گزارشی از نسیم ایثار در کوچه پس کوچه های شهر
تعداد بازدید : 33
تصویرگری از نیمه های شب امیرالمؤمنین(ع)
حیدرزاده
بعد از گذشتن از ترافیک که قبل از افطار به اوج می رسد، به یکی از حواشی شهر می رسیم، جایی که ساکنان بسیاری از خانه های آن یا افراد آسیب پذیر یا کارگران سرگذر هستند یا برخی خانه ها زنان سرپرست خانواری دارند که بار تمام نداری های خانواده را به دوش می کشند. به گفته خیرانی که با آن ها همراه شده ام تا غذای نذری را بین اهالی این منطقه توزیع کنند، بیشتر افرادی که این جا زندگی می کنند حتی به نان شب شان هم محتاج هستند به ویژه از وقتی کرونا شیوع پیدا کرده است.کوچه های باریک و ناهموار را طی می کنیم، خانه هایی که بیشتر متروکه به نظر می رسند، مقصد ما هستند؛ چاردیواری هایی که انگار ساکنان شان از بدو تولد در فقر زندگی کرده اند و حالا فرزندان شان میراث دار آن ها هستند و اگر خیّری دست شان را نگیرد خدا می داند شکم شان را چگونه سیر می کنند. در این شب ها نسیم ایثار را می توان در کوچه پس کوچه های شهر احساس کرد و به نوعی می توان تصویرگری از نیمه های شب امیرالمومنین، امام علی(ع) و کمک به مستمندان و نیازمندان را شاهد بود.
خانه ضایعات جمع کن
در یکی از خانه ها نیمه باز است، هر چه صدا می زنیم کسی پاسخ نمی دهد، وارد حیاطی می شویم که بیشتر آن را ضایعات پر کرده است. گاری کهنه ای که در کنار دیوار قرار دارد نشان می دهد این خانه متعلق به یک ضایعات جمع کن است، جعبه های میوه، بطری های خالی نوشابه، تکه های کوچک و بزرگ کارتن و کاغذ، شیشه و خیلی چیزهایی که اصلاً قابل تشخیص نیستند در هر نقطه از حیاط پراکنده شده اند. مردی با پشت خمیده و چهره تکیده از اتاق کوچک بیرون می آید و پشت سر او 3 کودک قد و نیم قد دیده می شوند که با مشاهده یکی از خیران، چشمان شان برق می زند و لبخند زنان به سوی او می دوند. چشم های شان به دست اوست تا ببینند این بار برای آن ها چه آورده است. خیر در حالی که ماسک را روی صورتش جا به جا می کند، ظرف های غذای نذری را به آن ها می دهد و رو به مرد می گوید: دفعه قبل قول دادی دیگر ضایعات را به خانه ات نیاوری، نه تنها خودت و خانواده ات در معرض خطر کرونا قرار دارید بلکه همسایه ها هم از این موضوع در امان نخواهند بود. مرد چیزی نمی گوید و فقط سرش را پایین می اندازد و با تشکر کردن بابت غذا و دعای خیر بدرقه مان می کند.آن ها گویا نان شان را در میان زباله ها جست و جو می کنند، هر چه بیشتر ضایعات جمع کنند راحت تر می توانند مایحتاج اولیه خانواده شان را بخرند اما در این ایام پرخطر کرونا ممکن است در معرض آلودگی قرار گیرند. به گفته یکی از خیران همراه، بیشتر این افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار ندارند و یارانه ای دارند که جوابگوی نیازهای شان نیست و ناچارند از طریق فروش ضایعات امرارمعاش کنند البته برخی از آن ها معتاد هستند و همین موضوع موجب وارد شدن آسیب بیشتر به خانواده های شان می شود.
فرو رفته در فقر
این جا چیزی جز خانه های فرو رفته در فقر نمی بینی. این بار در چوبی کوچکی را می زنیم، پیر زنی ظاهر می شود که به تنهایی زندگی می کند و تمام دار و ندارش تک اتاقی است که از همسایه قدیمی اش اجاره کرده و با کمک خیران گذران زندگی می کند. به گفته خودش، علت پا دردهای شدیدش زندگی در اتاق نمور و تاریک است به طوری که شب ها نمی تواند بخوابد و به دلیل این که بیمه نیست دنبال معالجه نمی رود.دندانی برایش باقی نمانده است ولی وقتی ظرف غذا را می بیند گویا دنیا را به او داده اند. دستانش را به سوی آسمان دراز می کند و با زبان محلی از خدا می خواهد در این دم اذان هیچ کسی را تنها و آواره نکند و فقط محتاج او باشد.
همسرش 15 سال قبل او را ترک کرد و او زیر گنبد آسمان فقط به کمک خیران زنده است و نفس می کشد.
پرده رنگ و رو رفته اتاقش را کنار می زنم. بوی رطوبت مشامم را می آزارد. پتوی نازکی را روی زمین پهن کرده است و چند تکه اثاثیه شده است تمام دارایی اش و او می شمرد روزها را یک، دو، سه،... امسال هم همسرش بازنگشت و از او خبری نشد؛ شاید مرده باشد.
سوسوی چراغ
عطر خوش غذای نذری، در یکی از شب های ماه مبارک رمضان در خودرو پیچیده است تا شکمی را سیر و دلی را شاد کند. پیچ یک کوچه ناهموار را طی می کنیم و به جایی می رسیم که گویا شهر تمام شده است و نباید جای زندگی باشد اما با دیدن آلونک هایی که نام خانه را یدک می کشند و سوسوی چراغ متوجه می شوی خیلی ها زیر سقف های لرزان، شب را به صبح پیوند می زنند و با هیچ زندگی می کنند.همسایه ها وقتی متوجه می شوند غذای نذری آورده اند با خوشحالی به کوچه می آیند و هر کدام به تعداد اعضای خانواده، یک پرس غذا می گیرند.
در این میان کودکان بیشتر از بقیه خوشحال هستند و با گرفتن سهم خود به سوی خانه می دوند تا هر چه زودتر آن را بخورند.
در نقطه صفر شهر کودکانی می خوابند که به گفته یکی از خیران برخی از آن ها کودکان کار هستند و از سوی خانواده یا خودشان هر روز به خیابان های پرتردد شهر می آیند و با فروختن آدامس یا وزن کردن می خواهند درآمدی هر چند اندک کسب کنند.
غم نان
یکی از بانوان که سرپرست خانوار است جلو می آید و با بیان این که با شیوع کرونا بیکار شده ام، می افزاید: از 5 سال قبل که همسرم فوت کرد در خانه های مردم از کودکان نگهداری میکردم اما با شیوع کرونا بیکار شده ام و نمی دانم شکم 4 فرزندم را چگونه سیر کنم؟او با اشاره به بالا رفتن قیمت کالاها اضافه می کند: اگر کمک نهادهای حمایتی و خیران نبود ما باید در کوچه می خوابیدیم و فرزندانم از گرسنگی از بین می رفتند، این وضعیت اگر همچنان ادامه داشته باشد نمی توانم هر روز چشم به در بدوزم که خیری بیاید و کمک کند.
او با اشاره به این که غم نان اکنون بیشتر از گذشته شده است، اظهارمی کند: تلاش می کردم فرزندانم درس بخوانند تا زندگی شان مثل من نشود اما با تعطیل شدن مدارس با توجه به این که نتوانستم امکانات آموزش آن ها را از طریق فضای مجازی فراهم کنم، ناامید شده ام.
چشم های دوخته به در
خانه هایی که برخی از آن ها غیراستاندارد و شاید غیرمجاز ساخته شده اند، این قسمت از حاشیه شهر را تشکیل داده اند و ساکنان آن ها چشم های شان را به در دوخته اند تا خیری از راه برسد و کمی از نیازهای روزانه آن ها را تامین کند.
به گفته یکی از خیران که ماه گذشته بسته مواد بهداشتی از جمله ماسک، مایع ضدعفونی کننده و دستشویی را در این منطقه توزیع کرده است، بهداشت فردی از سوی افراد ساکن در این منطقه بسیار کم رعایت می شود و تا چندی پیش که باید به فکر تامین موادغذایی بودیم اکنون باید دغدغه اصلی مان اقلام بهداشتی باشد تا دوران کرونا را بدون ابتلا سپری کنند.در خنکای این شب بهاری، خیران با جان و دل، ظرف های غذا را به دست نیازمندانی می رسانند که از قبل آن ها را شناسایی کرده اند. یکی از افراد مستضعف، آدرس منزلی را می دهد و از خیر می خواهد از این به بعد به آن خانواده نیز کمک شود. او می گوید: کرونا موجب شد خیلی از افراد بی بضاعت همان آب باریکه ای را که از طریق کارگری به دست می آوردند، از دست بدهند.
کارگران فصلی و فصل سخت بیکاری
کارگران سرگذر حالا طیف وسیعی از گروه هدف این خیران را تشکیل داده اند و امیدوار هستند در پساکرونا آن ها بتوانند روی پای خود بایستند و دوباره فعالیت شان را از سر بگیرند.
مرد جوانی که 3 پرس غذای نذری می گیرد با اشاره به این که تا اسفند سال گذشته در تهران کارگری می کرده و پس از آن نزد خانواده اش بازگشته است، اظهارمی کند: هر روز صبح خروس خوان به چهارراه باسکول می روم اما هفته ای یک یا 2 بار آن هم برای جا به جایی بار به کار گرفته می شوم و بقیه ایام بیکار هستم.
او با اشاره به ضربه ای که کرونا به او و خانواده اش وارد کرده است، می افزاید: علاوه بر این که باید هزینه همسر و فرزندم را تامین کنم باید کمک خرج مادرم که در روستا زندگی می کند، باشم اما با این اوضاع شرمنده همه آن ها شده ام.
او کمک های خیران را مسکّنی موقت می داند و می گوید: ما کارگران فصلی بیمه هم نیستیم که بتوانیم از مزایای آن در این مدت استفاده کنیم و نمی دانیم به کجا مراجعه کنیم تا خسارت هایی را که از کرونا دیده ایم، جبران شود.
حالا دیگر توزیع به قول مرد جوان، «مسکّن» ها بین نیازمندان این گوشه از شهر به پایان رسیده است و ساکنان خانه هایی که از قبل توسط خیران شناسایی شده اند، می توانند در یکی از شب های ماه مبارک رمضان غذای مناسبی بخورند. تاکید خیرانی که با آن ها همراه شده ام بیشتر روی خانواده هایی است که فرزند محصل دارند تا با برطرف کردن نیازهای حداقلی آن ها به ویژه برای تحصیل، اجازه ندهند سرنوشت شان مانند خانواده آن ها رقم بخورد.
خودروهای خالی از غذاهای نذری راه مرکز شهر را در پیش گرفته اند تا راه پر پیچ و خم حاشیه شهر را پشت سر بگذارند، چشمان کودکی از پشت پنجره ای کوچک ما را بدرقه می کند و با همان نگاه معصومانه اش امید بازگشت خیران را با دستان پر دارد؛ دستانی که در این شب های عزیز، سخاوتمندتر می شوند.