یادش به خیر قدیم ها، هوای پاک روستا و خروسی که هنوز هوا گرگ و میش بود، با صدایش اهالی خفته را از خواب ناز بیدار می کرد.
بوی سادگی آن روزها، سختی و مشقت کار و زندگی مردم در روستا را از خاطر همه می برد و آرامش را بر سفره های ساده آن ها می نشاند. همان هایی که دستان مردان شان از زور کارهای سخت زمخت شده و چین و چروک بر پیشانی آن ها نقش بسته بود.آن هایی که از روزگاران قدیم یاد گرفته بودند نان بازوی خود را بخورند و با ریختن مداوم عرق جبین خستگی بر بدنشان نمی نشست، مرد روزهای سخت هستند.
آن ها دل سخت زمین را می شکافتند و با عشق در آن بذر می کاشتند و قوت و رزق خود را از دل زمین سرد بیرون می کشیدند. وقتی زمان کاشت و داشت محصولات شان فرا می رسید، از خروس خوان راه مزرعه و زمین کشاورزی را در پیش می گرفتند تا فصل برداشت فرا برسد.
برای کار کردن در مزرعه پیر و جوان، زن و کودک نمی شناختند و همه باید با هم دست به کار می شدند و امور زمین های کشاورزی شان را به دست می گرفتند چنان که یکی از افرادی که در گذشته های دور ساکن یکی از روستاهای بجنورد بود، بیان می کند: پاییز فصل شخم زدن زمین بود و در زمان قدیم با 2 گاو و به کمک یک چوب به نام «جوخ» چیزی شبیه به، به علاوه درست و به گردن گاوها آویزان می کردیم و به کمک چوب دیگری به نام «خیشه» زمین را شخم می زدیم به طوری که شخم زدن یک زمین با وسعت 300 تا 400 متر مربع یک روز کامل به طول می انجامید.
خیشه
«عبدالعلی پرهیزکار» که اکنون دهه 60 عمر خود را پشت سر می گذراند، به سختی و مرارت های آب دادن زمین های کشاورزی در زمان قدیم اشاره می کند و می گوید: آبیاری در زمان قدیم به دشواری انجام می شد به گونه ای که ناچار بودیم جوی های آب مختلفی در اطراف زمین های کشاورزی ایجاد و آب را به سمت آن ها هدایت کنیم.
وی می افزاید: مردم بعد از کشت زمین هایشان همگی با هم بیل و کلنگ برمی داشتند و خاک را درون کیسه هایی می ریختند و آن ها را پر و به وسیله آن ها بند خاکی درست و سپس جوی ها را لایروبی می کردند و آب را به این وسیله به سمت زمین های شان جاری می ساختند. به گفته وی، مردم روستا به یکدیگر برای ایجاد بند خاکی برای زمین های شان و لایروبی جوی های آب کمک می کردند. این شهروند سالخورده که هنوز خاطرات خوب کشاورزی در زمان قدیم در ذهنش باقی مانده است، بیان می کند: به طور معمول لایروبی جوی های آب اول بهار انجام می شد البته در برخی مکان ها مردم ناچار بودند برای هدایت آب از کانال کشی استفاده کنند به همین منظور چندین کانال نزدیک بندها حفر میکردند، حتی به خاطر دارم یک روز حین کانال کشی، دیواره کانال فرو ریخت و یک نفر در میانه دیوار گیر افتاد و در دم فوت کرد.
وی آبیاری مزارع را در زمان قدیم نوبتی بیان می کند و می افزاید: در زمان قدیم از ساعت خبری نبود که مردم بتوانند به درستی زمان را تشخیص بدهند از این رو آبیاری زمین ها نوبتی بود به طوری که پس از آن که آبیاری زمین یکی از اهالی تمام می شد نوبت نفر بعدی فرا می رسید اما در بسیاری از موارد این نوبت ها از طرف اهالی رعایت نمی شد و دعوا و درگیری پیش می آمد و افرادی که زمین های شان در بالادست بند بود کمتر اجازه می دادند آب به زمین های پایین برسد. وی با بیان این که اکنون افرادی به نام «میراب» آب را برای زمین های کشاورزی توزیع می کنند، می افزاید: در زمان قدیم هر فردی برای خودش میراب بود و نوبت را به نفر بعد از خود می داد.وی با بیان این که در زمان قدیم کشاورزان هیچ گونه ابزاری برای کار کردن نداشتند، اظهارمی کند: آن زمان کشاورزان ابزار مورد نیاز را خودشان درست می کردند، حتی برای تهیه کود پِهِن حیوانات را خشک می کردند و «بارجمه» را که نوعی خرجین بود روی چهار پایان می گذاشتند، سپس درون آن کود می ریختند و سر زمین می بردند.
«پرهیزکار» بیان می کند: تابستان فصل برداشت بود. مردم روستای «ایزمان علیا» منطقه گیفان که در آن جا زندگی می کردیم بیشتر گندم، جو و عدس می کاشتند و به کمک داس که در زبان محلی به آن «خده» و در گویشی دیگر «اوراق» می گویند کار برداشت محصول را انجام می دادند البته برخی از اهالی بودند که توانایی برداشت محصول شان را نداشتند که رسمی بین اهالی مرسوم بود و در چنین مواقعی «یاور» می کردند یعنی همه مردم به کمک وی می رفتند و یک روز تمام برای او کار و محصولش را درو می کردند و در پایان روز محصول را دسته و بار چهارپایان می کردند و به خرمنگاه می بردند.
وی «خرمنگاه» را مکانی از روستا می داند که در بلندترین نقطه قرار داشت و در معرض جریان باد و نزدیک ترین محل به روستا بود.
آوجین
وی خاطرنشان می کند: در زمان قدیم با مشقت بسیار دسته ها را بار می زدند و به خرمنگاه می بردند سپس دسته ها را باز می کردند و «آوجین» را پشت دو گاو قوی هیکل می بستند تا بتوانند آن را بکشند سپس کیسه ای به دهان و پشت گاوها می بستند که آن ها نتوانند چیزی بخورند. این ارابه را به مدت 5 تا 6 روز روی دسته های بازشده گندم یا جو می چرخاندند تا گندم و کاه «نرمه» را از هم جدا کند.
چهارشاخ
به گفته وی پس از این اقدامات مردم روستا منتظر می ماندند تا باد شمال بوزد و به کمک چهارشاخ که از چوب برای جا به جا کردن دسته های گندم می ساختند گندم ها را باد می دادند و چون گندم سنگین بود در همان جا می ماند و به این شکل کاه و گندم را از هم جدا می کردند.
این شهروند کهنسال که خاطرات گذشته را مو به مو مرور می کند، ادامه می دهد: بیشتر روستاییان حدود 20 کیسه گندم یا بیشتر محصول برداشت می کردند و این گندم ها را به جایی به نام «آش» که همان آسیاب های قدیمی بود می بردند، آسیاب ها از دو سنگ بزرگ سنگین تشکیل شده بودند سنگ روی آسیاب به تنه درختی وصل و اگر آسیاب بادی بود به پشت بام و اگر آبی بود به مجرای آبی هدایت می شد و با جاری شدن آب سنگ شروع به حرکت می کرد پس از آن گندم را با یک وسیله بشقاب مانند از سوراخی روی سنگ آسیاب درون آن می ریختند و به آرد تبدیل می کردند اما امروزه بیشتر وسایل و مواد مورد نیاز کشاورزان در دسترس است و می توانند راحت تر از گذشته کار کنند و نان درآورند ولی در زمان قدیم به معنای واقعی دشوار بود.
«حصاری» شهروند بجنوردی 76 ساله ای است که او هم خاطراتی از کشاورزی در زمان قدیم دارد. وی بیان می کند: آن زمان از روش های نوین آبیاری مزارع و زمین های کشاورزی خبری نبود و بیشترین دغدغه کشاورزان تامین آب بود. البته آن زمان بارندگی نسبت به اکنون خیلی بیشتر بود اما باز هم زمین به آب احتیاج داشت بنابراین زمین هایی که نزدیک به رودخانه قرار داشت زودتر آبیاری می شد و ارزش بیشتری داشت. وی ادامه می دهد: آن زمان جوی آب می ساختیم و آب را به سوی زمین ها روانه می کردیم و اکثر اوقات بر سر هدایت آب دعوا و اختلاف پیش می آمد. وی سختی های کار کشاورزان را منوط به این مسئله نمی داند و می گوید: آن سال ها با مشکلات بسیاری مانند خشکسالی ها و سرمازدگی رو به رو می شدیم و گاهی دسترنج یک ساله مان به فنا می رفت اما باز هم امیدمان را از دست نمی دادیم و تلاش می کردیم. کشاورزی دیگر هم با یادآوری گذشته اظهارمی کند: آن زمان بیشتر از چهارپایان برای حمل بار و محصولات کشاورزی استفاده می کردیم و پس از آن ناچار بودیم محصولات مان را به یک نفر از اهالی بسپاریم یا خودمان آن را با سختی به شهر ببریم و بفروشیم. وی که خود را «نعیمی» معرفی می کند، می افزاید: در زمان قدیم زمین ها را با گاوآهن شخم می زدیم و معمولاً دو نفر با کمک هم شخم می زدند. یکی گاوآهن را می برد و دیگری با وسیله ای شبیه به تیشه کلوخ ها را خرد می کرد و اگر احیاناً سنگ هایی سر راه گاوآهن بود آن ها را کنار می کشید.
به گفته وی، گاوآهن توسط دو گاو نر کشیده می شد. وی خاطرنشان می کند: کشاورزی زحمت بسیاری داشت و کشاورزان همراه با خانواده های خود سر زمین تلاش می کردند و اکنون به مدد ابزارهای مختلف کمی کار راحت تر شده است اما باز هم سختی های خود را دارد و همیشه چشم امید کشاورزان به آسمان است.