سرگردانی «پای توپ» در زمین کم توجهی ها
نویسنده : اسدی
محله ای در مرز کهنگی و تازگی است؛ از سویی گاه و بیگاه خانه های قدیمی و فرسوده برای بازگشایی ها ویران می شوند و از سوی دیگر خانه های قدیمی از هم گسسته ای هست که در هزارتوی کوچه های باریک و پیچ در پیچ گم شده اند. یک سو بناهای در حال ساخت و از سویی کوچه هایی است که حتی رنگ آسفالت را هم ندیده اند.
ورودی محله خیابانی است عریض به پهنای 24 متر که حاصل تخریب خانه های قدیمی و بازگشایی های انجام شده است، با وجود بزرگی اش اما چهره زیبایی ندارد، در حصار مغازه های تنگ و تاریکی است که اجناس تاناکورا می فروشند و ضایعاتی که شاید غرق در آلودگی باشد. پیاده روها در قرق این مغازه های قدیمی است و از سنگ فرش معابر هم خبری نیست.
از پهنای خیابان به کوچه ها که نگاه می کنی همانند تونل های باریک و تاریکی هستند که سال هاست در فراموشی مانده اند، خانه ها قدیمی هستند، درست تر بگویم فرسوده و بازمانده از سال های دور، سال هایی که اینجا قلب شهر بود و از محله های اطراف خبری نبود.
مردم این محله هر کدام حرفی دارند، یکی از وضعیت بد کوچه ها می گوید، از آسفالت هایی که وجود ندارد و وصله و پینه هایی در کف کوچه ها که نام آسفالت بر آن گذاشته اند. یکی از اهالی این محله که از دیر باز به «پای توپ» معروف بود و الان با نام گذاری کوچه ها به خیابان صفا متصل شده است، می گوید: 40 سال است که در این محله ساکن هستم، از همان سال ها تا الان وضعیت این محله همین گونه است، همیشه پر است از دیوارهای کاهگلی خراب شده و کوچه های کثیف و زباله های تلنبار شده در کنج دیوارها.«محمدی» با بیان این که بازگشایی های شهرداری و احداث بناهای جدید در حاشیه خیابان هم نتوانسته کمکی به این محله بکند، اظهارمی کند: وضعیت جمع آوری زباله در این منطقه مناسب نیست، بنابراین شاهد تجمع زباله ها در کنج دیوارها و زمین های رها شده در این محله هستیم.
یکی دیگر از اهالی با بیان این که بازگشایی خیابان اصلی هنوز به اتمام نرسیده است، می گوید: هنوز خانه های قدیمی در سر چهار راه ها وجود دارند که تکلیف آن ها روشن نیست و به جایی برای جمع شدن زباله ها و افراد ناباب تبدیل شده اند.
او ادامه می دهد: بافت این واحدهای رها شده و برخی منازل مسکونی فرسوده و در حال تخریب است و برای مردم محله خطرناک است، زیرا هر لحظه امکان آوار شدن این واحدها وجود دارد.
ورودی بسیاری از کوچه ها آسفالت نشده و به تلی از خاک تبدیل شده است، از سربالایی کوچه ها که بالا می روی به تمام محله اشراف پیدا می کنی. تنها چیزی که به چشم می آید، کوچه های باریکی است که به جرئت می توان گفت یک ماشین به سختی از آن ها عبور می کند، با این حال می بینی که ویراژ دادن در این کوچه های تنگ گویا به امری طبیعی تبدیل شده است.
بوی ماندگی می دهد کوچه های این محله، یک سوی این محله پر از ازدحام شهروندان و موتورهاست، دلیل این ترافیک هم مغازه هایی است که لباس های دست دوم می فروشند و بساط خود را در کوچه ها و پیاده رو ها پهن کرده اند.یک در میان انبارهای ضایعات صف کشیده اند و زمین های اطراف را هم پر از ضایعات کرده اند. یکی از اهالی با بیان این که این مغازه ها امان ما را بریده اند، می گوید: نمی توانیم قدم در کوچه بگذاریم و یا از مقابل این مغازه ها عبور کنیم، نه از بهداشت خبری است و نه از آرامش.
ترافیک ماشین ها و صداهای آزار دهنده هم بخش دیگری از داستان این محله است، قرار داشتن در مرکز شهر برای این محله ارمغانی به جز ترافیک نداشته است، آسمان محله پر از دود است و مردم آن آسایش ندارند.
«براتی» از ساکنان این محله به آب های رها شده در کوچ ها اشاره می کند و می گوید: کوچه های این محله از بدقواره ترین کوچه های شهر هستند، چاله ها و گودال هایی در کوچه ها وجود دارند که گاه و بیگاه پر از آب های آلوده می شوند و زیر آفتاب داغ تابستان بوی بدی را در کوچه منتشر می کنند.
وی ادامه می دهد: مدیران شهری محله ای با این قدمت را فراموش کرده اند، مردم این محله نه فضای سبز دارند و نه آرامش، هر چه هست ترافیک است و کسب و کارهایی که شباهتی به کسب و کارهای عادی ندارند و صدای خریداران ضایعاتی که تمام روز در کوچه ها فریاد می زنند.
او اظهارمی کند: در مرکز شهر قرار داریم اما از داشتن حتی یک فضای امن برای بازی فرزندانمان محروم هستیم، به نحوی که کودکانمان در خانه های خراب و زمین های پر از زباله بازی می کنند.
او به نبود جای پارک برای خودروهای ساکنان محله اشاره و تصریح می کند: کوچه ها قدیمی و باریک هستند و فکری برای تعریض کوچه ها نشده است و همین امر موجب شده نتوانیم خودروهایمان را پارک کنیم و باید مرتب به دنبال جای پارک باشیم.
از آن محله قدیمی که سر کوچه هایش بقالی های قدیمی با در چوبی داشت و در هر کوچه ای حلاجی بود که پنبه ها را می زد تنها هزار تویی بلاتکلیف مانده است، محله ای که مرز بین کهنگی و تازگی است، از یک سو ساختمان های بلند در حال قد بر افراشتن هستند، ساختمان هایی که مشرف به کوچه های خاکی اند و از سوی دیگر خانه هایی با قدمت بیش از 50 سال که رنگ زمان بر دیوارهای آن ها نشسته است.
به درستی که محله ای بلاتکلیف است، در یک راسته خیابان میوه فروشی ها در کنار انبارهای ضایعات قرار دارند و تعمیرگاه ها در کنار مغازههای پوشاک های دست دوم. از هر سو که وارد این محله بشوی آخرش به کوچه های پیچ در پیچ می رسی که اگر حواست جمع نباشد در آن ها گم می شوی.
جای عجیبی است، زیر درختان توت زباله ها تلنبار شده اند و کودکان با پاهای برهنه میان فاضلاب های جاری در کوچه ها می دوند و خبری از خدمات مناسب شهری در این محله نیست.