرنشینان که آخر هفته ها برای بهره بردن از طبیعت بکر این منطقه به آنجا سفر می کنند، آزارشان می دهد.
نگاهی دیگر
در نگاه نخست، همه چیز اینجا عالی است، زیبا، دوست داشتنی و حیات بخش. اما این جا با همه زیبایی ها، دلفریبی ها و چشم نوازی هایش، دردهایی نیز دارد؛ دردهایی که اگر شما هم آن ها را بدانید، درمانی برای اهالی شهر زیبای چناران نخواهد بود؛ دردها را باید کسانی بشناسند و ببینند و بشنوند که تاکنون با وجود پیگیری های فراوان اهالی، خود را به نشنیدن و ندیدن زده اند.
چناران شهر است یا روستا؟ واقعیت این است که روی نقشه کشورمان 2 مرتبه نام چناران نقش بسته است. اولی شهری قدیمی در خراسان رضوی است و دومی منطقه ای کوچک در خراسان شمالی که به تازگی جامه شهر بر تن کرده است. البته فقط جامه اش را بر تن کرده چون درونش هنوز شکل و شمایل شهر را به خود نگرفته و نه امکاناتش به شهر نزدیک است و نه روابط و قواعد و مناسباتش.
وقتی مسیر سر سبز و پر دار و درخت جاده بجنورد را به سمت چناران طی می کنیم، تصورمان از این مکان هدف گردشگری، شهری است با همه گونه امکانات. پیچ و خم های جاده ای را که به گفته راننده سالانه چند حادثه دیده در تصادفات رانندگی برجا می گذارد، طی می کنیم؛ جاده ای باریک و پر پیچ و خم که به گفته راننده شب ها فاقد روشنایی است.
بعد از عبور از چند روستا و گذر از دشت شقایق به تابلوی ورودی شهر چناران می رسیم. به راستی چناران در دامنه دشتی سر سبز، زیبا و توریستی واقع شده است و دل هر رهگذری را می برد که لحظاتی اتراق کند و از صدای شرشر آب رودخانه لذت ببرد و به دور از دود و دم و ترافیک شهری و در آغوش این طبیعت لذت ببرد.
کمی توقف و تماشای زیبایی های اطراف که سیری ناپذیر است و عبور و مرور اهالی، تو را با دردهای این شهر تازه و روستای کهنه آشنا می کند و به زودی پی خواهی برد که مردم این شهر با وجود برخوردار بودن از امکاناتی مانند مرکز درمانی، خانه بهداشت، داروخانه و حمل و نقل عمومی با کمبودها و نداشته های بسیاری دست و پنجه نرم می کنند و صورت شان را با سیلی سرخ نگه داشته اند و این ضرب المثل را به خاطر می آوری که می گوید: «بیرونمان مردم را کشته، درون مان خودمان را»!
اگرچه منازل این شهر حدود هزار خانواری، از نعمت آب لوله کشی برخوردار هستند، اما زنان روستا برای شستن ظرف و لباس در کنار چشمه های آن جمع می شوند زیرا فشار آب کم است؛ البته 16 خانوار ساکن شهرک جدید که توسعه روستا به سوی آن هدایت شده است، هنوز از نعمت آب، برق و تلفن محروم و مجبور هستند که از آب چشمه برای شستن ظروف و لباس های خود استفاده کنند.
دختران مقطع متوسطه دوم این روستا از داشتن مدرسه محروم هستند و مجبورند برای ادامه تحصیل، فاصله 40 کیلومتری تا روستای نوده و یا فاصله 17 کیلومتری تا بجنورد را طی کنند. دختران مقطع متوسطه اول نیز در مدرسه ای مشترک با دختران ابتدایی تحصیل می کنند.
تنها مدرسه دخترانه این شهر، دقیقا در ورودی آن و میان درختان سربه فلک کشیده بنا شده است و تا کنار جاده اصلی روستا که محل تردد خودروهای موتوری سبک و سنگین و حتی چهارپایان است، تنها نیم متر فاصله دارد و خطر آمد و شد و برخورد دانش آموزان با خودروها، هر روز محصلان دختر این شهر را تهدید می کند.
تجمع پسران جوان زیر سایه درختان، کنار ایستگاه تاکسی و دیگر نقاط شهر، بیکاری آن ها را فریاد می زند؛ معضلی که این روزها و سال ها دست به گریبان بسیاری از جوانان تحصیل کرده دیار ماست.
ظاهر خوب و باطن تیره
اگرچه زندگی اهالی حدود هزار خانواری شهر تازه تأسیس چناران که سال 92 به شهر ارتقا یافته، ظاهر خوشی دارد و خداوند زیبایی ها و نعمت های فراوانش را ارزانی مردمان این منطقه داشته است، اما برخی بی توجهی ها و کم لطفی های برخی متولیان و آنانی که توان انجام کاری را دارند، ولی مقابل خواسته ها و نیازهای مردم زحمتکش چناران سکوت اختیار کرده اند، اهالی خونگرم این شهر را دل آزرده کرده است.