تجلیل از «ترانه» فوتبال استان، فرصتی شد تا شاگردانش و نسلی که با او خاطره دارند گرد مربی با تجربه شان جمع شوند و در تجلیل از او بر مستطیل سبز تازه چمن شده توپ بزنند، آن هم با تمام وجود.
این تجلیل تا حدی دلنشین بود که تا ساعت ها هم پیام هایی برای نوشتن حال خوش شاگردان این مرد خاص به دست می رسید؛ مثل پیامی که «قاسم زردکانلو» نوشته بود، پیامی دلنشین که قدردان تجلیل در هنگام زنده بودن، بود و از اهالی هیئت فوتبال استان برای این دورهمی عاشقانه تقدیر کرده بود.
«فضل ا... زرین» که از شاگردان «غلامرضا ترانه» بود، می گوید: بعد از مراسم در راه بازگشت به مشهد در تمام مدت تصاویر این دورهمی و همایش تجلیل از ذهنم می گذشت و ممنونم که گذشته 50 ساله را زنده کردید و این کار گذرا نبود، بلکه برای نسل کنونی این کار با ارزش همیشه ثبت خواهد شد تا جوان ها رفتار بزرگ ترها را به خاطر بسپارند و روزهای طلایی فوتبال را آرزو دارم.
«اسماعیل شجیع» از مربیان استان نیز این اقدام را نیکو می داند تا یک بار دیگر نام و آوازه این مرد بزرگ فوتبال خراسان را در ذهن و قلب جاودانه کنند.
«حسن آهنی»، «اصغر باقرزاده»، «سهراب خطیب»، «مجید ظهوریان»، «جهان برقی»، «اصغر کاکایی»، «علی اصغر نوروزی»، «مسعود جوادیان»، «حسن سروری»، «صادق غیرتی»، «غلام هرگی» و «حمید قاسم زاده»، به زیبایی و با تمام احساس از نهم تیر، روز تجلیل از بزرگ فوتبال خراسان نوشتند و به قول «بهمن جباری»، رئیس سابق هیئت فوتبال استان، این نهم تیرماه هیچ وقت فراموش نخواهد شد و همیشه در خاطره اهالی فوتبال باقی خواهد ماند.
به بهانه بزرگداشت بزرگ مرد فوتبال بجنورد، پدر معنوی فوتبال این شهر؛ «غلامرضا ترانه»، میزبان این پدر دوست داشتنی و مهربان شدیم که گرچه سن و سالی از او گذشته است ولی با ابهت و افتاده پای میز مصاحبه نشست و ساعتی را به همراه «حسین جعفرزاده» رئیس سخت کوش و کاربلد هیئت فوتبال استان میهمان روزنامه «خراسان شمالی» شد تا با بیش از نیم قرن خاطرات فوتبالی اش خاطره بازی کند.
«ترانه» فوتبال استان متولد سال 1308 است. مردی فوتبالی که ماند تا معنای همدلی را به اهالی جوان این رشته نشان دهد، ایستاد تا فوتبال بجنورد را بسازد و حالا با افتخار به حاصل دسترنجش نگاه کند.
شاگردانش هنوز هم مثل پروانه دور او می چرخند و چقدر این عاشقی عجیب به نظر می رسد. انگار سال هاست در دل همان خاطرات خوش مانده و سال هاست با ما غریبه شده است. این احترام و این عاشقی را بعد از افسانه ها و قصه ها و خاطره ها در همین زمین فوتبال میان این نسل کنار غلامرضا ترانه می شود دید.
او عاشق بجنورد است و به گفته خودش با مردم بجنورد انس عجیبی دارد، وقتی از بجنورد می گوید با تمام وجود درباره اش صحبت می کند.
علت تمام تغییرها و رنگ باختن تعصب به ورزش را به وسط آمدن پول می داند. هر دلیل دیگری را به موازات آن قبول می کند ولی اصرار دارد که از وقتی پول به فوتبال و ورزش آمد عشق و علاقه رنگ باخت.
او از شاگردانش با افتخار صحبت می کند؛ از آن هایی که این روزها هر کدام خاطره ای پررنگ از فوتبالند و پر از گذشته ای پربارند.
ترانه می گوید: تمام شاگردانم مهندس و دکتر هستند که این برایم خوشایند است.
او می افزاید: از سال 1316 به مدرسه رفتم و جنگ جهانی دوم بود که کلاس ها تعطیل شد و تا سوم دبیرستان درس خواندم.
او بیان می کند: فوتبال را از سال 1332 شروع کردم، قبل از آن در سبزه میدان والیبال بازی می کردیم که هنگ بجنورد با هنگ تربت حیدریه مسابقه داشتند و ما رفتیم تماشا کردیم و دامادمان «صادق مشکینی» هم در آن بازی حضور داشت که همین باعث شد من عاشق فوتبال شوم و همانجا دنیای من فوتبالی شد.
وی تصریح می کند: تیمی با روسای اداره ها تشکیل دادیم و صبح زود ساعت 5 فوتبال بازی می کردیم.
وی یادآور می شود: 24 سالم بود که تصمیم گرفتم تیم فوتبال داشته باشیم. یواش یواش شروع کردیم از ادارات و بچه ها را جمع کردیم که دیدیم بد نیست، تیم خوبی درست کردیم و مسابقه دادیم، «بهمن شادلو» هم آن موقع باشگاه شاهین را در بجنورد تاسیس کرد. «بهمن» و «فیروز شادلو» دو برادر فوتبالی بودند که برای فوتبال خیلی زحمت کشیدند و فیروز در مقطعی به تیم ملی دعوت شد.
وی اظهار می دارد: تمرینات اولین تیم در میدان هنگ که خاکی بود انجام شد تا این که یک روز دستور دادند آنجا نباید بازی کنیم و چند روز بعد زمین خاکی مان پر از تانک شد.
وی بیان می کند: نا امید نشدیم و گشتیم و زمین فرودگاه را پیدا کردیم، بازی می کردیم که دو سوار آمدند و گفتند آن جا نباید فوتبال بازی کنید چون هواپیما می آید؛ جالب است که سالی یک بار هم هواپیما نمی آمد. خلاصه اجازه ندادند آن جا هم بازی کنیم.
وی تصریح می کند: بعد از آن به «شط قلی خان» رفتیم؛ آن جا رودی بود که توپ داخل آب می رفت و آن موقع توپ های چرمی داخل آب می رفت و وزنش چند برابر می شد. باز هم گشتیم تا به محل استادیوم فعلی رسیدیم.
(اینجای صحبتش که می رسد مکثی می کند و می گوید: می خواستم از آقای استاندار خواهش کنم و بگویم آقای تختی محترم هستند ولی تهرانی هستند. چرا این استادیوم نباید به نام «صدر زمان شادلو» که 8 هکتار زمین این استادیوم را به فوتبال اهدا کرد نباشد؟ چرا به نام خیران ورزشی نباشد، حداقل اگر اسم استادیوم را نمی گذاشتند می نوشتند اهدایی خانم شادلو که یادی از این آدم بزرگ شود. اینجوری خیران می گویند چه فایده که حتی نامی از ما نمی ماند و برای بخشیدن تشویق نمی شوند.
«حسین جعفرزاده» رئیس هیئت فوتبال استان نیز حرف ترانه را تایید می کند و می گوید: اهدا کردن زمین ها با اطلاع رسانی انجام می شود و صد در صد اقبال بیشتری برای انجام این کار خیر خواهدشد.)
ترانه به مصاحبه اش برمی گردد و می گوید: خلاصه در این زمین مشغول بازی بودیم که گفتند یکی از اهالی می خواهد زمین را شخم بزند که زنگ زدم به آژدان و به سرگردی که به فوتبال عجیب علاقه مند بود و اطلاع دادم که آن سرگرد مانع از این اتفاق شد و ما توانستیم در همان زمین فوتبال بازی کنیم.
وی تصریح می کند: آن موقع «شیرزاد رزازان»، «نقی کمالی»، «علی نجات پور»، «بهرام شادلو»، «حسن مظفر»، «سعید اخوان» و... همه برای فوتبال زحمت کشیدند تا استادیوم برقرار بماند.
چند سال بعد هم خانم شادلو، سند استادیوم را که 8 هکتار بود آورد و همانجا به فوتبال اهدا کرد.
ترانه ادامه می دهد: اولین سرایدار آن استادیوم «حسین علیدخت» پدر شهید حسن علیدخت بود که بسیار انسان پاک و درستی بود و هر چه فوتبالی ها از استادیوم دارند به خاطر نگهبانی درست او از این زمین پر خاطره فوتبال است. آن زمان خود استادیوم چمن داشت و مانند قالیچه سبز بود.
وی از آمدن باشگاه های بزرگ مانند شاهین مشهد با «مجید خالق زاده» که بازیکن تیم ملی بود و تیم امیر کبیر با «علی پروین» به این استادیوم می گوید و بیان می کند که باشگاه ها و آدم های بزرگی به بجنورد آمدند و در این استادیوم پیر پا به توپ شدند.
ترانه بیان می کند: دهه های 40 و 50 فوتبال بجنورد، خیلی خوب بود و 8 سال قهرمان استان خراسان بودیم. بچه های ما عجیب تمرین و پیشرفت و واقعاً با دل و جان بازی می کردند.او بیان می کند: آن موقع بعضی از بچه ها خیابان گردی می کردند که به همه آن ها گفتم اگر در خیابان بیکار دیدم تان دیگر حق ندارید برای تمرین بیایید. گفتم روزهای زوج فوتبال دارید و روزهای فرد زمان درس است. از بهترین دبیرهای آموزش و پرورش خواهش کرده بودیم در استادیوم کلاس فوق العاده برگزار کنند و برای من درس و نظم مهم بود و خدا را شکر بازیکنان روی حرف من حرف نمی زدند و همه درس خوان شدند.وی یادآور می شود: اگر مربی اشتباه هم بگوید بازیکنان نباید بحث کنند وحرف مربی باید حرف اول و آخر باشد؛ می شود انتقاد کرد ولی همراه با احترام.
(جعفرزاده در تکمیل صحبت های ترانه می گوید: همین الان در بین پیشکسوتان هر چه آقای ترانه بگوید همان است؛ اگر بگوید توپ گل بوده گل است و اگر بگوید گل نبود بازیکنان حرف نمی زنند و احترامش را نگه می دارند. آن نسل کاملاً مطیع مربی بود.الان به یک ورزشکار نمی توانید بگویید کلاس برای تان گذاشته ایم، الان مربی برمی گردد، برخی بازیکن ها شکلک در می آورند. فرهنگ بدی جا افتاده است و نمی دانم از کجا شکل گرفته است. احترام و عزت مربی فراموش شده است.)
ترانه تصریح می کند: باعث همه این ها پول است.
ترانه به لیگ برتر و قرارداد های نجومی و به تعصب شاگردانش همچون «غیرتی»، «دلاوری»، «قاسم زاده»، «مهرنیا»، «زردکانلو»، «موسی خیابانی»، «اکبر ملاک»، «محمود مهرنیا» و «زرین» اشاره می کند.
جعفرزاده هم البته در باره کمرنگ شدن فوتبال، صحبت کمرنگ شدن آموزش و پرورش در ورزش را به میان می کشد و از برگزار نشدن مسابقات فوتبال آموزشگاهی می گوید و مسابقاتی که در گذشته با حرارت و عشق در مدارس برگزار می شد.
جعفرزاده البته به اعتبار ورزش استان نیز اشاره می کند که سال گذشته سهم اعتباری اداره ورزش و جوانان استان یک میلیارد تومان بود که با این پول نمی شود حتی یک تیم فوتبال در لیگ دسته دوی کشور داشت.او به نبود سرمایه گذار در بجنورد اشاره می کند و ترانه هم حرف او را تایید می کند و امیدوار است صنایع بزرگی مانند پتروشیمی، کارخانه سیمان، فولاد اسفراین و آلومینای جاجرم و حتی شهرداری بجنورد، به کمک ورزش بیایند.
جعفرزاده هم بر پیگیری تاکید می کند و معتقد است ماده و بندهایی هست که بشود به نفع ورزش از آن ها کمک گرفت ولی این ها مدیری را می خواهد که برود و ارتباط برقرار کند.
جعفرزاده بحث را با خاطره ای از آقای ترانه دنبال می کند و می گوید: روز اولی که در تمرینات تیم پیشکسوتان شرکت کردم در زمین دو تا دریبل کردم که آقای ترانه گفت بیا بیرون چون زیاد دریبل کردی و همین باعث شد من دو دقیقه فقط در زمین باشم.
ترانه می داند که به او لقب پدر فوتبال بجنورد را داده اند ولی نشنیده است که بعضی از فوتبالی ها از او «آقای خاص فوتبال استان» را هم ساخته اند و به خاطر نوع ایستادن و مدیریتش به او «مورینیو» هم می گویند.
او طرفدار شاهین بود و هست و با طرفداری از پرسپولیس و استقلال میانه ای ندارد. او که از وضعیت این روزهای فوتبال ایران دلگیر است حتی مسابقاتش را هم نگاه نمی کند، به جای آن فوتبال اروپا را به شدت دنبال می کند و شیفته رئال مادرید و تیم ملی اسپانیاست و معتقد است که تماشای بازی مسی، لذت بردن از زندگی است. او اعتقاد دارد که مانند مسی نیامده و نخواهد آمد.
او صحبت هایش را با خاطره ای از دبیر فعلی هیئت فوتبال استان به پایان می رساند که در یک بازی فینال به میزبانی نیشابور مسئول بازی ها گفته بود برای چه آمدی بازی را ببینی، بیا کاپ قهرمانی را ببر چرا که حمید قاسم زاده یا چند تا گل می زند یا چند پاس گل می دهد.
ترانه فوتبال، مهربان آمد و مهربان تر از دفتر رفت. قدر جواهرهای ورزش را بدانیم.