محمد آگاهی
«تا همین چند وقت پیش کارتن خواب بودم اما الان در شرایط فوق العاده ای زندگی می کنم»؛ این جمله را پیرمردی می گوید که هم اکنون در خانه نگهداری از سالمندان «نشاط» گذران می کند؛ آسایشگاهی اجاره ای که در روستای کریک، روستایی در جوار شهر آشخانه ایجاد شده است و با مدیریت اعضای خانواده «صاحبی» و با حمایت های مالی بهزیستی استان و خیران اداره می شود. با توجه به شرایط قرمز کرونایی نمی توانم ریسک کنم و از نزدیک خدمات این آسایشگاه را ببینم اما با کمک فناوری روز و یکی از پرسنل این آسایشگاه از طریق فضای مجازی و از پشت دوربین گوشی موبایل وارد جمع پدربزرگ ها می شوم. وقتی خانم «ظهیری» گوشی به دست وارد آسایشگاه می شود درخت گیلاس پرشکوفه نخستین چیزی است که در ورودی آسایشگاه نظرم را جلب می کند.
دوربین به محوطه سرسبز و زیبای آسایشگاه که می رسد هر چند از قاب آن نظاره گر محیط هستم اما حوض، درختان و باغچه زیبای حیاط مرا مشتاق می کند تا در پایان شکست کرونا حتماً روزی از نزدیک در جمع صمیمی پدربزرگ های این آسایشگاه حضور پیدا کنم. آقا «محمد» نخستین پدربزرگی است که با او آشنا می شوم؛ پدربزرگ 67 ساله ای که از 3 سال پیش پا به این آسایشگاه گذاشته است و هر چند به دلیل دیابت و از دست دادن یکی از پاهایش نمی تواند راه برود اما از پدربزرگ های پرانرژی آسایشگاه است.
با نزدیک شدن دوربین او را مشغول نوشتن می بینم. وقتی مسئول فنی آسایشگاه مرا معرفی می کند او سرحال و پرانرژی و با رویی گشاده شروع به چاق سلامتی با من می کند. خودش را از نخستین پیرمردهایی معرفی می کند که از 3 سال پیش وارد این آسایشگاه شده است و تعریف می کند: زن و بچه هایم به مشهد کوچ کردند و من تنها در بجنورد ماندم تا این که تصمیم گرفتم به این جا بیایم و خوشحالم که حالا این جا هستم چون خیلی خوب از من نگهداری می شود، در ضمن دیگر تنها هم نیستم. این پدربزرگ که روزگاری کارمند بوده است دستی به قلم دارد و نمایشنامه می نویسد.
او با ذوق و شوق فراوان از اجرای نمایشنامه هایش توسط دیگر هم سن و سال های خودش و همچنین کسب مقام نخست در جشنواره استانی نمایشنامه عروسکی تعریف می کند. وقتی از او درباره شرایط نگهداری اش می پرسم از مهربانی های پرسنل آسایشگاه تعریف می کند و می گوید که هر روز توسط پرسنل درمانی آسایشگاه چکاپ می شود و همیشه تحت کنترل است.
با خداحافظی از این پدربزرگ هنرمند، دوربین به سمت «حسن علی» پدربزرگ دیگری می چرخد. او که از یکی از روستاهای فاروج به این آسایشگاه آمده است، می گوید که تا چند ماه پیش کارتن خواب بوده است اما حالا در شرایط فوق العاده ای زندگی می کند زیرا از صبح زود که بیدار می شود تا موقع خواب 12 نفر هستند که مدام به او می رسند و اجازه نمی دهند کم و کسری داشته باشد اما قبل از آن که به آسایشگاه بیاید کارتن خواب بوده است.
او تعریف می کند: کشاورز بودم و سر زمین های مردم کار می کردم اما وقتی 70 ساله شدم دیگر توان کارگری سر زمین ها را نداشتم تا این که با دستور دادستانی مرا به این آسایشگاه آوردند و حالا خیلی خوشحالم که آخرین سال های زندگی ام را در کنار هم سن و سال های خودم و بدون دغدغه جا و غذا سپری می کنم. او تعریف می کند که پرسنل این آسایشگاه در هر زمان از شبانه روز حتی در نیمه شب حواس شان به آن هاست و اگر دارویی نیاز داشته باشند بلافاصله برای شان فراهم می شود.
با به حرکت درآمدن دوربین «ظهیری» این بار با آقا «حسن»، دیگر پدربزرگی آشنا می شوم که از بجنورد به این آسایشگاه آمده است؛ پیرمرد 73 ساله ای که قبراق تر و سرحال تر از دیگر پدربزرگ ها در حال قدم زدن است و وقتی به او معرفی می شوم رو به دوربین با شیرین زبانی خاص خودش شروع به حرف زدن می کند. با آن که کشاورز بوده و بی سواد اما سرزبان دار است و مجال صحبت به ما نمی دهد و با شور و نشاط از محبت های پرسنل آسایشگاه به خودش تعریف می کند و این که به طور مرتب او را تر و خشک می کنند تا به او بد نگذرد.
هر چند دیگر پدربزرگ ها تنها از پرسنل تقدیر و تشکر می کنند اما او خیرانی را که در تأمین هزینه های این آسایشگاه همواره پیش قدم بوده اند فراموش نمی کند و شروع به دعا کردن برای آنان و خانواده های شان می کند.
او تقدیر از مدیران بهزیستی و همچنین دستگاه قضایی را نیز از یاد نمی برد و با بیان این که پدربزرگ ها و مادربزرگ های زیادی هستند که در دوران پیری روزهای سختی را سپری می کنند، از خیران و دیگر مسئولان می خواهد با حمایت های خیرخواهانه خود به متولیان آسایشگاه «نشاط» کمک کنند تا بتوانند با توسعه این مکان خوش آب و هوا سالمندان بیشتری را به این مجموعه اضافه کنند.
او همچنین به گرانی ها در جامعه نیز اشاره می کند و می گوید: هر چند در آسایشگاه «نشاط» برای آن ها کم نمی گذارند اما برای ایجاد شرایط بهتر امیدوارم که خیران بیشتری به یاری مدیران این آسایشگاه بیایند.
پس از گفت و گوی مجازی با پدربزرگ ها با مدیر آسایشگاه «نشاط» تماس می گیرم. «احسان صاحبی» جوان 30 ساله ای که خود را تمام وقت وقف جوانان قدیم کرده است از چگونگی تصمیم اش برای دایر کردن این آسایشگاه می گوید و می افزاید: قبل از سال 96 با توجه به همکاری که با بهزیستی استان داشتم وقتی پیشنهاد دایر کردن این آسایشگاه داده شد از آن استقبال کردم و هم اکنون که بیش از 3 سال از افتتاح آن در دهه فجر سال 96 می گذرد با وجود تمام سختی هایی که این کار دارد از تصمیم خود پشیمان نیستم زیرا تلاش کردن برای نگهداری از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها شیرینی خاصی دارد که باید آن را تجربه کرد.
وی تعداد سالمندان موجود در این آسایشگاه را 28 نفر اعلام می کند و ادامه می دهد: این آسایشگاه ظرفیت نگهداری 50 سالمند را دارد و در صورت موافقت بهزیستی ساختمان مجاور این آسایشگاه را نیز می توانیم برای پذیرش 22 بانوی دیگر آماده کنیم.
وی خاطرنشان می کند: البته هر دو مکانی که در اختیار داریم استیجاری هستند و این موضوع دست ما را برای انجام اقدامات هر چه بهتر در این 2 مکان بسته است.
وی با بیان این که سالمندان حاضر در این آسایشگاه از طریق بهزیستی و دادستانی شهرستان های مختلف استان معرفی می شوند، می افزاید: با شروع کار متوجه سختی های نگهداری سالمندان شدیم اما در ادامه تاکنون با حمایت های اداره کل بهزیستی استان و اداره بهزیستی مانه و سملقان، روسای قضایی استان و شهرستان و همچنین حمایت های خیران توانسته ایم به این کار ادامه دهیم.
«صاحبی» در خصوص توسعه این آسایشگاه و همچنین ایجاد آسایشگاه بانوان تصریح می کند: با توجه به افزایش هزینه ها و تورم بالا می طلبد که خیران بیشتری کمک کنند تا این آسایشگاه بتواند طبق روال سابق خود به سالمندان نیازمند کمک کند یا سالمندان دیگری نیز به این آسایشگاه افزوده شوند.
همچنین اگر حمایت های لازم برای تبدیل این مکان استیجاری به مکان دایمی صورت گیرد بدون شک می توانیم خدمات بهتری را به سالمندان ارائه دهیم.
به گفته «صاحبی»، طی ۳ سال گذشته اگر حمایت های بهزیستی، دادگستری، کمیته امداد، فرمانده سپاه شهرستان و خیران نبود، بدون شک این آسایشگاه نمی توانست به کار خود ادامه دهد، هر چند ما با تمام عشق خود به این عزیزان خدمت می کنیم.