مرتضوی
در سال هایی که زمزمه هایی از جریان های انقلابی شنیده می شد و گروه های مختلف سعی می کردند حتی به شکل زیرزمینی در پیروزی انقلاب نقش داشته باشند، کسانی بودند که با تمام سختی ها سعی کردند با هنر خود روشنگری کنند. فعالیت چشمگیر گروه های تئاتری و تولید نمایش ها در آن روزها با وجود لذت بخش بودن و دست یافتن به تجربه های نو و شکل گیری تئاتر حرفه ای در بجنورد، با حساسیت ها و دشواری هایی همراه بود تا جایی که ساواک ورود جدی به مراحل مختلف نمایش ها داشت و فعالان این عرصه را زیر نظر گرفته بود تا مبادا اثری علیه نظام شاهنشاهی تولید شود اما زیرکی و هوشمندی هنرمندان و فعالان این عرصه سبب شد، صحنه تئاتر خالی نماند.
«شیدوش ناظران» در زمره معلمانی بود که به خاطر استخدام در آموزش و پرورش به بجنورد آمده بود و به واسطه علاقه ای که به هنر نمایش داشت، با بهره گیری از ظرفیت های دانش آموزی نمایش های متعددی را تولید کرد و روی صحنه برد.
او از روزهایی می گوید که تئاتر در شهر کوچک بجنورد رونق داشت و علاقه مندانی بودند که به شکل خودجوش دست به تولید آثار می زدند.
اثر «پهلوان اکبر می میرد» در زمره نمایش هایی بود که کارگردانی اش را «ناظران» بر عهده داشت و به گفته خودش بعد از ماه ها تمرین و درست شب قبل از اجرای نمایش بر اساس آن چه از مسئولان دبیرستان ایران دخت شنیده بود، ساواک با حضور در مدرسه حتی زیر سن را بررسی کرده بود، زیرا قرار بود در نخستین شب، نمایش با حضور مسئولان ارشد همچون فرمانداران و رئیس ژاندارمری اجرا شود و همین مسئله حساسیت های ساواک را دوچندان می کرد.
اما این همه ماجرا نبود و این حساسیت ها موجب نشد آن ها دست از کار بکشند. نمایش «عصمت» اثر دیگری بود که به درخواست خانه جوانان تمرینات مربوطه را در آن سال ها شروع کردند، اما حضور گروهی که برای بازدید از خانه جوانان آمده بودند و اتفاقی سری به اتاق تمرین گروه زدند سبب شد این نمایش رنگ اجرا به خود نگیرد. «ناظران» با بیان این که به واسطه رسالتی که به عنوان معلم بردوش داشتم همچنان دست از آگاه کردن دانش آموزان بر نمی داشتم و آن ها را ترغیب به مطالعه و تهیه نشریه دیواری می کردم، می افزاید: در آن دوران دانش آموزان را ترغیب به عضویت درکتابخانه شهر می کردم و همین مسئله موجب شد مورد بازخواست ساواک قرار بگیرم.
«منوچهر درچمن» از دیگر هنرمندانی است که با نقش آفرینی در نمایش «چشم در برابر چشم» از دوران دبیرستان وارد عرصه تئاتر شد؛ نمایشی کاملاً سیاسی که نبود عدالت را در زمان طاغوت مطرح می کرد. او از اعمال نظر ساواک در نمایش های سال های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی سخن می گوید و از سال 55 که زمزمه ها و نشانه های انقلاب پر رنگ تر از گذشته شده بود، او به همراه گروهی که به کارگردانی «شیدوش ناظران» در نمایش های مختلف حضور داشت، تلاش می کرد با هر ترفندی نمایش ها را با حفظ متون و بی کم و کاست تولید کند.
«درچمن» ادامه می دهد: در آن روزها برای اجرای نمایش حتی مجبور به حذف برخی از دیالوگ های بودار می شدیم و پس از بررسی ساواک توانستیم نمایش «پهلوان اکبر می میرد» را روی صحنه ببریم که خوشبختانه با استقبال خوب مردم روبه رو شد.
این هنرمند از نمایش «شب بارانی» که زندگی و فعالیت های سیاسی یک تبعیدی در روستایی دور افتاده و آماده شدن مردم برای قیام را به تصویر می کشید، سخن می گوید و می افزاید: در حالی این اثر نمایشی روی صحنه رفت که فرماندار، رئیس کلانتری و ژاندارمری و... حضور داشتند و تماشای آن موجب خشم و عصبانیت ساواک شد تا جایی که رئیس خانه جوانان خواست چراغ ها را خاموش کنند و دیگر به اجرا ادامه ندهیم اما کار از کار گذشته بود.او از هدایت ها و راهنمایی های سرپرست گروه می گوید که در هر موقعیتی اعضا را ترغیب به مطالعه و خواندن نمایشنامه های مختلف می کرد، درست در سال های منتهی به پیروزی انقلاب که هر کسی در جامعه یک مراقب داشت تا حرفی علیه شاه و بی عدالتی ها نزند.
وی اضافه می کند: من توسط ساواک به واسطه مطالعه کتاب های شهید «مطهری» زیر نظر گرفته شده بودم و یک شب در حالی که خواب بودم، به خانه ام آمدند و مرا با خود بردند و از من خواستند بگویم از کجا این کتاب ها را تهیه و چرا مطالعه می کنم؟ وی ادامه می دهد: فردای آن روز ساواک که در میان بچه ها به «دایی جان» معروف بود، به مدرسه آمد و تمام کتاب های کتابخانه را زیر و رو کرد و چند کتاب را با خود برد.
او از «عبدا... مدحت» به عنوان دیگر کارگردانی سخن می گوید که در آن سال ها فعالیت می کرد و از وی برای بازی در نمایش «پنجمین قربانی» به عنوان افسر ارتشی که نگاه ظلم ستیزانه و روحیه مبارزه طلبی داشت و حق را از ناحق تشخیص می داد، دعوت کرد.
«منوچهر محمدپور» از دیگر هنرمندان فعال در عرصه هنر نمایش است که از دوران مدرسه وارد عرصه تئاتر شد. او از روزهایی می گوید که اثر نمایشی «شب بارانی» بعد از ماه ها تمرین در خانه پیشاهنگی به واسطه حساسیت هایی که وجود داشت و ورود ساواک و همراه کردن کارگردان ها با خود اجرا نشد و زحمات چندین ماهه آن ها هدر رفت.