همه چیز از یک اتفاق ساده و بازی کودکانه با پدرش شروع شد و عاقبت یکدندگی و سماجت اش باعث شد از جاده زندگی منحرف شود. او مصداق بارز و کامل کسی است که «مواد مخدر» همه چیزش را نابود کرد. از شاطری به شمایل زندانی خطاکاری درآمد و حکم حبس ابد دریافت کرد. حالا دیگر پشیمانی فایده ای ندارد و باید بابت پافشاری و اعتماد به دوست نارفیق اش تاوان سختی را با از دست دادن جوانی اش پشت میله های زندان بپردازد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با شاطر جوان زندانی می خوانید.
چرا و چند سال است که در زندان به سر می بری؟
به خاطر قاچاق مواد مخدر 7سال است که چوب ندانم کاری و اعتماد بی جا به رفیق حیله گرم را در پشت میله های زندان میخورم.
مقدار و نوع مواد چه بود و چه مدتی باید حبس بکشی؟
200کیلو تریاک از کامیون من کشف کردند. البته اصلاً بار قاچاق مال من نبود و از جاسازی محموله مواد در ماشین بی خبر بودم. من در تله صاحب کار حیله گرم افتادم. او از سادگی و مشکل پیش آمده برای من سوءاستفاده کرد و من را به سمت پرتگاه هل داد. برای این جرم سنگین به 15 سال حبس و پرداخت مقدار زیادی جریمه محکوم شدم.
شغل ات چه بود و چطور در مسیر خلاف قرار گرفتی؟
شاطر نانوایی بودم و برای پدرم کار می کردم و متاهل بودم. همه چیز سر جایش بود تا این که مادرم فوت کرد و پدرم بعد از آن تجدید فراش کرد. از آن زمانی که زن پدرم پایش را در خانه ما گذاشت با او اختلاف پیدا کردم. چون با همسرم در خانه پدرم زندگی می کردیم نامادری ام از همان ابتدا شروع به ناسازگاری با همسرم کرد و هر روز یک دعوا به پا می کرد. برای این که پدرم را تحت فشار قرار دهم از خانه اش بیرون آمدم و نانوایی هم نرفتم و لجبازی با او را در پیش گرفتم و همین اتفاق باعث گرفتاری ام در تله رفیق نامردم شد. بعد از این ماجرا مدتی بیکار شدم و چون گواهی نامه ماشین سنگین داشتم دوستم به من گفت به دلیل این که با راننده اش به مشکل برخورد کرده و کامیونش بی راننده است برای او کار کنم. من هم از خدا خواسته و بدون این که بدانم چه نقشه ای برایم کشیده قبول کردم. کامیون در یک ترمینال مرزی پارک شده بود و او از من خواست که ماشین را خالی برای تعمیرات اساسی به بجنورد بیاورم. بعد از این که کامیون را برداشتم و به سمت زادگاهم به راه افتادم نمی دانستم که چه چیزی در انتظارم است. زمانی که به یک ایست و بازرسی رسیدم بعد از بررسی ماشین توسط ماموران تازه متوجه اصل داستان شدم. حدود 200کیلو تریاک در کامیون به طرز ماهرانه ای جاسازی شده بود که کشف شد و تنها مظنون که خودم بودم دستگیر شدم و به زندان افتادم.
گفتی که از محموله مواد بی خبر بودی پس چرا محکوم شدی؟ دوستت به دادت نرسید؟
من از بار قاچاق خبر نداشتم و تنها قصدم از آوردن کامیون به شهرمان تعمیر آن بود که در مسیر گیر افتادم. چون تمام ادله و مدارک علیه من بود و من تنها فرد داخل کامیون بودم محکوم شدم. بعد از این اتفاق صاحب کامیون انگار آب شد و در زمین رفت .
او دوستم نبود، من از طریق برادر همسرم با او آشنا شدم و بعد از دستگیری از طریق برادر خانمم متوجه شدم او یک خلافکار سابقه دار است اما دیگر دیر شده بود. او از من سوءاستفاده کرد و من را داخل یک گودال عمیق انداخت که درآمدن از آن زمان می برد.
سابقه کیفری داشتی؟ هدفت از ادامه تحصیل در داخل زندان چیست؟
سابقه کیفری نداشتم و بار اولم بود، برای همین به 15سال حبس و پرداخت 20میلیون تومان جریمه محکوم شدم. زمانی که وارد زندان شدم دیدم با غصه خوردن و ناامیدی کاری از پیش نمی رود برای همین تصمیم گرفتم از راه دور در زندان به ادامه تحصیل در رشته حقوق بپردازم تا بعد از گرفتن مدرک دانشگاهی ام علاوه بر این که بتوانم از حق و حقوقم دفاع کنم از افراد ناآگاه در برابر سودجویان نیز حمایت کنم تا دچار سرنوشت نامعلوم من نشوند.
خانواده ات بعد از دستگیری ات چه سرنوشتی پیدا کردند؟
به خاطر کینه توزی و لجبازی علاوه بر خودم همسرم را هم وارد گودال ناملایمات زندگی کردم. همسرم بابت زندانی شدن من خیلی عذاب کشید و بعد از فوت پدرش تحت حمایت مالی پدرم قرار گرفت و الان به سختی روزگارش را سپری می کند. درست است که تا این مدت پای من ایستاده اما معلوم نیست که چقدر می تواند در این زندگی آوار شده دوام بیاورد. ای کاش با لجبازی کودکانه ام آشیانه گرم زندگی ام را به شکارچی نمی سپردم و با اعتماد به فردی که فقط ادعای دوستی می کرد این چنین خاکستر نشین نمی شدم.