افشره
بهار که می شود بوی بهشت می دهد، زمین و هوا پر می شود از حس رستن و زنده شدن، تمام طبیعت انسان را به خود می خواند اینجا آخر داغ است ؛ منطقه ای در ۲۰ کیلومتری شمال غربی بجنورد که منبع غنی از گیاهان دارویی است که در این فصل فضای عطرآگین گیاهان انسان را مسحور خود می کند.
تابلویی از گیاهان دارویی که رایحه بهشت را می توانی استشمام کنی، «آخر داغ» را می گویم. رایحه گل های گوناگون پیچیده است و حیفت می آید قدم روی آن ها بگذاری.
بگذریم که گیاهان دارویی بسیاری از بیماری ها را درمان می کند ولی کسی نیست که مشکل جمع آوری فله ای آن ها را درمان کند. دردی که درمان آن موجب می شود تا هم به صنعت گیاهان دارویی رونق بخشید و هم برخی گیاهان که در معرض انقراضند دوباره تکثیر و زیاد شوند و به اقتصاد منطقه هم کمک شود.
آخر داغ با گیاهان دارویی اش شناخته می شود اما متأسفانه بهره برداری سنتی از گیاهان دارویی موجب شده تا این گونه ها در معرض خطر قرار بگیرند. بر اساس اعلام اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان شمالی از 350 گونه گیاهی شناسایی شده 170 گونه آن را می توان در این ارتفاعات دید.
کنگر، زالزالک، قارچ، پونه، کتیرا، باریجه، آنخ، کاکوتی، سیب جنگلی، بادام وحشی، مرزه کوهی، گل نیلوفر و نسترن، در این منطقه که وسعت قابل توجهی هم دارد دیده می شود. می گویند خراسان شمالی داروخانه طبیعی ایران است و در این بین آخر داغ هم بخشی از این داروخانه گیاهی است.
بهار بهشتی
بهار را در این بهشت باید نفس کشید. باید آرام آرام راه رفت، از کنار گون ها بی اعتنا عبور نکرد و دستی به سر و صورت گل های زرد و بنفش کوهی کشید. باید با ساره گل و درمانه ترکی با محبت رفتار کرد و عطر آویشن و کاکوتی را نفس کشید. در این بهشت بکری که «آخر داغ» نام دارد.
از بجنورد که عبور می کنیم و شهرک گلستان را پشت سر می گذاریم به روستای لنگر می رسیم. روستای لنگر در 10 کیلومتری شمال غربی بجنورد قرار دارد و بنای امام زاده لنگر پیشانی روستاست. این امام زاده در یک کیلومتری شرق روستا ساخته شده است. به گفته اهالی قدمت آن به دوره تیموریان و زمان حکومت سلطان حسین بایغرا در اواخر قرن نهم هجری قمری بر اساس تاریخ روی مزار می رسد. می گویند وجه تسمیه این روستا به جهت این است که مکان استراحت و بیتوته کاروان ها در زمان صفوی بوده است. اگر چه دلم می خواهد ساعتی در این لنگرگاه بمانم اما رسیدن به «آخر داغ» که مقصد نهایی است من را از توقف منصرف می کند. اگر چه این روستا در دل طبیعت واقع شده است اما اطراف آن زباله موج می زند و منظره ای ایجاد شده است که بهار را از خاطر ما می برد و افسوس را جایگزین می کند گویا رد پای بهار را زباله ها پوشانده اند. زلزله 5.7 ریشتری اخیر هم چهره روستا را کاملا دگرگون و آسمان آن را خاکستری کرده است. خانه های تخریب شده در روستا دل را به درد می آورد.
طبیعت بکر
از دامنه که بالاتر می رویم طبیعت بکر، زیبا و پاکیزه ای که از دست مردم در امان مانده است بیشتر رخ نشان می دهد تا این که به آخرین نقطه آخر داغ، آن جایی که دکل های مخابراتی و تلویزیونی قد کشیده اند می رسیم. بجنورد زیر پای ما گسترده شده است و از پشت غباری که آن را پوشانده به سختی دیده می شود. سر راه از چند کارخانه سنگ شکن و شن شویی عبور کردیم و گفته می شود همین شرکت هایی که در این منطقه قرار دارند باعث می شوند که کاسه بجنورد را غبار بگیرد و این غبار از این ارتفاع کاملا دیده می شود.
در دامنه شرقی این کوه زیبا چشمه ای قرار دارد که از دل کوه می جوشد اما بی اعتنایی به آن موجب شده تا این آب گوارا در حوضچه ای جمع شود و زیبایی و طراوت آن در باتلاقی که در پای چشمه دهان باز کرده دفن شود.
به بلندترین قسمت آخر داغ که می رسیم عطر پونه وحشی و باریجه و آویشن کوهی مشام جان را می نوازد و جادو می شویم از این همه زیبایی.
در یک سو، بجنورد زیر پای ما قرار دارد و در آن طرف چشم اندازی از کوه های بابا موسی و پشت سر بخشی از سد شیرین دره دیده می شود. آن قدر نزدیک که گمان می کنی اگر دست خود را دراز کنی می توانی به آب سد برسی و آن قدر دور که به گفته راننده خودرو باید تا رسیدن به محمد آباد و شیرین دره 2 ساعت دیگر طی طریق کنیم. حیف از این همه زیبایی که همه نبینند و از سویی اگر این بهشت از دسترس گردشگران دور نبود این جا هم مانند لنگر با زباله پر می شد. از بجنورد تا بهشت آخرداغ 20 کیلومتر راه است؛ 20 کیلومتر تا آب و هوای خنک و طبیعت زیبا و چشمه ای که عطش دل و جان را آرام می کند.