ین روزها رفت وآمدها، مهمانی ها، افطاری دادن ها و مهربانی ها شدت بیشتری گرفته است و اکثریت یا مهمانند یا مهماندار؛ گویا همه تلاش می کنند از آخرین فرصت رمضان استفاده کنند. آغاز شمارش معکوس رمضان شروع شده است، دیگر فرصت تمام می شود تا سال دیگر معلوم نیست چه کسی زنده خواهد بود و چه کسانی به رحمت حق خواهند پیوست، لذا همه را در تلاش برای کسب رضایت الهی می بینی، اما یک نکته مهم را هم در آخرین فرصت این روزها از دست ندهید و آن را چاشنی پرواز همه اعمال و خوبی های این ماه به سوی قرب الی ا... نمایید و آن چیزی نیست جز خشنودی و رضایت والدین. شاید راه دور بود نتوانستی در این ماه به آنها سری بزنی و افطاری درکنار آنها باشی، غافل از دل تنگ و چشمان منتظر آنها که همیشه به در خانه بود و یا غافل از فرستادن ثواب پخش یک جعبه خرما برای آنهایی که در گور چشم انتظار بودند.
خوشا به حال آنهایی که درکنار پدر و مادر بودند و در خدمت آنها و آفرین بر کسانی که آنها را فراموش نکردند و به زیارتشان رفتند.
عده ای را هم دیدم برنامه ریزی کرده اند عید به مسافرت بروند و دیدار والدین را هنوز هم به تاخیر بیندازند، تاخیری که هیچ گاه شاید جبرانی نداشته باشد. این بی مهری ها و بی توجهی ها به والدین، ستمی است در حق خودمان و نیز محبت به آنها محبت به خودمان است.
آمده است فرزندی پدر پیرش را کول کرد و به کوهستان برد. وقتی به بالای کوه رسید، پسر غاری پیدا کرد و پدر را آن جا گذاشت. هنگامی که می خواست برگردد، با خنده های پدر پیرش مواجه شد. پسر با تعجب به او نگاه کرد و گفت: «به چه می خندی پدر؟!»
پدر نگاهی به پسر جوانش کرد و گفت: «من هم چون تو، روزی پدر پیر و ناتوانم را همین جا رها کردم و رفتم و حالا تو مرا این جا آوردی. روزی هم پسرت تو را به این جا خواهد آورد!»
پسر لحظه ای به حرف های پدرش اندیشید و آن گاه از ترس آن که مبادا روزی پسرش هم با او چنین کند، پدر را برداشت و به خانه برد. حتما این روزهای آخر رمضان را با والدین و خدمت به آنها مزین کنید.
استاد دافعی