یادش به خیر، خانه مادر بزرگ
علوی
با گذشتن از کوچه های پیچ در پیچ با آن معماری خانه های قدیمی، دلت جان تازه ای می گرفت. دیگر از درهای چوبی و تیرهای چوبی برق با آن کلاهک هایی که بر سر داشتند خبری نیست و شاید بتوان گاهی آن ها را در ذهن یادآوری کرد و دمی به آن روزها و آن سال ها رفت که خانه ها حرمت داشتند. کاش خانه های امروزی هم همان حس و حال خانه های قدیمی ایرانی را حفظ می کردند، درهای چوبی و دوست داشتنی، هشتی هایی که سقف هایش پر بود از خوشه های انگور آویزان، حیاط هایی باصفا که دور تا دورش صنوبر و درخت انجیر و توت بود و انعکاس نور خورشید و بازی رنگ در پنجره های ارسی از همیشه زیباتر به نظر می رسید. همان خانه هایی که درهایش کلون و کوبه داشت؛ کلون و کوبه هایی که صدایش اهالی خانه را از جنسیت فرد پشت در مطلع می کرد، کلون هایی که امروزه جای شان را به آیفون های تصویری داده اند.
خانه های قدیمی پر از رمز و راز و حس و حال خوب بود، هیچ چیزش بی هدف و بی استفاده ساخته نمی شد، می شد در جزء به جزء آن زندگی را لمس کرد.
معمولاً کوبه هایی که در لنگه سمت راست نصب می شدند، به شکل سرشیر، مشت گره کرده یا اشکالی از این قبیل و نسبت به کوبه های سمت چپ سنگین تر بودند، به همین دلیل صدایی بم تر داشتند که اگر مردی در خانه ای مهمان می شد این کوبه را می کوفت تا اهالی خانه بدانند که مردی مهمان آن هاست و به همین دلیل آقای خانه به استقبال او می رفت.
هیچ خانه ای به خانه دیگری مشرف نبود و اهالی هر خانه محرم و نامحرم می دانستند، روی درهای چوبی و قدیمی آن موقع ها کلون هایی تعبیه شده بود که هر یک مخصوص کوبیدن یک جنس بود تا اهل خانه بفهمند چه فردی پشت در است. اگر کلون مردانه به صدا در می آمد اهل خانه خود را از نامحرم می پوشاندند و گاهی نیز هر دو کلون در به صدا در می آمد که نشان از آمدن مهمان داشت و صاحبخانه فرصت آن را می یافت که سریع تر خانه را مرتب و خود را برای میزبانی از مهمان آماده کند.
هشتی خانه های ایرانی فضایی سر پوشیده بود که از یک جهت به وسیله ورودی به کوچه و از جهت دیگر به کمک راهرو و دهلیز به حیاط خانه متصل می شد. یکی از مهم ترین کاربردهای هشتی خانه های ایرانی این بود که مسیر ورودی را به دو یا چند جهت تقسیم و گاهی به فضای داخلی چند خانه متصل و در عین حال حریم خصوصی خانه ها را حفظ می کرد.
به گفته یکی از شهروندان خانه های آن موقع رنگ و لعاب خانه های کنونی را نداشت، در نمای خانه ها از سنگ خبری نبود و هر چه بود، خشت خام بود و آجر و سیمان آن هم از نوع سیاه و سفیدش.
«اسداللهی» که 68 ساله است اظهارمی کند: به داخل حیاط های قدیمی که پا می گذاشتیم، سرزندگی را در خشت خشت آن می دیدیم.
خیلی از خانه های آن موقع حوض های بزرگ و کوچکی در وسط حیاط داشتند، حوض هایی که در کنار برخی از آن ها نیز گل های شمعدانی خودنمایی می کرد و صبح زود عطر شمعدانی های قرمز در حیاط می پیچید. رنگ آبی حوض های قدیمی، به رنگ زلالی دل آدم هایش بود؛ صاف و ساده و بی ریا. وی می افزاید: در برخی ساختمان ها پنجره ها دارای ارسی بودند و شیشه های رنگی، نور صبحگاه را به رنگ های متفاوت در عمارت پخش می کردند.
این شهروند که خاطرات زیادی از زمان قدیم دارد، بیان می کند: در زمان قدیم برخی خانه ها سقف های شیروانی داشتند و برخی هم همان سقف های قدیمی با تیرهای چوبی را حفظ کرده بودند. با این که تیرها چوبی بود اما از استحکام خوبی برخوردار بود و بیشتر مردم در ساختن خانه های شان از این سقف ها استفاده می کردند. وی با گذری به بخشی از خاطرات دوران کودکی خود اظهارمی کند: خانه ما در یکی از محله های قدیمی شهر واقع شده بود و وقتی می خواستیم وارد آن شویم در کوچه را که باز می کردیم پرده ای ضخیم مقابل مان بود که باید آن را کنار می زدیم تا به حیاط خانه برسیم تا مبادا چشم نامحرم هنگام باز بودن در به حیاط خانه بیفتد. وی می افزاید: دور تا دور بیشتر حیاط های قدیمی هم اتاق های کوچک و بزرگی بود که هر کدام کاربرد خاصی داشت و در اتاق بزرگ تر مخده ها و پتوهایی برای مهمان چیده می شد و روی رف هایی که در این اتاق ها تعبیه می کردند، ظروف قدیمی و عتیقه و آن چه را که به عنوان دکوری داشتند، می گذاشتند. به گفته وی، اتاق های دیگری هم محل نشیمن مادربزرگ، عموها و عمه ها بود که همه به طور دسته جمعی کنار هم زندگی می کردند و هر کدام اتاق مخصوص به خود را داشتند.شهروندی دیگر هم بیان می کند: در بسیاری از خانه ها دالان هایی وجود داشت که بیشتر وسایل اضافه خانه را در آن جا می گذاشتند و از آن به عنوان انباری خانه استفاده می کردند. این مکان به طور معمول خنک بود و در زمستان و تابستان انواع دبه های ترشی، سالادهای زمستانی، آونگ انگور، گوشت و بقیه مایحتاج را در آن جا می گذاشتند تا در مواقع لزوم از آن ها استفاده کنند. بانو «شرفی» با اشاره به زمستان های سخت آن موقع اظهارمی کند: در زمان قدیم خبری از امکانات مردم کنونی نبود و باید در سرما آب گرم می کردیم و با دبه به حیاط می بردیم که این کار وقت زیادی را از ما می گرفت. وی می افزاید: از زمانی که بچه بودم همیشه به مادرم در شستن ظرف ها کمک می کردم و البته خواهرهایم نیز کمک حال او بودند و اگر همه بچه ها و اعضای خانواده با هم همکاری نمی کردند، کارهای خانه پیش نمی رفت. وی ادامه می دهد: ظرف های روزانه را کنار چاه می بردیم و از چاه آب می کشیدیم، در دبه ای می ریختیم، به آشپزخانه می بردیم و آن را می جوشاندیم تا بتوانیم قابلمه ها و ظرف های دیگر را با آن خوب تمیز کنیم. وی می گوید: گاهی که برای جوشاندن آب حوصله نداشتیم، ظرف ها را با آب سرد چاه می شستیم و دست های مان از سرما کرخت می شد و یخ می زد اما چاره ای نبود. تا خود را به اتاق می رساندیم و مقابل بخاری چکه ای گرم می کردیم کار دیگری پیش می آمد و باید دوباره به حیاط می رفتیم و در همان برف و سرما کار می کردیم. به گفته این بانوی قدیمی آشپزخانه با همان مطبخ های قدیمی دور از محل نشیمن بود تا بوی پخت و پز غذا در اتاق های نشیمن و پذیرایی که به آن «مهمانخانه» می گفتند، نپیچد. به گفته وی، از زمانی که آشپزخانه در داخل خانه ها تعبیه شد و دستشویی و حمام نیز در مجاورت اتاق های خواب و نشیمن قرار گرفت، میزان بیماری ها نیز افزایش یافت.
شهروندی دیگر هم که در حیاط خانه شان دو دست خانه داشتند، می گوید: در زمان قدیم بیشتر خانه ها به همین شکل بود و دو دست اتاق، یکی به صورت شمالی و دیگری در سمت جنوبی خانه ساخته می شد تا در تابستان ها و زمستان ها نور به اندازه کافی در داخل اتاق ها باشد. وی بیان می کند: در زمستان ها بیشتر در اتاق هایی که پنجره شان رو به قبله بود و نورگیری کافی داشتند و در تابستان ها که هوا گرم بود در اتاق هایی که نورگیری کمتری داشتند و در سایه بودند، زندگی می کردیم. وی بیان می کند: در معماری خانه های قدیمی همه اصول زندگی به ویژه اقلیم منطقه نیز در نظر گرفته می شد و حتی در مصالحی که برای ساختمان استفاده می شد این موارد را لحاظ می کردند. وی خاطرنشان می کند: خانه های کنونی نیز زیبابی خاصی دارند اما معماری آن ها به شکلی دست کاری می شود که کاربرد اصلی فضاهای خانه گم می شود و انسان در آن احساس راحتی و آرامش نمی کند.