گفت و گوی یک مشاور با متهم به سرقت دوچرخه
تعداد بازدید : 21
آغاز بیچارگی به جای نوجوانی
گروه حوادث
متهم به سرقت دوچرخه که قدی بلند و چشمانی به رنگ آبی آسمان داشت، روی صندلی اتاق مشاوره و مددکاری کلانتری روبه روی مسئول دایره اجتماعی فرماندهی انتظامی مانه و سملقان نشست. مصرف مواد مخدر صورت و اندامش را تکیده و لاغر کرده بود اما هنوز می شد نشانه های چهره خاص را در صورت این پسر جوان یافت! این مسئول که کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی است، به گفت و گو با این متهم می پردازد و یادداشت می کند که در ادامه آن ها را می خوانیم؛ آن جایی که این متهم از آغاز بیچارگی اش به جای نوجوانی می گوید.
چند سالته؟
26 سال.
چند وقته که مواد مصرف می کنی؟
از 14سالگی.
متاهلی یا مجرد؟
مجردم جناب... کی به من زن میده!
جرمت چیه؟
دزدی دوچرخه.
می تونی خلاصه ای از زندگی ات رو برام تعریف کنی؟
در یک خانواده ضعیف به لحاظ مالی به دنیا اومدم، پدرم شاطر نانوایی و مادرم خانه دار بود. 2 تا خواهر دارم و یک برادر، من بعد از خواهرانم به دنیا اومدم... پدرم که عاشق پسر بود از به دنیا اومدن من خیلی خوشحال شد و چون فکر می کرد با اومدن من خوشبختی بهش رو کرده اسم من رو گذاشت «سعید»(متهم آهی کشید و سکوت کرد).
چی شد که اعتیاد پیدا کردی؟
پدرم به تریاک اعتیاد داشت. از بچگی می دیدم مواد مصرف می کنه و برام جالب بود که تجربش کنم. اولین بار در 14 سالگی از سر کنجکاوی با یکی از دوستانم تریاک کشیدم و بعد از چند سال یک باره برام شد مصرف هر روزه! جوری شد که کنار پدرم می نشستم و با هم مصرف می کردیم.
از کی شروع به سرقت کردی؟
ضایعات، آشغال و خرت و پرت جمع می کنم و می فروشم و از این راه خرجم رو در میارم. مصرف مواد خرجش بالاست برای همین از 17 سالگی کنارش دزدی رو شروع کردم تا بتونم هزینه مصرفم رو تامین کنم.
فقط تریاک مصرف می کنی؟
اوایل فقط تریاک بود ولی الان شیشه می کشم.
تا حالا دستگیر شدی؟
چند بار به جرم سرقت دستگیر شدم و یک بار به زندان افتادم. این بار رفته بودم به یه بنده خدایی ضایعات بفروشم که یک دوچرخه رو در حیاط خونه اش دیدم. دوچرخه رو برداشتم و رفتم که بفروشمش اما گیر افتادم.
تا حالا سعی کردی اعتیادت رو ترک کنی؟
یه بار مادرم اومده بود کلانتری و از مامورها خواسته بود که من رو دستگیر کنن. مامورها اومدن من رو بردن کمپ ترک اعتیاد. اون جا یه مدت نکشیدم اما همین که اومدم بیرون دوباره شروع کردم.
می دونستی که چهره خاصی داری و اگر معتاد نبودی می تونستی حتی بازیگر بشی؟
(متهم که شرمگین شده بود سرش رو پایین انداخت و گفت) دیگه همه چی از دست رفته. فکر نکنم بتونم برگردم به زندگی عادی.
می دونستی که خیلیا با وضعیت بدتر و حتی با سن بیشتر از تو تونستن مصرف مواد رو ترک کنن و الان زندگی عادی دارن و پاک شدن؟
واقعا دوست دارم ترک کنم اما فکر نکنم بشه! نه پول دارم نه خانوادم دیگه به فکر من هستن... الان هیچی ندارم.
یک بار تو آینه به خودت نگاه کن... من مطمئن ام می تونی زندگی خوبی داشته باشی. هنوز جوانی و می تونی ترک کنی... هیچ کاری نیست که آدم نتونه انجام بده.
فعلا که باید برم رضایت صاحب دوچرخه رو بگیرم بعدش اگه بشه می رم دنبال ترک.
ستوان یکم «سیدعلی هاشمی» کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی و مسئول دایره اجتماعی فرماندهی انتظامی مانه و سملقان در ادامه می گوید: متهم کلاه را بر سرش گذاشت و از روی صندلی بلند شد و اتاق مشاوره را ترک کرد و من به این می اندیشیدم که چگونه می شود انسانی با نعمت های بیشمار خدادادی که می تواند زندگی بسیار مطلوبی داشته باشد، زندگی اش را این گونه دچار آسیب و ضعف می کند و تنها هدفش مصرف مواد می شود؟ چقدر محیط زندگی در ابتلای این شخص به این بلای خانمان سوز دخیل است؟ تا چه حد خانواده مقدمات اعتیاد او به مصرف مواد را فراهم کرده است؟ اوضاع اقتصادی و فرهنگی کشور تا چه میزان بر این شخص و اشخاصی همانند او اثر گذاشته است ؟