مشق 4 خبرنگار از واقعیت های تلخ و شیرین ۴ خیابان
تعداد بازدید : 18
بجنورد؛ از ۹۰ سال خاطره تا بی قانونی ها در شهر
امروز برای تان از عاشقی شهروندی سالخورده با حرفه خود می نویسیم؛ فردی که از بازماندگان کاسبان قدیمی است، با وجود داشتن 90 سال سن، هر روز سر کارش با عشق و علاقه ای مثال زدنی حاضر می شود که نمونه ای از تلاش های جوانان قدیم است. در قسمتی دیگر از شهر از داستان قهر بودن برخی شهروندان با تابلوهای راهنمایی و رانندگی می گوییم و البته در برش دیگری از یکی از خیابان های شهر به کانال سرپوشیده میدان کارگر می رسیم که به علت ریختن آلایشات مازاد گوشت، مرغ و میوه بوی نامطبوعی در فضا منتشر می شود. در گوشه ای دیگر از شهرمان، در خیابان شهید «چمران» با مرد ژنده پوشی آشنا می شویم که در اتاقکی در برابر چشمان بی تفاوت دیگران زندگی می کند.
64 سال عاشقی با کار
حیدرزاده- در راسته خیابان اصلی بجنورد (خیابان طالقانی)، جایی که از گذشته های دور، کسب و کار در آن رونق داشت حرکت می کنم و سراغ کاسبان قدیمی و سرد و گرم چشیده روزگار را می گیرم. بیشتر آن ها برای همیشه از میان ما رفته اند یا به علت کهولت سن سال هاست از کار دست کشیده و خانه نشین شده اند. اما دیدن «یوسف نظیفی» 90 ساله که هنوز سرپاست و در مغازه اش حضور دارد آن قدر لذت بخش است که دلت می خواهد ساعت ها پای صحبت های شیرین اش بنشینی و خود را در دنیای سیاه و سفید آن روزها تجسم کنی؛ همان روزهایی که بجنورد آن قدر کوچک بود که کسبه و شهروندان همدیگر را می شناختند. همان روزهایی که «یوسف» در کلاس ششم مردود و به همراه مردودی های دیگر از سوی مدیر مدرسه فراخوانده شد که مشخص شود آیا قصد ادامه تحصیل دارند یا نه؟ بیشتر آن ها از درس خواندن منصرف شدند و هر یک پیشه ای را در پیش گرفتند.حالا «یوسف» پشت چرخ خیاطی قدیمی اش نشسته است و قیچی کهنه کارش را که قدمتی 70 ساله دارد و بدون این که در این مدت نیازی به تیز شدن داشته باشد، در دست گرفته است. 64 سال کاسبی زمان کمی نیست اما او با چشمانش می خندد، لبخندش هم از پشت ماسک پیداست، با انرژی برای مان از گذشته های خیلی دور حرف می زند. پسربچه ای که به دنبال علاقه اش رفته اکنون فردی است که موهایش را در آسیاب سفید نکرده و روزها را بیهوده به شب ندوخته است! هر کلام او بر دنبال کردن علایق تاکید دارد و شاید قدرت همان علاقه است که او را که شهروند سالخورده این دیار است، هر روز به مغازه اش می کشاند، مغازه سال هاست توسط دامادش اداره می شود اما او برای این که بیکار ننشیند «پیژامه» می دوزد.او که یکی از پیراهن دوزهای قدیمی و معروف شهر است، به علت کهولت سن و برای این که از بیکاری بیزار است، «پیژامه» هایی می دوزد که وقتی از نزدیک آن ها را می بینی باورت نمی شود پیرمردی 90 ساله آن ها را دوخته است، آن هم با ریزترین درجه چرخ خیاطی!او برای مان از روزی می گوید که به عنوان شاگرد نزد یک خیاط، کارش را شروع کرد و با رمز و رازهای خیاطی آشنا شد، پس از آن برای این که مهارتش را افزایش دهد راهی تهران شد و با توجه به این که به دوختن پیراهن مردانه بیش از هر چیز دیگری علاقه داشت روی همان تمرکز کرد. استاد از او می خواهد پیراهنی را برش بدهد و بدوزد، او این کار را انجام می دهد اما در مقابل چشمان متعجب اش استادکار، پارچه پیراهن را بدون این که از زیر چرخ خیاطی بیرون بیاورد یکسره می دوزد و در نهایت پیراهن کامل شده را از زیر آن خارج می کند.
این شهروند قدیمی که در دوران جوانی پدرش را از دست و از راه خیاطی، زندگی مادر، 2 خواهر و 2 برادرش را سر و سامان داده بود، معتقد است: باید علاقه خود را دنبال کرد.
قفسه های مغازه از پیراهن های تولیدی پر است اما آن چه در این میان می درخشد پیرمردی است که پشت چرخ خیاطی قدیمی اش نشسته است و نقشه دوختن پیژامه ای جدید را می کشد تا جای خالی پیراهن دوزی در زمانی نه چندان دور را پر کند.
بی اعتنایی به تابلوهای راهنمایی و رانندگی
علی نیا- در حد فاصل میدان شهید تا چهارراه شهدا تابلوهای راهنمایی و رانندگی متناسب با شرایط نصب شده است، اما برخی رانندگان و بعضی از شهروندان توجهی به تابلوهای نصب شده ندارند. به عنوان نمونه در ابتدای خیابان شهید بهشتی بعد از گذشتن از میدان شهید تابلوی توقف مطلقاً ممنوع زیر برگ سبز درختان نصب شده است و شاید یکی از دلایل کم توجهی برخی شهروندان و رانندگان تاکسی عمومی به تابلوهای نصب شده همین موضوع است. کافی است سری به این خیابان بزنید و ورودی شلوغ آن را ببینید. یکی از شهروندان که قصد عبور از خیابان را دارد، می گوید: بیشتر اوقات به دلیل پارک تاکسی های عمومی و شخصی برای سوار کردن مسافران شاهد ترافیک در ورودی خیابان شهید بهشتی بعد از میدان شهید هستیم.هنوز چند قدمی از این صحنه شلوغ دور نشده ام که تابلوی ایستگاه تاکسی که توسط سه چرخ حمل بار و نصب آگهی تبلیغاتی احاطه شده است، نگاهم را جلب می کند گویا بی اعتنایی به تابلوهای راهنمایی در این خیابان دنباله دار است.یکی از شهروندان با گله از برخی رانندگان می گوید: متاسفانه پارک دوبل خودروها با حضور راننده بیشتر مشاهده می شود و زمانی که مامور راهنمایی و رانندگی را می بینند به سرعت برای رهایی از جریمه شدن چند صدمتر جا به جا می شوند و اشغال حاشیه خیابان ها همچنان دنباله دار می شود.وی به بی نظمی های زیادی که در این خیابان مشاهده می شود، اشاره و اضافه می کند: پارک چندین موتور سه چرخ حمل بار در نزدیکی چهارراه و نیسان های آبی تا زمان رسیدن مشتری گلایه کسبه و رهگذران را در پی دارد.باوجود این که خیابان شهید بهشتی یکی از خیابان های اصلی و پرتردد شهر است اما برخی از بی توجهی ها به قوانین راهنمایی و رانندگی سبب شده چهره نازیبایی از ترافیک، پارک دوبل و... را شاهد باشیم.
پشت در اتاقک
آگاهی- هنگامی که در خیابان شهید چمران قدم می زنم با رسیدن به کوچه یادگار منازل مخروبه و فرسوده توجهم را جلب می کند؛ منازلی که سال هاست در وسط خیابان قرار گرفته اند و آن را به 2 قسمت باریک تبدیل کرده اند. پیش از تقاطع 6 تا 7 ملک برای بازگشایی باقی مانده و انگار مالکان با شهرداری به توافق نرسیده اند. در میان منازل قدیمی یک اتاقک بسیار کوچک توجهم را جلب می کند. نزدیک تر که می روم می بینم در آن باز و مردی با موها و ریش ژولیده نشسته است. در مقابل این اتاقک چوبی از جنس نئوپان یک ویلچر قرار دارد، کف اتاقک سیمانی است و یک تخته نئوپان به عنوان تختخواب وجود دارد. اتاقک فقط به اندازه ای ساخته شده که او بتواند در آن بخوابد. درون اتاقک یک والور همراه با کتری آب و همچنین یک فلاسک درب و داغان قرار دارد. دور یک پای مرد ژولیده پانسمان شده و پای چرک کرده دیگرش، ورم کرده است. وقتی از او علت اش را می پرسم از من می خواهد نوشته پشت در اتاقک را بخوانم؛ ... فراموش شده.
مرد بیمار طبع شعر خوبی دارد، در میان گفته هایش از اشعار مختلف استفاده می کند. بسیاری از مسئولان گذشته بجنورد را خوب می شناسد. بسیار متعجب می شوم که مردی با این وضعیت نامناسب، در یک اتاقک زهوار دررفته، زیر یک ساختمان در حال تخریب آن هم در یکی از پرترددترین خیابان های بجنورد زندگی می کند. از خودم می پرسم آیا مسئولان استانی و شهری تاکنون این مرد را دیده اند؟ وقتی از کسبه اطراف در مورد او می پرسم، می گویند: حدود دو سال است که این مرد در سرما و گرما در این شرایط بسیار اسفناک زندگی می کند.
منشأ بوی نامطبوع
شیری- خورشید گرم و سوزان در یک ظهر بهاری می تابد، دقایقی در حاشیه میدان کارگر می ایستم، در ظاهر خبری نیست و رفت و آمدها عادی است، کسبه هم مانند همیشه بساط شان را برای دسترسی راحت تر و بیشتر مشتریان در پیاده رو پهن کرده اند.با تابش شدید آفتاب، بوی نامطبوعی در فضا منتشر شده است که در نگاه اول تصور می شود بوی مرغ و میوه های گندیده ای است که زیر نورخورشید مانده اند و همان طور که برای یافتن منشأ بو به سمت مرغ فروشی ها و میوه فروشی ها می روم، یکی از کسبه سطل آبی را در جوی خالی می کند و در همان لحظه بوی بیشتری به مشامم می رسد، آن جاست که متوجه می شوم منشأ این بو کانال های سرپوشیده و لایروبی نشده میدان کارگر است. این کانال ها سرپوشیده هستند و دیده نمی شود چه وضعیتی دارند و برخی از کسبه با ریختن آلایشات مازاد گوشت، مرغ و میوه در این جاها باعث انتشار بیشتر بوی نامطبوع شده اند.سوالی که به ذهن می رسد این است که آیا لایروبی این کانال ها به طور مرتب انجام می شود یا به دلیل سرپوشیده بودن و دیده نشدن، مورد غفلت قرار گرفته است؟یکی از کسبه اطراف این میدان می گوید: عمده کسبه به تصور این که آب در کانال جریان دارد گاهی آلایشات مازاد فروشگاه خود را در آن تخلیه می کنند اما تجمع آلایشات و وجود آب های آلوده در کانال باعث ایجاد بوی نامطبوعی شده است ضمن این که لایروبی هم به موقع انجام نمی شود و همین مسئله باعث شده برخی مشتریان به دلیل انتشار بوی نامطبوع تحمل ماندن در این فضا را نداشته باشند.به گفته وی، باید برای رفع این مشکل علاوه بر لایروبی کانال ها، نظارت جدی بر عملکرد کسبه انجام شود تا در مرکزی ترین میدان شهر شاهد چنین مشکلاتی نباشیم.