ماجرای ادامه تحصیل در آن روزها
نویسنده : علوی
چند دفتر، کتاب بزرگ و خودکار همه داشته های شان بود که اغلب آن ها را روی هم می گذاشتند، دور آن کش می بستند و راهی مدرسه می شدند. آن روزها از جامدادی های شکیل و زیبا و کیف های رنگانگ با طرح های مختلف خبری نبود.
بیشتر خانواده ها برای خرید کیف برای فرزندان شان توان مالی نداشتند البته کیف های آن چنانی هم در بازار وجود نداشت تا بتوانند خریداری کنند. به قول بزرگ ترها هر بچه ای در خانه به جای داشتن اتاقی مناسب برای خود، گوشه ای داشت و هر کدام در گوشه مخصوص به خود می نشستند و درس هایشان را می خواندند. درس خواندن آن روزها مانند زندگی کردن شان مشقت بار بود. آن روزها از نور چراغ برق خبری نبود. بیشتر بچه ها در 2 شیفت در مدرسه درس می خواندند و زمانی که به خانه می آمدند خستگی خود را در می کردند و تازه آن موقع شب مجبور بودند زیر نور چراغ های گردسوز یا لمپا درس بخوانند و تکالیف خود را انجام دهند. هنوز هم نام مدارس قدیمی مانند «ایراندخت»، «بهار»، «وحدت» و «پروین» و دبیرستان «همت» در خاطر بسیاری از افراد قدیمی، آن هایی که سن و سالی دارند مانده است. مدرسه رفتن های دسته جمعی آن روزهاو شیطنت های راه مدرسه نیز در خاطر بسیاری از افراد باقی مانده است. با این که آن روزها وسایل و امکانات چندانی در دسترس نبود اما طبق قوانین مدرسه باید با لباس های فرم تمیز و مرتب به مدرسه می رفتند از این رو بسیاری از مادران با وسواس زیادی لباس های مدرسه فرزندان شان را اتو می کردند و مراقب بودند کثیف و نامرتب نباشد اما شیطنت های راه مدرسه، کوچه و خیابان های پر از گل و لای در آن زمان که خبری از آسفالت نبود، نمی گذاشت این لباس ها همیشه مرتب و تمیز بمانند. به گفته یکی از آن هایی که آن روزها را به یاد می آورد، مدیران و ناظم های مدارس به تمیزی روپوش دختران و لباس فرم پسران اهمیت زیادی می دادند، همچنین اگر فردی درسش را به خوبی نمی خواند، تکالیفش را به درستی انجام نمی داد یا کار اشتباهی از او سر می زد به شدت تنبیه می شد. یکی از شهروندان 64 ساله که آن زمان در دبیرستان ملی «فردوسی» درس می خواند، می گوید: آن زمان بیشتر خانواده هایی که توان مالی مناسبی داشتند فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به دبیرستان های ملی که بابت ثبت نام دانش آموزان پول دریافت می کردند، می فرستادند و بقیه نیز در دبیرستان ها و مدارس دولتی درس می خواندند. به گفته «شیخ زاده» در زمان قدیم 2 دبیرستان ملی به نام «فردوسی» و «کیوان » در بجنورد بود و گاهی برخی از دانش آموزانی که خواهان ادامه تحصیل بودند از روستا به شهر می آمدند ، اتاق یا خانه ای اجاره می کردند و درس می خواندند.
بانو «زهرا سلطان مستوفیان» یکی از شهروندان قدیمی و بازنشسته شبکه بهداشت بجنورد هم درس خواندن و ادامه تحصیل را در زمان قدیم با توجه به نبود امکانات سخت بیان می کند. البته وی به ذکر نام چند معلم خود از جمله بانوان «آروند»، «حجتی»،«حیدری» و «حجازیان» که از معلمان قدیمی آن دوران بودند می پردازد.
بانو «توران انصاری» که اکنون هفتاد و سومین سال زندگی اش را سپری می کند و سال های زیادی مدیر مدارس راهنمایی بجنورد بوده است، درباره چگونگی ادامه تحصیل در زمان قدیم می گوید: تحصیل در زمان قدیم با مشکلات زیادی همراه بود از جمله این که هر سال به کلاس های دبستان فقط یک کلاس اضافه می شد که جوابگوی تعداد دانش آموزان نبود.
وی ادامه می دهد: در آن زمان عده کمی که توان مالی داشتند و امکانات برای آن ها فراهم بود، در شهرهای بزرگ از جمله مشهد یا تهران موفق به گرفتن دیپلم می شدند.
وی خاطرنشان می کند: نخستین بار در سال های 42-41 کلاس ششم دبیرستان با تعداد 18 نفر تاسیس شد که من نیز جزو اولین گروه محصلان بودم و بلافاصله در سال های 43- 42 در کنکور تربیت معلم شرکت کردم و 13 نفر موفق شدیم در مشهد دوره یک ساله تربیت معلم را با موفقیت بگذرانیم و از اول مهرماه مشغول به تدریس در مدارس ابتدایی شدیم.
این معلم قدیمی و با سابقه اظهارمی کند: سال 1350 نخستین سالی بود که نظام آموزشی تغییر کرد و بعد از دوره ابتدایی 5 ساله دوره راهنمایی دایر شد و عده ای در امتحان ورودی به دانشسرای راهنمایی تحصیلی دوره تابستان شرکت کردیم و پذیرفته شدیم. دوره تابستان را سپری و از اول مهرماه در کلاس های راهنمایی تدریس را آغاز کردیم و بعد از گذشت 4 تابستان موفق به دریافت مدرک فوق دیپلم شدیم. وی امکانات تحصیلی 60 سال قبل را بسیار اندک بیان می کند و می افزاید: در آن زمان برخی از دانش آموزان پسر دیپلم خود را در شهرهایی مانند مشهد و تهران می گرفتند و در دانشگاه پذیرفته می شدند که 2 نفر از پسران بجنورد در سال 1337 که یکی از آن ها برادر من بود در رشته پزشکی مشهد پذیرفته شدند. وی بیان می کند: در زمان قدیم اگرچه تعداد آن هایی که به دانشگاه راه پیدا می کردند، انگشت شمار بود ولی کیفیت تحصیل، اطلاعات و معلومات شان در سطح بسیار بالایی بود و می توان گفت آموزش و پرورش در یک راستا بودند.
«شیرزاد رزازان» یکی دیگر از معلمان قدیمی و با سابقه بجنورد هم بیان می کند: یکی از قدیمی ترین دبستان های بجنورد دبستان «ناهیدی» بود که اکنون به «بهار» تغییر نام داده است و من تا کلاس پنجم در آن جا درس خواندم. وی به دایر شدن دبیرستان «امیرکبیر» در حدود سال 1334 در نزدیکی دبیرستان «همت» اشاره می کند و می گوید: در آن زمان دبیرستان دیگری هم به نام «دهقان» وجودداشت که سمت خیابان منطقه و زمین های مرحوم دهقان که هبه شد تاسیس شد و پس از انقلاب نام «حسن آبادی» به خود گرفت.
وی خاطرنشان می کند: سال 1343 چهارم دبیرستان بودم و در خردادماه همان سال قبول شدم و به من گفتند چرا در کنکور شرکت نمی کنی؟ تا آن زمان با کنکور آشنایی نداشتم اما ثبت نام کردم، در زمان قدیم کنکور فقط در تهران برگزار می شد بنابراین 2 روز قبل از کنکور به تهران رفتم و در کلاس های کنکور شرکت کردم و تازه آن جا با شیوه تست زدن آشنا شدم. وی می افزاید: پس از آن که در کنکور قبول نشدم به خدمت سربازی رفتم. وی تغییر نظام آموزشی را از 2 دوره 6 ساله به دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در سال 50-49 می داند، می افزاید: در آن زمان از معلمان امتحان گرفتند که در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شدیم و دوره 2 ساله ای را گذراندیم و سپس در دوره راهنمایی به عنوان معلم مشغول به تدریس شدیم. وی با اشاره به برخی مشکلات تحصیل در آن زمان می گوید: آن موقع که به مدرسه می رفتیم خیابان ها و کوچه ها پر از گل بود، از آسفالت خبری نبود کف خیابان ها سنگ فرش بود و ناچار بودیم برای آن که کفش هایمان گلی نشود، از روی سنگ ها بپریم. «رزازان» که متولد سال 1321 است، از نبود برق در زمان های قدیم و مشقت درس خواندن هم صحبت می کند و می افزاید: آن موقع که برق نبود ناچار بودیم زیر نور چراغ توری درس بخوانیم و تا جایی که به خاطر دارم گمان می کنم اواخر دوران ابتدایی یا اوایل دبیرستان و حدود سال 1333- 1332 بودم که برق به بجنورد آمد. وی ادامه می دهد: در آن زمان رفتگر محله سر هر کوچه ای با توجه به طول و نیاز آن به روشنایی یک فانوس یا چراغ توری قرار می داد و اگر طول کوچه زیاد بود چراغ توری می گذاشت و به اندازه ای که تا حدود 3 صبح روشن بماند درون آن نفت می ریخت صبح که می شد همه این فانوس ها و چراغ توری ها را با فرغون خود جمع می کرد و جالب است با این که چراغ توری در آن زمان در خانه همه یافت نمی شد و ارزش داشت اما فردی به آن دست نمی زد و آن را با خود نمی برد. البته وی جاده های خراب بین شهری را از یاد نمی برد و می گوید: در آن زمان در روستاها مدرسه یا دبیرستان وجود نداشت و آن هایی که می خواستند درس بخوانند ناچار بودند به شهر بیایند و اتراق کنند.